جمعبندی از
میمحا نجار
سار
اندکی
بعد دوباره شادی به دلش برگشت و ترسش ریخت.
از
میان جنگلی زیبا و افسانه ای گذشت،
از
میان جنگلی از خزه ها و جلبک ها، که
روی
تخته سنگ های رنگارنگ روییده بودند.
·
چرا ترس سویمی می ریزد.
·
منظور لئو لیونی کدام ترس سویمی است؟
ستاره
·
برای پاسخ به این پرسش تو، باید نظری به جمله قبلی لئو
لیونی بیندازیم:
بعد
از آن، چشمش به ماهی های عجیب و غریب افتاد،
که
شناکنان از کنارش می گذشتند،
منظم
و آرام.
مثل
اینکه تن شان از نخ های نامرئی پوشیده شده بود.
سویمی
کوچولو از آنها کمی ترسید.
·
ماهی های عجیب که علت ترس سویمی بوده اند، رفته اند و با
محو علت ترس، ترس به مثابه معلول، محو گشته است.
·
این بلحاظ فلسفی به چه معنی است؟
سار
·
ما اینجا با دیالک تیک علت و معلول، با تئوری علیت آشنا می
شویم.
·
مراجعه کنید به علیت، دیالک تیک علت و معلول در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
·
لئو لیونی، خواننده و شنونده خردسال قصه های خود را به
ساز و برگ تفکر دیالک تیکی مجهز می سازد.
·
بدون آنکه هارت و پورت کند.
·
بدون آنکه جملات خشک مرده، بی روح و بی خون به خوردشان
دهد.
·
چه بسا بدون آنکه اندیشه لقمه را بجود و در دهان کسی
بگذارد.
·
می توانی ترفند آموزشی لئو لیونی را کشف کنی و تبیین داری؟
ستاره
بعد
از آن، چشمش به ماهی های عجیب و غریب افتاد،
که
شناکنان از کنارش می گذشتند، منظم و آرام.
مثل
اینکه تن شان از نخ های نامرئی پوشیده شده بود.
سویمی
کوچولو از آنها کمی ترسید.
·
می توان گفت که لئو لیونی دیالک تیک علت و معلول را به
شکل دیالک تیک ماهی های عجیب و غریب و ترس سویمی بسط و تعمیم می دهد.
·
کشف این مسئله دشوار نیست.
·
لئو لیونی می کوشد، هنر تفکر خلاق را به خردسالان
بیاموزد.
·
می دانی چگونه؟
سار
اندکی
بعد دوباره شادی به دلش برگشت و ترسش ریخت.
·
آره.
·
لئو لیونی هنر برگشت از معلول به علت را می آموزد:
·
ترس سویمی (معلول)، اندکی پس از رفتن ماهی های ترسناک (علت)
می ریزد.
·
جای ترس را بلافاصله تهور (بی باکی) می گیرد.
·
چرا، به چه دلیل و به چه علت؟
ستاره
·
به دو دلیل عینی:
1
·
اولا به دلیل شرایط قبل از مشاهده ماهی های ترسناک:
سویمی
از تماشای زیبائی های بیشمار دریا به وجد آمده بود،
مثل
یک ماهی که از بودن در آب به وجد می آید.
·
اکنون پس از رفتن ماهی های ترسناک، شادی و نشاط سابق در
دلش احیا می شود.
·
شادی و همراه با شادی، تهور، جای دلهره، اندوه و ترس را
می گیرند.
2
·
دلیل عینی دوم در جمله بعدی لئو لیونی تبیین می یابد:
اندکی
بعد دوباره شادی به دلش برگشت و ترسش ریخت.
از
میان جنگلی زیبا و افسانه ای گذشت،
از
میان جنگلی از خزه ها و جلبک ها، که
روی
تخته سنگ های رنگارنگ روییده بودند.
·
با تغییر محیط پیرامون، ترس سویمی می ریزد و جای دلهره و
اندوه را نشاط و شادی می گیرد.
·
لئو لیونی اما در این بخش از قصه، اهداف آموزشی دیگری
نیز دارد.
·
به نظرت کدام اند؟
سار
اندکی
بعد دوباره شادی به دلش برگشت و ترسش ریخت.
از
میان جنگلی زیبا و افسانه ای گذشت،
از
میان جنگلی از خزه ها و جلبک ها، که
روی
تخته سنگ های رنگارنگ روییده بودند.
·
آره.
·
حق با توست:
1
·
لئو لیونی در این بخش از قصه، اولا میان دلهره (نگرانی)
و اندوه از سوئی و میان تهور (بی باکی) و شادی رابطه دیالک تیکی کشف می کند و می آموزد.
·
ترس از ماهی های عجیب و غریب، شادی را از دل سویمی می
راند و دلش را از دلهره و اندوه پر می کند.
·
با رفتن ماهی ها ترس از دلش رخت برمی بندد و همراه با
ترس، دلهره و اندوه، با شادی جایگزین می شود.
·
کشف و ابلاغ این رابطه دیالک تیکی ستایش انگیز است.
2
·
لئو لیونی ضمنا میان تهور و عمل جسارت آمیز رابطه دیالک
تیکی کشف می کند:
·
به جمله او باید با دقت درخور نظر کرد:
اندکی
بعد دوباره شادی به دلش برگشت و ترسش ریخت.
از
میان جنگلی زیبا و افسانه ای گذشت،
از
میان جنگلی از خزه ها و جلبک ها، که
روی
تخته سنگ های رنگارنگ روییده بودند.
ستاره
·
آره.
·
حق با تو ست:
·
برگشت شادی، محو ترس، یعنی کسب تهور، شرایط روحی و روانی
لازم را برای پیشرفت سویمی فراهم می آورند.
·
آن سان که سویمی بی مهابا و بی پروا از میان جنگلی زیبا
و افسانه ای می گذرد.
·
حالا می توان فهمید که چرا ترس به مقوله اساسی در فلسفه
بورژوائی واپسین، در فلسفه حیات (اگزیستانسیالیسم) ارتقا داده می شود.
·
بنظرت چرا و به چه دلیل؟
سار
·
این ارتقای ترس به مقام مقوله فلسفی از سوی ایده ئولوژی امپریالیسم
دلایل دوگانه دارد.
·
دلایل دوگانه ای که دیالک تیکی را با هم تشکیل می دهند.
·
من اخیرا به این نتیجه رسیده ام.
·
تو چطور؟
ستاره
·
آره.
·
حق با تو ست:
·
دلایل دوگانه طبقه حاکمه در واقع دلایل اوبژکتیو ـ سوبژکتیو
اند:
1
·
پس از پیروزی کمون پاریس، بعد بویژه پس از پیروزی انقلاب
اکتبر و بویژه پس از پیروزی ارتش سرخ بر فاشیسم، بورژوازی امپریالیستی بر لب گور تاریخی
خود ایستاد و ترس و وحشت از سقوط بی برگشت به گور، وجودش را فراگرفت.
·
این ترس ناشی از وجود اجتماعی آن به شعور اجتماعی آن منتقل
شد.
·
به همین دلیل می توان گفت که ریشه این ترس ـ قبل از همه
ـ اوبژکتیو (عینی) بوده است که بعدا وارد ایده ئولوژی آن می شود و فرم سوبژکتیو
کسب می کند.
2
·
بورژوازی امپریالیستی بسان مورچه ای که در حال غرق گشتن
در امواج هولناک شط خروشان زندگی است، روانشناسی طبقاتی خود را به درجه روانشناسی بشریت
بطور کلی ارتقا می دهد و ترس را شامل حال بشریت بطور کلی می داند.
·
ترس در این بینش اگزیستانسیالیستی دست در دست با پسیمیسم
و نیهلیسم (تردید گرائی و پوچی گرائی)، انتحار، عزلت، آوانتوریسم چپ (چریکیسم) و آوانتوریسم راست (فاشیسم، فوندامنتالیسم،
مجاهدیسم، طالبانیسم، حزب اللهیسم، داعشیسم و غیره) می رود.
·
می توان گفت که ترس سوبژکتیویزه می شود.
سار
اندکی
بعد دوباره شادی به دلش برگشت و ترسش ریخت.
از
میان جنگلی زیبا و افسانه ای گذشت،
از
میان جنگلی از خزه ها و جلبک ها، که
روی
تخته سنگ های رنگارنگ روییده بودند.
·
آره.
·
طبقه حاکمه ترس را به مثابه حربه ای جهت فلج کردن معرفتی
ـ نظری ـ روحی و روانی توده های مولد و زحمتکش به خدمت می گیرد.
·
جسارت و جرئت و شجاعت و شهامت توده را به آتش می کشد و آنها
را به دنبال نخود سیاه های عرفان و عزلت و سکت های مذهبی و خرافه و جنبل و جادو و ایراسیونالیسم
های متفاوت می فرستد.
·
حالا با توجه به این بخش ازقصه سویمی، متوجه می شویم که توده
برای شرکت در عمل انقلابی و جامعه دگرگونساز، به تهور و شادی (سلامت روحی و روانی)
به خوش بینی و امید نیاز دارد.
·
طبقه حاکمه امپریالیستی و فوندامنتالیستی با تبلیغ ترس و
دلهره و تزریق آن در روح و روان توده، جلوی عمل دگرگونساز توده را سد می کند.
·
این جنبه سوبژکتیو ترس است.
·
می توانی مثالی از آثار فلاسفه، علما، ادبا و شعرای طبقه
حاکمه ذکر کنی؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر