میم حجری
نون نوشتن
محمود دولت آبادی
نه.
خصلتها تازه نیستند، حادث نشده اند،
و اتفاقاً بسیار قدیم اند:
تنبلی
·
منظور از تنبلی چیست که خصلت ملی
دیرمان ملت ایران است؟
1
تنبلی، کاهلی و تن پروری
یعنی عدم تمایل به فعالیت یا تلاش،
علی رغم برخورداری از توانایی کافی
·
این «تعریف» ویکی پیدیا از مفهوم تنبلی است.
2
تنبلی، کاهلی و تن پروری
یعنی عدم تمایل به فعالیت یا تلاش،
علی رغم برخورداری از توانایی کافی
·
در این «تعریف» ویکی پیدیا، توان
انجام کاری، پیش شرط انجام آن کار قلمداد شده است.
·
سؤال این است که منظور از مفهوم «توانائی
کافی» چیست؟
3
تنبلی، کاهلی و تن پروری
یعنی عدم تمایل به فعالیت یا تلاش،
علی رغم برخورداری از توانایی کافی
·
توانائی می تواند طیفی از کیفیات
جسمی و روحی و روانی و فکری و هنری و حرفه ای و
فنی و تجربی و غیره را در برگیرد.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که پیش
شرط توانائی از هر نظر چیست؟
·
مثلا پیش شرط توانائی به انجام کار
کشاورزی، دامداری، خیاطی و غیره چیست؟
4
تنبلی، کاهلی و تن پروری
یعنی عدم تمایل به فعالیت یا تلاش،
علی رغم برخورداری از توانایی کافی
·
حکیم سرخ تیز اندیش طوس به این
پرسش ما پاسخ داده است:
توانا بود، هر که دانا
بود
·
معنی تحت اللفظی:
·
پیش شرط توانائی، دانائی است.
·
به زبان فلسفی، پیش شرط انجام
پراتیک (عمل)، از آن خود کردن تئوری است.
·
پیش شرط عمل، اندیشه و یا نظر است.
·
اکنون می توان تعریف ویکی پیدیا از
تنبلی را اندکی تکمیل کرد:
تنبلی، کاهلی و تن پروری
یعنی عدم تمایل به فعالیت یا تلاش،
علی رغم برخورداری از دانائی و توانایی کافی
·
به عنوان مثال، می توان گفت:
·
تنبل کسی است که فوت و فن مثلا
خیاطی را و توان جسمی و روحی و روانی لازم به خیاطی کردن را داشته باشد ولی از
انجام آن خود داری ورزد.
·
اکنون ایراد دیگر این تعریف آشکار
می گردد:
5
تنبلی، کاهلی و تن پروری
یعنی عدم تمایل به فعالیت یا تلاش،
علی رغم برخورداری از دانائی و توانایی کافی
·
داشتن دانش خیاطی (تئوری) و توان جسمی و روحی و روانی برای مادیت بخشی به
دانش، کافی نیست.
·
برای درک عمیقتر و عام تر این
مسئله، باید گفت:
·
داشتن دانش و توان انجام کار، فقط
جنبه سوبژکتیو دیالک تیک کار است.
·
چون هر سوبژکتیوی در داربست دیالک
تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد.
·
به عنوان مثال:
·
نرگس برای خیاطی علاوه بر دانش و
توان فردی، به پارچه و نخ و سوزن و چرخ خیاطی و محل کار نیاز دارد.
·
این جنبه اوبژکتیو لازم برای
فعالیت (ضد تنبلی) است.
·
دیالک تیک کار، یعنی دیالک تیک
اوبژکتیو و سوبژکتیو
·
این هنوز چیزی نیست.
5
تنبلی، کاهلی و تن پروری
یعنی عدم تمایل به فعالیت یا تلاش،
علی رغم برخورداری از دانائی و توانایی کافی
و
داشتن امکانات مادی مناسب برای تلاش
·
نرگس اگر حتی تئوری و توان و وسایل
خیاطی و پارچه و مدل و غیره را هم داشته باشد، باز هم به مشتری نیاز دارد تا مثلا
دامنی بدوزد.
·
مشتری هم چیزی اوبژکتیو و یا عینی
است.
·
یعنی مستقل از نرگس، وجود دارد.
·
شاید مشتری ترجیح دهد که دامن حاضر
و آماده از فروشگاه بخرد و منت نرگس خیاط نبرد.
·
نرگس دراین صورت فقط اگر خر باشد، خیاطی
خواهد کرد.
·
آیا می توان به این سادگی ها، نرگس
را تنبل محسوب داشت؟
6
تنبلی
·
محمود دولت آبادی شانس آورده که
قبل از توسعه انترنت و فیسبوک و غیره دست به کار نویسندگی شده و احتمالا میلیونر
شده است.
·
اکنون هر کس هر کتابی بخواهد می
تواند مفت و مجانی در انترنت بخواند و یا حتی بشنود و یا به صورت فیلم در یوتوب
ببیند.
·
نویسنده ها و شعرای بدبخت، منتش را
حتی می کشند و لی لی به لا لاش می نهند.
·
هر کس می تواند 24 ساعت فیلم سکسی
برای هر سلیقه تماشا کند و کیف خر کند.
·
چه کسی حوصله خواندن مرثیه کلیدر
خواهد شد.
·
آیا می توان محمود دولت آبادی را
جزو جماعت تنبل محسوب داشت؟
·
چه کند، وقتی کسی صناری صرف خرید
اوسنه های او نمی کند؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر