ویرایش
و تحلیل از
مسعود
بهبودی
ببخشين،
ماسک قدرت خدمتتونه
(برلين ـ 15 فوريه 2008)
(برلين ـ 15 فوريه 2008)
ادامه
ماسک
قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس
می
تونه خوب و مردم پسندَم باشه
ديکتاتوری
دمکراتا يا دمکراسیِ ديکتاتورا
هردوشون
يکی يه
يه
کمی پس و پيش
اما
با دوتا ماسک جورواجور
خاکستریِ
مايل به سياه یا سياهِ مايل به خاکستری
حالا
کدومشو می پسندی؟
اين
ديگه مسئلة خودته
(به
قول فرنگ رفته ها )
·
جلال سرفراز در این بند شعر، به توضیح
وسیع تر و ضمنا عمیق تر ماسک قدرت می پردازد.
·
قبل از تحلیل این بند شعر، باید
گفت که این شعر جلال، بلحاظ فرم نمودین با محتوای ماهوی اش انطباق درخور دارد.
·
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای
ماهوی را مدیون کارل مارکس (کاپیتال) هستیم.
·
یادش به یاد باد.
1
·
فرم نمودین این شعر نیز تجلیگاه اوتوریته
(قدرت) است:
·
افسار اسب سخن به دست استاد (راوی،
شاعر) است.
·
استاد در این شعر، متکلم الوحده
است.
·
یکه تاز بلامنازع میدان اندیشه و رهنمود
و اندرز است.
·
استاد ـ خودش ـ به تنهائی می برد و
به تنهائی می دوزد.
2
·
مخاطب استاد، در این شعر، بی زبان
و لال است.
·
شنونده محض است.
·
گیرنده اندیشه و رهنمود و اندرز است.
·
تحت اوتوریته استاد قرار دارد.
3
·
جلال خودش ـ احتمالا ـ از اوتوریته
(قدرت) خود خبر ندارد.
·
جلال ـ به احتمال قوی ـ نمی داند
که خودش ماسک اوتوریته بر سر کشیده است و مخاطب مظلوم و بی زبان خود را، مثلا دخترش
را و یا نوه ی خردسالش را، اندیشه باران، رهنمود باران و اندرز باران می کند.
4
·
مادر و پدر در هر خانواده نیز
اوتوریته اند.
·
معلم در مدرسه، استاد در دانشگاه،
مجتهد در حوزه و آخوند در منبر نیز اوتوریته اند.
·
به زبان جلال، ماسک قدرت بر سر
کشیده اند.
5
·
جامعه شناس «سوسیال ـ امپریالیست»
آلمانی ـ ماکس وبر ـ به همین دلیل بر آن بوده که اوتوریته (قدرت) مفهومی به اصطلاح «فرم نیافته» (آمورف) است.
·
ما بعد به این مسئله برمی گردیم.
6
ماسک
قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس
·
فریب تطهیر و تأیید ماسک قدرت از
سوی جلال را نباید خورد.
·
این شعر جلال به طنز و طعنه و
تمسخر و ریشخند و انتقاد نیشخند سرشته است.
·
جلال اوتوریته ستیز است و نه اوتوریته
ستا.
7
ماسک
قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس
می
تونه خوب و مردم پسندَم باشه
·
مفهوم «مردم پسندی» از آن مفاهیم دو پهلو ست:
·
این مفهوم جلال نیز لبریز از طنز و
طعنه است:
·
مردم پسندی ماسک قدرت، نه به معنی
خادم مردم بودن قدرت و حامل ماسک قدرت، بلکه به معنای بکلی و از ریشه، دیگری است.
·
در ادامه توصیف ماسک قدرت، منظور
جلال معلوم می شود:
8
ماسک
قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس
می
تونه خوب و مردم پسندَم باشه
ديکتاتوری
دمکراتا يا دمکراسیِ ديکتاتورا
·
از مفهوم مبهم «مردم پسندی» اکنون
پرده بر می افتد:
·
حامل ماسک قدرت برای مردم پسند
سازی خود، می تواند فرم نمودین ماسکش را مانی پولیزه (دستکاری) کند:
الف
ديکتاتوری
دمکراتا
·
حامل ماسک قدرت می تواند ماسک دموکراسی
بر سر کشد، در حرف خود را طرفدار سینه چاک دموکراسی (فرمانفرمائی خلق زحمتکش) قلمداد
کند، ولی در عمل دیکتاتور و مستبد باشد.
ب
دموکراسیِ
ديکتاتورا
·
حامل ماسک قدرت می تواند به ظاهر بطور
دموکراتیک به قدرت رسد و منادی دموکراسی (فرمانفرمائی خلق زحمتکش) باشد، ولی
ماهیتا دیکتاتور و مستبد باشد.
9
ماسک
قدرت حتمن چيزِ زشتی نيس
می
تونه خوب و مردم پسندَم باشه
ديکتاتوری
دموکراتا يا دموکراسیِ ديکتاتورا
·
برای درک واقعی این سخن جلال، باید
شناخت افزار دیالک تیکی فوق الذکر مارکس را به خدمت گرفت:
·
جلال در این سخن، دیالک تیک فرم
نمودین و محتوای ماهوی را به شکل دیالک تیک دموکراسی و استبداد بسط و تعمیم می دهد:
·
البته در دو فرم متفاوت:
ديکتاتوری
دمکراتا يا دموکراسیِ ديکتاتورا
·
عوامفریبی ترفند آمیز طبقه حاکمه همین
جا ست:
الف
·
گاهی پس از معرکه های فرمال و صوری
پر هیاهوی انتخاباتی (که به عنوان دموکراسی و معیار دموکراسی به خلایق قالب می شود)،
حزب دموکرات (سوسیال ـ دموکرات، سوسیالیست، کار) زمام امور را به دست می گیرد تا دیکتاتوری
طبقه حاکمه را اعمال کند.
ب
·
گاهی پس از معرکه های فرمال و صوری
پر جار و جنجال انتخاباتی، حزب جمهوریخواه (حزب دموکرات ـ مسحی، حزب لیبرال،
محافظه کار) زمام امور را به دست می گیرد
تا آن هم همان دیکتاتوری طبقه حاکمه را اعمال کند.
10
می
تونه خوب و مردم پسندَم باشه
ديکتاتوری
دمکراتا يا دمکراسیِ ديکتاتورا
هردوشون
يکی يه
·
چه دموکرات ها به قدرت رسند و چه دیکتاتورها،
در به همان لولای همیشگی و همیشه همان می گردد:
·
حاکمیت طبقه حاکمه همیشه، همان می
ماند.
·
ماسک های نمایندگی طبقه حاکمه اما
تعویض می شود.
·
جلال این حقیقت امر را به زبان عامه
فهم تبیین می دارد:
هردوشون
يکی يه
·
به زبان مارکس، فرم نمودین (ماسک
قدرت به قول جلال) عوض می شود، ولی محتوای ماهوی حاکمیت همان می ماند که بوده است.
·
به زبان شاعر:
ديکتاتوری
دموکراتا يا دموکراسیِ ديکتاتورا
هردوشون
يکی يه
يه
کمی، پس و پيش
اما
با دوتا ماسک جورواجور
خاکستریِ
مايل به سياه یا سياهِ مايل به خاکستری
11
حالا
کدومشو می پسندی،
اين
ديگه مسئلة خودته
(به
قول فرنگ رفته ها )
·
درک طنز نهفته در این سخن شاعر آسان
نیست:
·
آماج جلال افشای دموکراسی فرمال بورژوائی
ـ امپریالیستی است:
·
مردم آزاد اند، تا به میل خود،
برای خود، نماینده مورد پسند خود را انتخاب کنند:
حالا
کدومشو می پسندی؟
اين
ديگه مسئلة خودته
(به
قول فرنگ رفته ها )
·
مسئله اساسی این است که با تعویض
ماسک های قدرت، با تغییر فرم نمودین، تغییری در ماهیت حاکمیت صورت نمی گیرد.
·
آب کماکان به همان آسیاب همیشگی طبقه
حاکمه می ریزد.
·
طبقه حاکمه ای که از جنس اجنه است:
·
همه جا هست و همه جا فعال مایشاء
است، بی آنکه به دیده بگذرد.
12
·
الاغی به عرعر می گفت:
·
من نمی خواهم به میهن بروم که سخنم
را بجوند و در دهانم بگذارند.
·
می خواهم در فرنگستان بمانم و آزاد
زندگی کنم و سخنم سخن خودم باشد.
·
الاغ بود و نمی دانست که لحظه به
لحظه به گوشش یاسین طبقاتی طبقه حاکمه خوانده می شود و عرعرش نه عرعر خودش، بلکه عرعر
طبقه حاکمه است که از بس به گوشش خوانده اند، دچار توهم شده و خیال می کند که عرعر
جد اندر جدی خودش است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر