۱۴۰۱ فروردین ۱۳, شنبه

زندگی مارکس و انگلس (۱۴۰)

   

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل نهم

در آتش انقلاب اروپا

 

۲۲

یکی از مصمم ترین کمونیست ها، که دلاورترین سربازها بود،

  فریدریش انگلس

بود.

 

انگلس

پس از خدا حافظی از مارکس

به

واحد مسلح آگوست ویلیچ پیوست

که

از

۸۰۰  نفر

تشکیل یافته بود

و

فریار (آژدان) ویتیچ شد.

 

انگلس

به این نتیجه رسیده بود

که

طبقه کارگر

باید

تئوری و پراتیک امور نظامی

را

فراگیرد

تا

بتواند از عهده تسخیر قدرت سیاسی برآید و پیروز شود.

 

و

این یکی از درس های مهم انقلاب بود.

 

چنین کسی

چگونه می توانست در مبارزه عنقریب با ضد انقلاب پروس

کناره جویی کند.

 

فریار انگلس

سازمانده درخشانی و رزمنده شجاعی بود.

 

انگلس

در رینتهال در ۱۷ ماه ژوئن

سیاوش وار

از تل آتش گذشت.

 

به قول یکی از زنان همرزم انگلس،

«شور و شوق و شهامت انگلس

از

سوی همرزمانش

مورد ستایش قرار می گرفت.»

(ماتیلده فرانسیسکا گیسلر انکه، «خاطرات زنی از نبردی»)

 

۴ روز بعد

واحد انقلابی

به

طور ناگهانی

بر گروهانی از ارتش پروس

شبیخون زد.

 

انگلس

پیشاپیش واحد انقلابی

به

قلب گروهان دشمن زده بود.

 

بسیاری از رفقایش شهامت او را می ستودند.

 

انگلس

اما

شهامت در مقابل دشمن

را

امری طبیعی

تلقی می کرد.

 

(تندیس ساز مارکسیست اطریش

همین شهامت مبارزاتی انگلس

را

به صورت تندیس شگفت انگیزی مادیت بخشیده است.

مترجم)

 

نبردهای دیگری پشت سر هم صورت گرفتند.

 

در ۲۹ ماه ژوئیه

ژوزف مول

در

جوار انگلس

بر خاک افتاد.

 

انگلس دردمند در سوگ همرزمش نوشت:

«با به خاک افتادن ژوزف مول،

من

 دوست دیرین خود

 را

از

دست

دادم

و

حزب

خستگی ناپذیرترین، بی باک ترین و مؤمن ترین رزم آور خود

را

از

دست

داد.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۷، ص ۱۸۴)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر