سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
ویرایش، تأمل و تحلیلی از
گاف سنگزاد
حتی اگر از شعرهایی که برای رویدادهای تاریخی مشخصی سروده شده اند و تعدادشان هم کم نیست، بگذریم،
دیگر شعرهای او نیز که به ظاهر به رویدادها و حوادث دوران ارجاع نمی دهند،
در کلیت خود بازتابی از روح زمانه اند.
• معنی تحت اللفظی:
• اشعار سیاوش کسرائی «دو» دسته اند:
الف
• اشعاری که شاعر به مناسبت حوادث تاریخی مشخص سروده است.
ب
• اشعاری که ظاهرا ربطی به حوادث تاریخی ندارند، ولی باطنا زبط دارند و بسان اشعار دسته اول، بازتاب روح زمانه اند.
• می توان به قبر قمر بنی هاشم قسم خورد که جمشید برزگر، معنی مفهوم فلسفی دوران را نمی داند.
• این اما مانع آن نمی شود که او آن را مرتب به کار ببرد.
• از کجا می توان به این حقیقت امر پی برد؟
2
در کلیت خود بازتابی از روح زمانه اند.
• از همین جمله جمشید برزگر می توان دریافت که منظور او از دوران، چیزی از جنس زمانه و روزگار و چرخ و دهر و گیتی و غیره است که از واژه های ایرئالیستی ـ ایراسیونالیستی قرون وسطی بوده اند و ببرکت فعالیت فکری و هنری بعضی ها دست از سر ملت عیران برنمی دارند.
3
شعرهایی که برای رویدادهای تاریخی مشخصی سروده شده اند
• در قاموس جمشید برزگر، سیاوش کسرائی، نه آدم بلکه روبات است.
• وقتی حادثه ای در جامعه و یا جهان رخ می دهد، روبات پیش برنامه ریزی شده، فوری به کار می افتد و به هر مصیبت و ذلتی، شعری راجع به آن سرهم بندی می کند.
• جمشید برزگر نتیجه این کرد و کار روبات را «بازتاب روح زمانه در شعر سیاوش» می نامد.
• باز هم می توان به قبر قمر بنی هاشم قسم خورد که برزگر از مفهوم بازتاب بکلی بی خبر است.
• از کجا می توان به این نتیجه رسید؟
4
دیگر شعرهای او نیز که به ظاهر به رویدادها و حوادث دوران ارجاع نمی دهند،
در کلیت خود بازتابی از روح زمانه اند.
• جمشید برزگر و بی بی سه و بی بی سی باید خیلی خشنود و خوشحال باشند که نه معنی جفنگ مفاهیم خود را می دانند و نه معنی جفنگجملات خود را.
• بازتاب و یا انعکاس بیانگر تصویر اندازی چیزی در چیز دیگر است.
• به عبارت دقیق تر بیانگر تصویر اندازی چیزی مادی در آیینه ای است.
• درخت به مثابه چیزی مادی و طبیعی در آئینه ذهن و یا ضمیر سیاوش بازتاب می یابد.
• منعکس می شود.
• عکس می اندازد.
• تصویر اندازی می کند.
• انعکاس، خاصیت ماده است. (ولادیمیر لنین)
• هر چیز مادی در هر چیز مادی دیگر انعکاس می یابد.
• سال ها ست که فیلسوف مارکسیست ـ لنینیست زحمتکشی در هلند در زمینه تئوری انعکاس مشغول پژوهش است.
• ترجمه آثار این خردمند خردگرا واجب تر از نان و آب شب است، حتی اگر احدی از کشور عه «هورا» و عا «شورا» مشتری اندیشه نباشد.
• خبر کن حریف زبانفهم را.
5
دیگر شعرهای او نیز که به ظاهر به رویدادها و حوادث دوران ارجاع نمی دهند،
در کلیت خود بازتابی از روح زمانه اند.
مثال
• درخت در همه فرم هایش در آئینه ذهن و ضمیر سیاوش نیز هزاران بار منعکس می شود.
• یعنی درخت طبیعی در آیینه ذهن و ضمیر او بکرات تصویر می اندازد.
• تصاویر رنگارنگ.
• تصاویری که به تصورات و افکار استحاله می یابند.
• ذهن و ضمیر شاعر پس از حلاجی فکری، روحی و روانی این تصاویر ماهیتا مادی (پس از حلاجی معرفتی، نظری، احساسی، استه تیکی، هنری، عاطفی و غیره) آنها به بازتولید درخت مبادرت می ورزد.
• بر اساس مجموعه این تصاویر و تصورات و احساسات و عواطف و افکار، شعر درخت سروده می شود.
• درست به همان سان که از مجموعه مفاهیم، احکام و یا افکار تشکیل می یابند.
6
• تصاویر انعکاس و یا بازتاب یافته در آیینه ذهن و ضمیر شاعر، پس از بازتولید فکری، روحی و روانی دوباره جامه مادی در بر می کنند.
• یعنی در فرم شعر، تبیین و تحریر می یابند.
• به قول پدر دیالک تیک خودپو ـ هراکلیت ـ راه واحدی دو بار طی می شود:
• درخت در آئینه ذهن و ضمیر سیاوش منعکس می شود. (راه طی شده)
• نتیجه انعکاسات درخت به صورت روح (شعر) در می آیند تا راه رفته را برگردند و دوباره جامه مادی در بر کنند.
• یعنی به صورت شعر تبیین و یا تحریر یابند.
• حالا جفنگجمله جمشید برزگر را دوباره می خوانیم:
6
دیگر شعرهای او نیز که به ظاهر به رویدادها و حوادث دوران ارجاع نمی دهند،
در کلیت خود بازتابی از روح زمانه اند.
• شعر اولا نه خود انعکاس، نه خود بازتاب.
• بلکه نتیجه ی بازتولید چیز مادی آغازین است.
• شعر «درخت» کسرائی، نه خود روند بازتاب درخت در آئینه ذهن و ضمیر کسرائی.
• بلکه نتیجه کار فکری او بر روی تصاویر حاصله از بازتاب است.
• شعر درخت، مدل فکری و یا روحی درخت مادی و طبیعی است.
• درست به همان سان که تابلوی نقاشی کوه، نه روند بازتاب کوه در آئینه ذهن و ضمیر نقاش، بلکه نتیجه بازافرینی سوبژکتیو کوه است.
• نتیجه کار فکری و هنری و استه تیکی و روحی و روانی بر روی تصاویر و تصورات نقاش از کوه طبیعی است.
• تابلوی نقاشی کوه، باز تولید کوه واقعی است.
• دیالک تیکی از ماده و روح است.
• دیالک تیکی از کوه طبیعی و کوه اجتماعی ـ انسانی است.
• به همین دلیل غنی تر از کوه طبیعی است.
• به قول حریفی، زیباتر از کوه طبیعی است.
• درست بسان شعر «درخت» کسرائی که غنی تر و گویاتر و زیباتر از هر درخت طبیعی است.
• شعر «درخت» کسرائی، درخت طبیعی به اضافه درخت اجتماعی ـ انسانی (کسرائی) است.
• شعر «درخت» کسرائی، درخت اندر درخت است.
• درخت طبیعی سرشته به روح است.
• درخت طبیعی آنتروپومورفیزه گشته است.
• درخت انسان واره ای است که مادر آسا آسمان را در آغوش می گیرد و بسان کودکی آن را به سینه می فشارد.
9
دیگر شعرهای او نیز که به ظاهر به رویدادها و حوادث دوران ارجاع نمی دهند،
در کلیت خود بازتابی از روح زمانه اند.
• جمشید برزگر ـ در سنت ایدئالیست ها و سوبژکتیویست ها ـ دیالک تیک ماده و روح را و ضمنا دیالک تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت را وارونه می کند:
• جمشید برزگر، شعر «درخت» را به عنوان مثال، بازتاب روح زمانه جا می زند و نه نتیجه بازتولید درخت واقعی، مادی و طبیعی در روح شاعر.
• شعر «درخت» کسرائی اما نه بازتاب روح کذائی درخت.
• بلکه نتیجه کار فکری ـ هنری ـ استه تیکی ـ روحی ـ سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی شاعر بر روی تصاویر بازتاب یافته از درخت طبیعی در آئینه روح خویش است.
• نقش تعیین کننده در دیالک تیک ماده و روح و در دیالک تیک اوبژکت شناخت (درخت طبیعی) و سوبژکت شناخت (روح شاعر) از آن ماده و اوبژکت شناخت است و نه برعکس.
8
حتی اگر از شعرهایی که برای رویدادهای تاریخی مشخصی سروده شده اند
و تعدادشان هم کم نیست بگذریم، دیگر شعرهای او نیز که به ظاهر به رویدادها و
حوادث دوران ارجاع نمی دهند، در کلیت خود بازتابی از روح زمانه اند.
• از جمشید برزگر، بی بی سه و بی بی سی چه پنهان که شاعری از طراز سیاوش کسرائی، نه روبات، بلکه آدم است.
• سیاوش کسرائی از سر تا پا آدم است در میان اجامر سلب آدمیت شده که در بهترین حالت ،ظاهر آدم دارند و هنری جز هارت و پورت توخالی ندارند.
• هر شعری که سیاوش راجع به هر چیزی نوشته، بی اعتنا به علمیت موضعگیری او، نتیجه تقطیر روح خروشان او بوده است.
• سیاوش از شعرای انگشت شماری است که کمترین شباهتی به روبات ندارد تا بهزادی از کمیته مرکزی تلفن کند و به او شعری به مناسبتی سفارش دهد.
• فریب ظواهر امور را، فریب شواهد تلفن بهزادی و سفارشات بهزادی را نباید خورد.
• رئالیسم و راسیونالیسم سیاوش چنان قوی و قدر قدرت است که چنین روند و روالی را اصلا مجاز نمی دارد.
• اگر کسی اشعار حتی به زعم بعضی ها مصلحتی ـ تاکتیکی سیاوش را تحلیل دیالک تیکی کند، به این حقیقت امر پی می برد.
• سیاوش را کسی می تواند بشناسد که خود از خمیره سیاوش باشد، یعنی تک تک «سلول» های وجود و شعورش، توده ای و حزب توده ای باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر