۱۴۰۱ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

درنگی در مفهوم عشق در ایده ئولوژی اشرافیت برده دار و فئودال

Schlank durch Gedanken e1478769570488  

میم حجری

 

مى رفت و به كبر و ناز مى گفت:
«بى ما چه كنى؟»
 به لابه گفتم:
«بنشينم و صبر پيشه گيرم
دنباله كار خويش گيرم.»

سعدى


در این شعر سعدی
مفهوم عشق در ایده ئولوژی نظامات برده داری و فئودالی
تبیین می یابد:


عاشق
موجودی ذلیل و زباله است و به تحمل هر ذلتی حاضر است.


عاشق
در ایده ئولوژی نظامات برده داری و فئودالی
شباهت غریبی به سگی دارد
که معتاد بوی کسی می شود و چاره ای جز له له زدن پشت سر او ندارد.

مشخصه مهم معشوق
در ایده ئولوژی اشرافیت برده داری و فئودالی
عشوه فروشی، بی رحمی، سنگیندلی، قساوت و حتی سادیسم (عاشق آزاری، لذت از زجر همنوع) است.


«رابطه» عاشق با معشوق
در ایده ئولوژی اشرافیت برده داری و  فئودالی
به
رابطه جلاد و محکوم به اعدام
به
 رابطه شکنجه گر و قربانی
شباهت پیدا می کند.

عشق در ایده ئولوژی اشرافیت برده داری و  فئودالی
انعکاس «رابطه» برده با برده دار، رعیت با ارباب فئودال است.


به همین دلیل مورد تجلیل اغراق آمیز قرار می گیرد.


هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


عشق توده به اعضای طبقات حاکمه
حتی
در آیینه آسمان منعکس می شود
و
 به صورت عشق بنده به خدا (عشق الهی) و انبیاء و ائمه و خوانین و سلاطین
در می آید.

مثلا

از
 کربلا
به عنوان قتلگاه عشاق

دم زده می شود.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر