۱۳۹۵ تیر ۴, جمعه

هماندیشی با مریم (18 )


میم نون

سؤال این بود
 که این نظرات، افکار، عقاید و باورهای رنگارنگ چیستند
و منشاء آنها چیست؟


·        سؤال این بود که توده های مولد و زحمتکش سلب آدمیت شده (جانور سخنگو شده، به قول ارسطو) بدون در اختیار داشتن وسایل تفکر، مثلا بدون  مفاهیم (واژه ها) چگونه می توانند سخن گویند؟
·        چون پیش شرط سخن گفتن، تفکر است و پیش شرط تفکر، آشنائی با  مفاهیم (واژه ها) و فوت و فن کار با  مفاهیم (واژه ها) است.

1
·        برای پاسخ به این پرسش، باید به سؤال زیر جواب داد:
·        توده فاقد وسایل تولید چگونه می تواند تولید کند و از گرسنگی نمیرد؟
     
2
·        طبقه حاکمه ـ اشرافیت بنده دار و روحانی ـ وسایل تولید غصبی از توده های مولد و زحمتکش را دو باره به آنها پس می دهد تا با استفاده از وسایل تولید که دیگر مال آنها نیست، کار کنند:
·        مثلا  کشت و زرع کنند، ماهی بگیرند، شکار کنند و الی آخر.
·        بعد بسان وسایل تولید جاندار (گاو و خر و اسب و استر و غیره) بخورند و در کنار آنها بخوابند.

·        این اما به چه معنی است؟       

3
·        این بدان معنی است که توده های مولد و زحمتکش سلب مالکیت بر وسایل تولید شده و سلب آدمیت شده، بسان گاو و خر جان می کنند و در عوض به اندازه بخور و نمیر تغذیه می شوند تا قادر به تولید و تولید مثل و بازتولید جامعه برده داری  باشند.
  
4
·        با وسایل تفکر آنها نیز همین رفتار صورت می گیرد:
·        واژه ها، اصطلاحات و غیره توده های مولد و زحمتکش حتی قبل از برده کردن شان غصب می شوند.
·        واژه ها نیز بسان بیل و کلنگ و قلاب و تور ماهیگیری و قایق و غیره به آنها بازپس داده می شوند.
·        اما بسان وسایل تولید، صاحب و مالک عوض کرده اند.

·        سؤال این است که چنین کاری چگونه امکان پذیر است؟

·        چگونه می توان صاحبان واژه ها را تعیین کرد و بمراتب مشکل تر، چگونه می توان صاحبان واژه ها را تعویض کرد؟

5
·        در پاسخ به این پرسش باید یاد آور شد که واژه ها وسیله اند.

·        واژه ها، وسایل کار فکری اند.
·        واژه ها، فرق ماهوی با بیل و کلنگ ندارند.

·        همانطور که می توان بیل و کلنگ کسی را به زور و یا به ترفند و نیرنگ غصب کرد و او را به محرومیت از  وسیله تولید دچار ساخت، به همان سان نیز می توان واژه های کسی را از چنگش بدر آورد و او را به فقر واژه دچار ساخت.
         
·        سؤال این است که چگونه؟

·        چون واژه با کلنگ فرق دارد.

6
·        ترفند طبقه حاکمه برده دار در زمینه غصب واژه های توده، این بوده، که واژه های سلب مالکیت شده را از محتوای سابق تهی کند و با زباله پر کند.

·        واژه ها بظاهر همان می مانند که بوده اند.
·        محتوای واژه ها، یعنی  مفاهیم اما تحریف می شوند.

·        محتوای واژه ها، یعنی  مفاهیم، چه بسا به ضد خود بدل می شوند.

·        سؤال این است که چگونه می توان واژه ای را از کسی گرفت، از محتوای معنوی اش تخلیه کرد و با زباله انباشت و بعد به او باز پس داد؟
  
7

·        برای پاسخ به این پرسش باید از خود پرسید:
·        واژه ها با  مفاهیم و معانی، چه رابطه ای دارند؟     

8


·        رابطه واژه با مفهوم به رابطه ظرف با مظروف شباهت دارد.
·        به رابطه فرم با محتوا شباهت دارد.

·        دیالک تیک واژه و مفهوم، بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست.

·        همانطور که کوزه ای (فرم، قالب، ظرف) را می توان از آب (محتوا، مظروف، درونمایه) تهی کرد و با شراب (محتوا، مظروف، درونمایه) پر کرد، طبقه حاکمه هم واژه های توده را از مفهوم تهی می کند و با زباله پر می سازد و به توده بازپس می دهد.

9

·        واژه همان می ماند که بوده است، مفهوم آن اما تعویض می شود.
·        آنگاه واژه ای که روزی ـ روزگاری به دل می نشست، تعفن انگیز و تهوع آور جلوه می کند.

·        ما امروز مزبله ای از واژه های تحریف شده در اختیار داریم و نمی دانیم چه باید بکنیم.
·        این واژه های زباله اما همیشه همین نبوده اند.
·        این واژه های تخلیه شده از مفهوم، روزی نبرد افزار فکری توده بوده اند.
·        روزی تسلیحات فکری توده در مبارزه طبقاتی بوده اند.
·        ولی اکنون به روزی افتاده اند که توده با شنیدن شان ـ با شکم خالی حتی ـ عق می زند.
   
10
·        واژه های زیر را می توان به عنوان مثال ذکر کرد:
·        واژه های انقلاب، دموکراسی، آزادی، برابری، زن، مرد، زنگرائی (فمینیسم)، سوسیالیسم، کمونیسم، مارکسیسم، لنیینسم، دین، مذهب، خلق و الی آخر.
      
11
·        به همین دلیل، توده برده به مثابه ابزار ناطق، دیگر نه با  مفاهیم خود، بلکه با  مفاهیم طبقه حاکمه می اندیشد، اگرچه واژه های سابق را لغلغه لسان می کند.

·        برای اینکه واژه ها با زباله های فکری طبقه حاکمه پر شده اند.
·        از این به بعد، بمباران ایده ئولوژیکی توده به طرز سیستماتیک و مستمر آغاز می شود.
·        شرایط عینی و ذهنی برای برده سازی بشریت در مقیاس جهانی به ترفندها و نیرنگ های متنوع فراهم می آید.
·        پیامبر پشت پیامبر ظهور می کند و نظام برده داری، مشروعیت الهی کسب می کند.
·        غزوات و جنگ های خونین به نیت برده سازی بشریت شعله ور می شوند.
·        ایده ئولوژی طبقه حاکمه به ضرب تازیانه و شمشیر، به توده تحمیل می شود.
·        ذهن توده با گذشت زمان به زباله دانی پهناور از افکار، اعتقادات، نظرات، باورها و غیره بدل می شود.
·        توده رفته رفته توان تفکر مستقل و آزاد را از دست می دهد و چنان «می عندیشد» که آب به آسیاب طبقه حاکمه ریخته شود.

12
·        سؤالی که ما را از دیرباز به خود مشغول داشته، این است که چه می توان کرد و چه باید کرد؟

·        طبقه حاکمه روز به روز قوی تر و قدر قدرت تر می شود و ایده ئولوژی خود را به هزار ترفند و نیرنگ و در هزاران رنگ و لعاب و آب و تاب شب و روز به خورد توده می دهد.

·        در مقابل این بمباران ایده ئولوژیکی بی امان چه باید کرد و چه می توان کرد؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر