میم نون
سؤال این بود
که این نظرات،
افکار، عقاید و باورهای رنگارنگ چیستند
و منشاء آنها چیست؟
·
سؤال این بود که توده های مولد و
زحمتکش سلب آدمیت شده (جانور سخنگو شده، به قول ارسطو) بدون در اختیار داشتن وسایل
تفکر، مثلا بدون مفاهیم (واژه ها) چگونه
می توانند سخن گویند؟
·
چون پیش شرط سخن گفتن، تفکر است و
پیش شرط تفکر، آشنائی با مفاهیم (واژه ها)
و فوت و فن کار با مفاهیم (واژه ها) است.
1
·
برای پاسخ به این پرسش، باید به سؤال
زیر جواب داد:
·
توده فاقد وسایل تولید چگونه می
تواند تولید کند و از گرسنگی نمیرد؟
2
·
طبقه حاکمه ـ اشرافیت بنده دار و
روحانی ـ وسایل تولید غصبی از توده های مولد و زحمتکش را دو باره به آنها پس می
دهد تا با استفاده از وسایل تولید که دیگر مال آنها نیست، کار کنند:
·
مثلا کشت و زرع کنند، ماهی بگیرند، شکار کنند و الی آخر.
·
بعد بسان وسایل تولید جاندار (گاو و
خر و اسب و استر و غیره) بخورند و در کنار آنها بخوابند.
·
این اما به چه معنی است؟
3
·
این بدان معنی است که توده های
مولد و زحمتکش سلب مالکیت بر وسایل تولید شده و سلب آدمیت شده، بسان گاو و خر جان
می کنند و در عوض به اندازه بخور و نمیر تغذیه می شوند تا قادر به تولید و تولید مثل
و بازتولید جامعه برده داری باشند.
4
·
با وسایل تفکر آنها نیز همین رفتار
صورت می گیرد:
·
واژه ها، اصطلاحات و غیره توده های
مولد و زحمتکش حتی قبل از برده کردن شان غصب می شوند.
·
واژه ها نیز بسان بیل و کلنگ و
قلاب و تور ماهیگیری و قایق و غیره به آنها بازپس داده می شوند.
·
اما بسان وسایل تولید، صاحب و مالک
عوض کرده اند.
·
سؤال این است که چنین کاری چگونه
امکان پذیر است؟
·
چگونه می توان صاحبان واژه ها را
تعیین کرد و بمراتب مشکل تر، چگونه می توان صاحبان واژه ها را تعویض کرد؟
5
·
در پاسخ به این پرسش باید یاد آور شد
که واژه ها وسیله اند.
·
واژه ها، وسایل کار فکری اند.
·
واژه ها، فرق ماهوی با بیل و کلنگ ندارند.
·
همانطور که می توان بیل و کلنگ کسی
را به زور و یا به ترفند و نیرنگ غصب کرد و او را به محرومیت از وسیله تولید دچار ساخت، به همان سان نیز می توان
واژه های کسی را از چنگش بدر آورد و او را به فقر واژه دچار ساخت.
·
سؤال این است که چگونه؟
·
چون واژه با کلنگ فرق دارد.
6
·
ترفند طبقه حاکمه برده دار در
زمینه غصب واژه های توده، این بوده، که واژه های سلب مالکیت شده را از محتوای سابق
تهی کند و با زباله پر کند.
·
واژه ها بظاهر همان می مانند که
بوده اند.
·
محتوای واژه ها، یعنی مفاهیم اما تحریف می شوند.
·
محتوای واژه ها، یعنی مفاهیم، چه بسا به ضد خود بدل می شوند.
·
سؤال این است که چگونه می توان واژه
ای را از کسی گرفت، از محتوای معنوی اش تخلیه کرد و با زباله انباشت و بعد به او
باز پس داد؟
7
·
برای پاسخ به این پرسش باید از خود
پرسید:
·
واژه ها با مفاهیم و معانی، چه رابطه ای دارند؟
8
·
رابطه واژه با مفهوم به رابطه ظرف
با مظروف شباهت دارد.
·
به رابطه فرم با محتوا شباهت دارد.
·
دیالک تیک واژه و مفهوم، بسط و
تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست.
·
همانطور که کوزه ای (فرم، قالب،
ظرف) را می توان از آب (محتوا، مظروف، درونمایه) تهی کرد و با شراب (محتوا، مظروف،
درونمایه) پر کرد، طبقه حاکمه هم واژه های توده را از مفهوم تهی می کند و با زباله
پر می سازد و به توده بازپس می دهد.
9
·
واژه همان می ماند که بوده است، مفهوم
آن اما تعویض می شود.
·
آنگاه واژه ای که روزی ـ روزگاری به
دل می نشست، تعفن انگیز و تهوع آور جلوه می کند.
·
ما امروز مزبله ای از واژه های تحریف
شده در اختیار داریم و نمی دانیم چه باید بکنیم.
·
این واژه های زباله اما همیشه همین
نبوده اند.
·
این واژه های تخلیه شده از مفهوم،
روزی نبرد افزار فکری توده بوده اند.
·
روزی تسلیحات فکری توده در مبارزه طبقاتی
بوده اند.
·
ولی اکنون به روزی افتاده اند که
توده با شنیدن شان ـ با شکم خالی حتی ـ عق می زند.
10
·
واژه های زیر را می توان به عنوان
مثال ذکر کرد:
·
واژه های انقلاب، دموکراسی، آزادی،
برابری، زن، مرد، زنگرائی (فمینیسم)، سوسیالیسم، کمونیسم، مارکسیسم، لنیینسم، دین،
مذهب، خلق و الی آخر.
11
·
به همین دلیل، توده برده به مثابه
ابزار ناطق، دیگر نه با مفاهیم خود، بلکه
با مفاهیم طبقه حاکمه می اندیشد، اگرچه واژه
های سابق را لغلغه لسان می کند.
·
برای اینکه واژه ها با زباله های
فکری طبقه حاکمه پر شده اند.
·
از این به بعد، بمباران ایده
ئولوژیکی توده به طرز سیستماتیک و مستمر آغاز می شود.
·
شرایط عینی و ذهنی برای برده سازی بشریت
در مقیاس جهانی به ترفندها و نیرنگ های متنوع فراهم می آید.
·
پیامبر پشت پیامبر ظهور می کند و نظام
برده داری، مشروعیت الهی کسب می کند.
·
غزوات و جنگ های خونین به نیت برده
سازی بشریت شعله ور می شوند.
·
ایده ئولوژی طبقه حاکمه به ضرب
تازیانه و شمشیر، به توده تحمیل می شود.
·
ذهن توده با گذشت زمان به زباله دانی
پهناور از افکار، اعتقادات، نظرات، باورها و غیره بدل می شود.
·
توده رفته رفته توان تفکر مستقل و آزاد
را از دست می دهد و چنان «می عندیشد» که آب به آسیاب طبقه حاکمه ریخته شود.
12
·
سؤالی که ما را از دیرباز به خود
مشغول داشته، این است که چه می توان کرد و چه باید کرد؟
·
طبقه حاکمه روز به روز قوی تر و
قدر قدرت تر می شود و ایده ئولوژی خود را به هزار ترفند و نیرنگ و در هزاران رنگ و
لعاب و آب و تاب شب و روز به خورد توده می دهد.
·
در مقابل این بمباران ایده
ئولوژیکی بی امان چه باید کرد و چه می توان کرد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر