۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

سیری در شعری از جلال سرفراز (3)


ویرایش و تحلیل از
مسعود بهبودی

ببخشين،
 ماسک قدرت خدمتتونه
 (برلين ـ 15 فوريه 2008)
 ادامه

ماسک قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس
می تونه خوب و مردم پسندَم باشه
ديکتاتوری دمکراتا يا دمکراسیِ ديکتاتورا
هردوشون يکی يه
يه کمی پس و پيش
اما با دوتا ماسک جورواجور
خاکستریِ مايل به سياه یا سياهِ مايل به خاکستری
حالا کدومشو می پسندی؟
اين ديگه مسئلة خودته
(به قول فرنگ رفته ها )

·        جلال سرفراز در این بند شعر، به توضیح وسیع تر و ضمنا عمیق تر ماسک قدرت می پردازد.

·        قبل از تحلیل این بند شعر، باید گفت که این شعر جلال، بلحاظ فرم نمودین با محتوای ماهوی اش انطباق درخور دارد.

·        دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را مدیون کارل مارکس (کاپیتال) هستیم.
·        یادش به یاد باد.  

1

·        فرم نمودین این شعر نیز تجلیگاه اوتوریته (قدرت) است:
·        افسار اسب سخن به دست استاد (راوی، شاعر) است.
·        استاد در این شعر، متکلم الوحده است.
·        یکه تاز بلامنازع میدان اندیشه و رهنمود و اندرز است.
·        استاد ـ خودش ـ به تنهائی می برد و به تنهائی می دوزد.

2
·        مخاطب استاد، در این شعر، بی زبان و لال است.
·        شنونده محض است.
·        گیرنده اندیشه و رهنمود و اندرز است.
·        تحت اوتوریته استاد قرار دارد.

3
·        جلال خودش ـ احتمالا ـ از اوتوریته (قدرت) خود خبر ندارد.
·        جلال ـ به احتمال قوی ـ نمی داند که خودش ماسک اوتوریته بر سر کشیده است و مخاطب مظلوم و بی زبان خود را، مثلا دخترش را و یا نوه ی خردسالش را، اندیشه باران، رهنمود باران و اندرز باران می کند.

4
·        مادر و پدر در هر خانواده نیز اوتوریته اند.
·        معلم در مدرسه، استاد در دانشگاه، مجتهد در حوزه و آخوند در منبر نیز اوتوریته اند.
·        به زبان جلال، ماسک قدرت بر سر کشیده اند.

5

·         جامعه شناس «سوسیال ـ امپریالیست» آلمانی ـ ماکس وبر ـ به همین دلیل بر آن بوده که اوتوریته (قدرت) مفهومی به اصطلاح «فرم نیافته» (آمورف) است.

·        ما بعد به این مسئله برمی گردیم.

6
ماسک قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس

·        فریب تطهیر و تأیید ماسک قدرت از سوی جلال را نباید خورد.
·        این شعر جلال به طنز و طعنه و تمسخر و ریشخند و انتقاد نیشخند سرشته است.
·        جلال اوتوریته ستیز است و نه اوتوریته ستا.

7
ماسک قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس
می تونه خوب و مردم پسندَم باشه

·        مفهوم «مردم پسندی» از آن  مفاهیم دو پهلو ست:
·        این مفهوم جلال نیز لبریز از طنز و طعنه است:
·        مردم پسندی ماسک قدرت، نه به معنی خادم مردم بودن قدرت و حامل ماسک قدرت، بلکه به معنای بکلی و از ریشه، دیگری است.
·        در ادامه توصیف ماسک قدرت، منظور جلال معلوم می شود:  

8

ماسک قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس
می تونه خوب و مردم پسندَم باشه
ديکتاتوری دمکراتا يا دمکراسیِ ديکتاتورا

·        از مفهوم مبهم «مردم پسندی» اکنون پرده بر می افتد:
·        حامل ماسک قدرت برای مردم پسند سازی خود، می تواند فرم نمودین ماسکش را مانی پولیزه (دستکاری) کند:

الف
ديکتاتوری دمکراتا   

·        حامل ماسک قدرت می تواند ماسک دموکراسی بر سر کشد، در حرف خود را طرفدار سینه چاک دموکراسی (فرمانفرمائی خلق زحمتکش) قلمداد کند، ولی در عمل دیکتاتور و مستبد باشد.

ب
دموکراسیِ ديکتاتورا

·        حامل ماسک قدرت می تواند به ظاهر بطور دموکراتیک به قدرت رسد و منادی دموکراسی (فرمانفرمائی خلق زحمتکش) باشد، ولی ماهیتا دیکتاتور و مستبد باشد.

9
ماسک قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس
می تونه خوب و مردم پسندَم باشه
ديکتاتوری دموکراتا يا دموکراسیِ ديکتاتورا

·        برای درک واقعی این سخن جلال، باید شناخت افزار دیالک تیکی فوق الذکر مارکس را به خدمت گرفت:
·        جلال در این سخن، دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را به شکل دیالک تیک دموکراسی و استبداد بسط و تعمیم می دهد:
·        البته در دو فرم متفاوت:  

ديکتاتوری دمکراتا يا دموکراسیِ ديکتاتورا

·        عوامفریبی ترفند آمیز طبقه حاکمه همین جا ست:

الف
·        گاهی پس از معرکه های فرمال و صوری پر هیاهوی انتخاباتی (که به عنوان دموکراسی و معیار دموکراسی به خلایق قالب می شود)، حزب دموکرات (سوسیال ـ دموکرات، سوسیالیست، کار) زمام امور را به دست می گیرد تا دیکتاتوری طبقه حاکمه را اعمال کند.

ب
·        گاهی پس از معرکه های فرمال و صوری پر جار و جنجال انتخاباتی، حزب جمهوریخواه (حزب دموکرات ـ مسحی، حزب لیبرال، محافظه کار)  زمام امور را به دست می گیرد تا آن هم همان دیکتاتوری طبقه حاکمه را اعمال کند.

10
می تونه خوب و مردم پسندَم باشه
ديکتاتوری دمکراتا يا دمکراسیِ ديکتاتورا
هردوشون يکی يه

·        چه دموکرات ها به قدرت رسند و چه دیکتاتورها، در به همان لولای همیشگی و همیشه همان می گردد:
·        حاکمیت طبقه حاکمه همیشه، همان می ماند.
·        ماسک های نمایندگی طبقه حاکمه اما تعویض می شود.

·        جلال این حقیقت امر را به زبان عامه فهم تبیین می دارد:  

هردوشون يکی يه

·        به زبان مارکس، فرم نمودین (ماسک قدرت به قول جلال) عوض می شود، ولی محتوای ماهوی حاکمیت همان می ماند که بوده است.
·        به زبان شاعر:

ديکتاتوری دموکراتا يا دموکراسیِ ديکتاتورا
هردوشون يکی يه
يه کمی، پس و پيش
اما با دوتا ماسک جورواجور
خاکستریِ مايل به سياه یا سياهِ مايل به خاکستری

11
حالا کدومشو می پسندی،
اين ديگه مسئلة خودته
(به قول فرنگ رفته ها )

·        درک طنز نهفته در این سخن شاعر آسان نیست:
·        آماج جلال افشای دموکراسی فرمال بورژوائی ـ امپریالیستی است:
·        مردم آزاد اند، تا به میل خود، برای خود، نماینده مورد پسند خود را انتخاب کنند:  

حالا کدومشو می پسندی؟
اين ديگه مسئلة خودته
(به قول فرنگ رفته ها )

·        مسئله اساسی این است که با تعویض ماسک های قدرت، با تغییر فرم نمودین، تغییری در ماهیت حاکمیت صورت نمی گیرد.
·        آب کماکان به همان آسیاب همیشگی طبقه حاکمه می ریزد.
·        طبقه حاکمه ای که از جنس اجنه است:
·        همه جا هست و همه جا فعال مایشاء است، بی آنکه به دیده بگذرد.

12

·        الاغی به عرعر می گفت:
·        من نمی خواهم به میهن بروم که سخنم را بجوند و در دهانم بگذارند.
·        می خواهم در فرنگستان بمانم و آزاد زندگی کنم و سخنم سخن خودم باشد.

·        الاغ بود و نمی دانست که لحظه به لحظه به گوشش یاسین طبقاتی طبقه حاکمه خوانده می شود و عرعرش نه عرعر خودش، بلکه عرعر طبقه حاکمه است که از بس به گوشش خوانده اند، دچار توهم شده و خیال می کند که عرعر جد اندر جدی خودش است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر