پروفسور
هوبرت هورستمن
برگردان شین
میم شین
ادامه
·
شناخت به مثابه روند و به
عنوان نتیجه انعکاس واقعیت عینی، همواره وحدتی از
سوبژکتیو و اوبژکتیو است.
1
·
شناخت به مثابه روند، در
وهله اول سوبژکتیو است:
·
چون این روند با دریافت تحریکات
محیط، توسط گیرنده های سوبژکت شناسنده آغاز می
شود و سپس گیرنده هایی که وظیفه تبدیل تحریکات یاد شده را به عهده دارند، آنها را
به علائم خاص سیستم ترجمه می کنند و کل جریان
شناخت بوسیله خودویژگی کردوکار عصبی مبتنی بر عکس العمل مشروط انسانی تعیین می
شود.
2
·
شناخت، به مثابه روند، درتحلیل نهائی، اوبژکتیو است:
·
چون این فعالیت عصبی، محصول توسعه ماده به درجه عالی
تکامل یافته، یعنی محصول مغز است.
3
·
مبانی عصبی پویای شناخت
(سیستم علامتی اولیه و ثانویه) در طول تاریخ توسعه و تکامل بیولوژیکی و اجتماعی انسان، تشکیل یافته اند و
«تشکیل حواس پنجگانه، نتیجه کار مجموعه تاریخ بشری تا امروز بوده است» (مارکس) و
لذا شناخت، همواره به نحو تاریخی ـ مشخص بطور
عینی تعیین می شود.
4
·
تصاویر فکری (احساس، دریافت،
مفهوم و غیره)، بلحاظ فرم، سوبژکتیو و بلحاظ محتوا،
اوبژکتیو اند.
·
زیرا فرم بوسیله سوبژکت شناسنده تعیین می شود، اما محتوا بوسیله خواص موضوع شناخت (شیئ) معین می گردد.
5
·
میان تصویرفکری و شیئ تصویرسازی شده ی عینی، تشابه به معنای
رابطه ایزومورفی (همگونی، همفرمی) برقرار است.
6
·
به کمک عادات ادراکی (که بطور فردی و اجتماعی کسب می
شوند)، گشتاوری از عناصر سوبژکتیو وارد شناخت می شود، که می تواند فرم یک اپریوری (ماورای تجربیت) نسبی به خود گیرد و در مرحله عقلی شناخت، به مثابه عادات فکری، کلیشه ها و شماهای
فکری و غیره ظاهر شود.
7
·
این عادات، بر مبنای تجارب ذخیره شده از قبل پدید می
آیند و می توانند در گزینش علائم و اطلاعات مهم از سیل علائم و اطلاعات وارده به
مغز و در کاربست هدفمند استعدادهای خود در پراتیک،
به سوبژکت کمک رسانند و با پیوندهای برگشتی سیبرنتیکی می توان تغییر آنها را تند و
کند کرد.
8
·
مطلق کردن اپریوری نسبی
به اپریوریسم معرفتی ـ نظری منتهی می شود.
·
مراجعه کنید به اپریوری، اپریوریسم در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
9
·
جریایات ایدئالیستی مختلف با دستاویز قرار دادن جنبه سوبژکتیو شناخت، ادعا می کنند که شناخت بشری سوبژکتیو است و به انکار محتوا
و خصلت اوبژکتیو شناخت می پردازند.
10
·
اشتباه تئوریکی این نظریه در این است، که آن، رابطه میان
سوبژکتیو و اوبژکتیو را از هم می گسلد و بطور
متافیزیکی (ضد دیالک تیکی)، آن دو را در مقابل هم قرار می دهد.
11
·
همانطور که «اوبژکتیو» و یا «عینی» با «مادی» یکی نیست،
به همان سان نیز «سوبژکتیو» با «فکری» یکسانی ندارد.
12
·
عناصر فکری (مفاهیم،
تئوری ها، فرم های شعور اجتماعی و غیره) می توانند هم سوبژکتیو باشند و هم اوبژکتیو.
·
مراجعه کنید به سوبژکت در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر