۱۴۰۱ اردیبهشت ۴, یکشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۱۳)

 

 

 میم حجری

۳۵۷۸  
کاش عکسی که من ازش گرفتم رو از پروفایلش برداره
شیرین

چرا؟
حفظ و عرضه و ارائه اثر کسی
اولا
به معنی ارزشمندی و حتی بی نظیری آن اثر است.
ای بسا کسا که چشم دیدن سگان را ندارند
ولی پارسی از پارس های شان را منتشر و یا تقلید میکنند.
یعنی به ارزشمندی چشمگیر آن پارس
عملا اعتراف می کنند.
شیرین باید زمانی غمگین شود که فرهاد عکس دیگری بزند

 

۳۵۷۹
دیشب ي خانومی تو مهمونامون بود که از خوش اخلاقیش نگم اصلا. هر وقت نگاش میکردم بدون اینکه حرفی باهم بزنیم عاشقش بودم تنها خانوم از مهمونا بود که نماز خوندنش خیلی برام ارزش داشت.
متانویا

اخلاق خوش و ناخوش وجود ندارد.
اخلاق طبقاتی وجود دارد.
اخلاق طبقه برده دار، فئودال، روحانی، بورژوازی، خرده بورزوازی، پرولتری وجود دارد.
سگان به اخلاق خیلی ها
فقط پارس می کنند

 

۳۵۸۰
اولا
معیارها شخصی و فردی نیستند.
طبقاتی اند.
ثانیا محتوای شناخت در موضوع شناخت است و نه در شناسنده و علایق و سلایق او.
مثال:
خریت خر
در خود خر است
و
نه
در علایق و سلایق خرچران و خرسوار و خرفروش

 

۳۵۸۱
گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود
دزد گفت از مردم آزاری چه سود
گفت، بد کردار را بد کیفر است
گفت، بد کار از منافق بهتر است
گفت، هان بر گوی شغل خویشتن
گفت هستم هم چو قاضی راهزن...
گفت، آن زرها که بر دستی کجاست
گفت، در همیان تلبیس شماست
گفت، آن لعل بدخشانی چه شد
گفت، میدانم و می‌دانی چه شد
گفت، پیش کیست آن روشن نگین
گفت، بیرون آر دست از آستین
دزدی پنهان و پیدا کار توست
مال دزدی، جمله در انبار توست
تو قلم بر حکم داور می‌بری
من ز دیوار و تو از در می‌بری...
دیگر ای گندم نمای جو فروش
بار داری عُجب، عیب خود مپوش...
دزد اگر شب گرم یغما کردنست
دزدی حکّام، روز روشن است..
 پروین اعتصامی

 

۳۵۸۲
امیل زولا و مذهب

 

۳۵۸۳
من از آن لحظه که در چشم تو دیدم مستم
کارم از دست برون رفت که گیرد دستم
دیشب آن دل که به زنجیر نگه نتوان داشت
بیخود آوردم و در حلقهٔ زلفت بستم
این خیالیست که در گرد سمند تو رسم
زانکه چون خاک به زیر سم اسبت پستم
هر که با زلف گرهگیر تو پیوندی ساخت
ببریدم ز همه خلق و درو پیوستم
من نه امروز به دام تو در افتادم و بس
که گرفتار غم عشق توام تا هستم
تا برفتی نتوانم که شبی تا دم صبح
از دل و دیده درودت ز قفا نفرستم
بیش ازینم هدف تیر ملامت مکنید
که برون رفت عنان از کف و تیر از شستم
گر کنم جامه به خونابه نمازی چه عجب
که ز جان دست به خون دل ساغر شستم
باز خواجو که مرا کوفته خاطر می‌داشت
برگرفتم ز دل سوخته و وارستم
خواجوى كرمانى


۳۵۸۴
پطرس گفت: اگر همه، شما را تنها بگذارند، من از كنار شما دور نخواهم شد ..
عيسی گفت: همين امشب، پيش از آنكه خروس بخواند، تو سه بار مرا انكار خواهی کرد و خواهی گفت كه مرا نمیشناسی ..
انجیل متی، ۳۴- ۳۳


۳۵۸۵
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل شاید که چو وا بینی خیر تو در این باشد
دلیل حسادت به همنوع
چیست؟

 

۳۵۸۶
خدایا منم خیلی دوست دارم بگم شُکرت ،ولی می ترسم فکرکنی دارم مسخره ات می کنم
ریتی مارتین

خدا
به قول انجیل
مفهومی بیش نیست.
مفهوم چیزی انتزاعی است که فقط در ذهن ما میتواند وجود داشته باشد
خدا
عکس است
و
اصل خدا در خارج از ذهن است
مثال:
درخت ودختر وپسر مفاهیمی اند
فقط در ذهن ما وجود دارند
در خارج از ذهن سرو وصنوبر و سپیدار و نرگس و نیر و نجیبه و نادر و نجیب وجود دارند

 

۳۵۸۷
کسی نمی تواند بدون حس باشد.
علافی
است که به کلافگی آدم ها منجر می شود
مثلا به احساس تنهایی، پوچی، بی معنایی، استرس و غیره

 

۳۵۸۸
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب‌آلوده‌اش را مستی رويا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره دل شسته بود
عکس شيدايی در آن آيينه سيما نبود
ابوالحسن ورزی

 

۳۵۸۹
ترکیه حریم هوایی خود را به روی پروازهای روسیه به سوریه بست
مولود چاووش‌اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه در جریان سفر به اروگوئه اعلام کرد این کشور حریم هوایی خود را به روی هواپیماهای نظامی و غیرنظامی روسیه به سوریه به مدت سه ماه بسته است.

 

۳۵۹۰
شاید یکی‌ از دلائلی که این ملت در طول تاریخ پس از مشروطه نتوانسته آن گونه که سزاوار است بر مقدرات و سرنوشت خود حاکم شود ، همین ارزش بالای منابع طبیعت‌ای در ایران است ، شور بختانه در طول تاریخ پس از مشروطه فساد مالی‌ و استبداد دست در دست هم دادند ، و آن کسانی‌ که در این روند تاریخی‌ نقش تخم مرغ دزد را داشتند تبدیل به هیولا‌های شتر دزد شدند ، ادامه کار به کجا خواهد رسید و این هیولا‌های شتر دزد قرار است تبدیل به چه شوند ؟؟
گری

 

۳۵۹۱ 

تولد مرگ است، و یا مرگ‌ تولد؟

از لحظه ای که از زهدان مادر پرت م شویم، در جستجوی، چیزی شدن، چیزی بودن،

ویا در جستجوی حقیقت خود هستیم.

رحیم

اولا

مرگ، مرگ است و نه چیز دیگر

و گرنه اسم دیگری می داشت.

زندگی هم زندگی است و نه مرگ.

همانطور که کرگدن، کرگدن است و نه لولهنگ.

ثانیا

کسی پس از تولد در جست و جوی چیزی شدن و چیزی بودن نیست.

برای اینکه خواهی نخواهی چیزی است

و

شدن

یعنی رشد و توسعه و تکامل

امری عینی و طبیعی است و نه دلبخواهی و ارادی.

حتی جماد و نبات و جانور در شدن مدام است

چه رسد به

بنی ادم.

ثالثا

حقیقت آدم

خرافه ـ مفهومی بیش نیست.

 

۳۵۹۲
 جوجه تيغى دلم
قلب تو کبوتر است
بالهایت از نسیم
قلب من سیاه و سخت
قلب من شبیه....
بگذریم
*
دور قلب من کشیده اند
یک ردیف سیم خار دار
پس تو احتاط کن
جلو نیا، برو کنار
*
توی این جهان گنده هیچ کس
با دلم رفیق نیست
فکر می کنی چاره دلی که جوجه تیغی است
چیست؟؟
*
مثل یک گلوله جمع میشود
جوجه تیغی دلم
نیش می زند به روح نازکم
تیغ های تیز مشکلم
*
راستی تو جوجه تیغی دل مرا
توی قلب خود راه می دهی؟
او گرسنه است و گمشده
تو به او پناه می دهی؟؟
*
باورت نمی شود ولی
جوجه تیغی دلم
زود رام می شود
تو فقط سلام کن
تیغ های تند و تیزاو
با سلام تو تمام
عرفان نظر آهاری


۳۵۹۳
« آقای مهدوی! از درون هیچ انقلابی آزادی و عدالت بیرون نیامده است، انقلاب‌ها شبیه جنگ‌های داخلی می‌مانند كه اگر گروهی به گروهی دیگر پیروز شوند، آن گروه شكست خورده را سركوب خواهند كرد و سپس هر كس كه منتقد یا مخالف شان باشد، آنان را نیز سركوب خواهند كرد تا از بین بروند؛ زیرا كه همراه انقلاب نه عدالتی پدید می‌آید و نیز امكان ظهور آزادی!
صدیقی جامعه شناس

 

۳۵۹۴
کله پاچه دوست دارن یه سری 
سارا

به اشان بگو
که
کله گوسفند
حاوی کلسترین است که اگر از میزان معینی فراتر خورده شود
دردسرزا ست.

(سکته و مخلفات)
کره و زرده تخم مرغ هم حاوی کلسترین اند.
بگو
تا
بدانند و اندازه نگهدارند که اندازه نکو ست

 

۳۵۹۵
چند بار تابه‌حال گفته‌ای:
خوبم،
چیزی نیست؛
درحالیکه از درون هزار تکه شده بودی
نیلوفر

سگان از جنس شیشه اند:
برون شان
نشانگر درون شان است

و
ظاهرسازی بلد نیستند.
البته
کسی هم از سگی نمی پرسد که چون است.
هر کس سنگپاره ای می اندازد و می رود
و
سگان
زخم به جا مانده از سنگپاره را لیس می زنند و غصه می خورند.


۳۵۹۶
مَن جَهِلَ قَدرَهُ جَهِلَ کُلَّ قَدرِ
«کسی که به قدر خودش جاهل است، به تمام قدرها و اندازه ها، جاهل است».
الهه

این سخن کریم
بسط و تعمیم دیالک تیک فرد و جامعه به شکل دیالک تیک قدر فردی و قدر جامعتی و غیره است.

این سخن کریم
از سر تا پا علمی است.

قرآن کریم باید تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی شود.

خیلی ها از فرط بی خبری
قرآن را در خرافات خلاصه می کنند.
حق با کریم است:
بدون خودشناسی
هستی شناسی (طبیعت شناسی، جامعه نشاسی و همنوع شناسی) محال است.


۳۵۹۷
جنی سمج در کله خالی از مغز ما نفوذ کرده و مرتب می پرسد:
نکند در سقوط هواپیمای اوکراینی
پای پوتین در بین بوده باشد

 

۳۵۹۸
امشب مثل عاشورا که نه،خود عاشوراست.... صدای هل من ناصر ینصرنی امامون رو میشنوی؟ امشب که تقدیرات به خدمت حضرت میرسه آیا اسم ما تو چادر حضرت هست؟
الهه ترابی

دارند برای ملت ستمدیده اوکراین
دعا می کنند
که زیر پای پوتین
له و لورده می شود.
چه رنگ باختی
ای روزگار رنگ آمیز
که آن سفید، سیه گشت و این سیاه، سپید؟

 

۳۵۹۹
امام زمان اگر بیاید چه می کند که پوتین و پالان نمی کنند؟

 

۳۶۰۰
بیایین ناشناس چرت و پرت بگین.
کیانا

لازم به دعوت از ناشناس  و آشنا  نیست.
شروع کن به خواندن حرف های حی و حاضر


۳۶۰۱
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت می‌نیاید چهره زیبای تو
چون تو حاضر می‌شوی من غایب از خود می‌شوم
بس که حیران می‌بماندم وهم در سیمای تو
کاشکی صد چشم از این بی خوابتر بودی مرا
تا نظر می‌کردمی در منظر زیبای تو
ای که در دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
گر ملامت می‌کنندم ور قیامت می‌شود
بنده سر خواهد نهاد آن گه ز سر سودای تو
در ازل رفته‌ست ما را با تو پیوندی که هست
افتقار ما نه امروز است و استغنای تو
گر بخوانی پادشاهی ور برانی بنده‌ایم
رای ما سودی ندارد تا نباشد رای تو
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
نفس ما قربان توست و رخت ما یغمای تو
ما سراپای تو را ای سروتن چون جان خویش
دوست می‌داریم و گر سر می‌رود در پای تو
وین قبای صنعت سعدی که در وی حشو نیست
حد زیبایی ندارد خاصه بر بالای تو
روزنامۀ صبح...
تو روزنامۀ صبحی؛ من از تو با خبرم
خبر شدیّ و نشستی درون چشم ترم
هرات، مشهد و تهران مسیر عشق و غم اند
برای دیدن تو سال‌هاست در به درم
تو در مسیر اتوبان، دو شاخه گل در دست
نشسته ام که بیایی، عزیز نو سفرم!
پرنده ها که پریدند، ماه تنها شد
دو بید چشم به راهت نشسته پشت درم
دو بید، خاطرۀ نوجوانی من و توست
شکوفه های لبانت که داد بال و پرم
مسیرها و شبانه پیاده رفتن ها
و خاطرات تو گل کرده اند در نظرم
تو روزنامۀ صبحی؛ من از تو با خبرم
خبر شدیّ و نشستی درون چشم ترم
محمد واعظی
شاعر افغانى

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر