تحلیلی
از
ربابه نون
(به
بازوهای قوی احتیاج داری برای...)
هر
انسانی گاهی برای زنده ماندن
نیازمند
این است که دستی را بگیرد.
دوست
دارم زندگی کنم
با اینکه می دانم
زندگی هرگز خیال ندارد روی خوش به من نشان
بدهد!
چرا که هربار دستی را گرفتم
دست هایم تاول زدند
و هیچ فرقی نداشتند
دست بیل
دست کلنگ
یا دست تو!
پایان
·
شاعر و یا راوی این شعر برای اثبات
صحت بینش پسیمیستی خویش، برای اثبات دشمنخوئی زندگی با خود و امثال خود به تاول کف
دستان خود اشاره می کند:
·
شاعر و یا روای شعر دست هر چیز و
هر کس را برای زنده ماندن گرفته، کف دستش تاول زده است.
·
نتیجه نهائی این تجربه تلخ، این می
شود، که زندگی با او و امثال او سر ستیز دارد و نه سر آشتی.
·
این اما به چه معنی است؟
1
چرا که هربار دستی را گرفتم
دست هایم تاول زدند
و هیچ فرقی نداشتند
دست بیل
دست کلنگ
یا دست تو
·
برای پاسخ به این پرسش، به شناخت افزاری
نیاز هست:
·
به شناخت افزار دیالک تیکی موسوم
به دیالک تیک ریاضت و لذت.
·
زندگی اصولا از معبر دیالک تیکی ریاضت
و لذت می گذرد:
·
هر نوشی با نیشی همراه است.
·
چیدن هر گل خوشبوئی با تحمل زخم
خاری توأم است.
·
پیش شرط کسب هر گنجی، تحمل رنجی است.
·
سعدی این دیالک تیک رهگشا را در
صدها فرم بسط و تعمیم می دهد.
2
چرا که هربار دستی را گرفتم
دست هایم تاول زدند
و هیچ فرقی نداشتند
دست بیل
دست کلنگ
یا دست تو
·
شاعر و یا راوی شعر اما متافیزیکی اندیش
است و لبی حتی از سرچشمه دیالک تیک تر نکرده است.
·
به همین دلیل، او دیالک تیک ریاضت
و لذت را نمی شناسد.
·
او به عبارت دیگر، دیالک تیک ریاضت
و لذت را به شکل دوئالیسم ریاضت و لذت و عملا به شکل دوئالیسم همه چیز و هیچ بسط و
تعمیم می دهد و تحریف می کند.
·
بدین طریق، زندگی در ریاضت و زجر و
رنج خلاصه می شود.
·
به همین دلیل، راوی شعر از گرفتن هر
دستی، تاولی به نصیب می برد و نه تناولی.
·
رنجی به نصیب می برد و نه گنجی.
3
·
منشاء معرفتی ـ نظری پسیمیسم او هم
همین جا ست.
·
زندگی برای چنین کسی در ریاضت و رنج
خلاصه می شود، بی آنکه خلاصه شود.
·
ما با این پسیمیسم در فلسفه اجتماعی
صادق هدایت هم روبرو می شویم.
·
پسیمیسم یکی از مشخصات اصلی طرز
تفکر طبقات اجتماعی واپسین است.
·
همه فلاسفه و شعرای فئودالیسم، فاشیسم،
فوندامنتالیسم و غیره نیز پسیمیسم را بر پرچم خویش نگاشته اند.
4
چرا که هربار دستی را گرفتم
دست هایم تاول زدند
و هیچ فرقی نداشتند
دست بیل
دست کلنگ
یا دست تو
·
در این بند شعر از اینسترومنتالیسم
خاص شاعر و یا راوی شعر هم پرده برمی افتد:
·
او همه چیز از جاندار تا جامد را
ابزاری تصور و تصویر می کند.
·
این موضع فلسفی شاعر و یا راوی
فراتر از اینسترومنتالیسم امریکائی است.
·
چون اینسترومنتالیسم امریکائی فقط مفاهیم
و تصورات را ابزار تصور می کند:
جان ده وی (1859 ـ 1952)
فیلسوف و پداگوگ امریکائی
مؤسس اینسترومنتالیسم
مؤلف آثار بیشمار
·
اینسترومنتالیسم نامی است که به فرمی از پراگماتیسم
(اصالت سودمندی) داده شده که توسط جان ده وی تدوین شده است.
·
اینسترومنتالیسم یک فلسفه ایدئالیستی
ـ ذهنی و اگنوستیسیستی است.
·
اینسترومنتالیسم مفاهیم را یا با تصورات
یکی می انگارد و یا آنها را تا سطح تصورات تنزل
می دهد.
·
از دیدگاه اینسترومنتالیسم،
تفکر نه انعکاس واقعیت عینی، بلکه تنها
ابزاری برای تسلط بهتر بر طبیعت و جامعه است.
·
به عبارت دیگر تفکر وسیله ای
برای تطبیق انسان بر شرایط موجود و متغیر محیط زیست
است.
·
حقیقت از دیدگاه اینسترومنتالیسم، عبارت
است از «قابل استفاده بودن تصورات» و بس.
5
هر
انسانی گاهی برای زنده ماندن
نیازمند
این است که دستی را بگیرد.
·
شاعر و یا راوی این شعر اما هر کس
و هر چیز را اینسترومنتالیزه می کند.
·
در اینسترومنتایسم شاعر و یا راوی
شعر، ضمنا ابزارها به دو دسته طبقه بندی می شوند:
·
ابزار ها تجسم دوئالیسم خیر و شر (تناول
و تاول) تصور و تصویر می شوند:
الف
(به
بازوهای قوی احتیاج داری برای...)
·
در جهان بینی شاعر و یا راوی شعر، بازوان
قوی ابزارهای مفید و مثبت و مطلوب قلمداد
می شوند.
·
یعنی طبقه حاکمه مورد تقدیس و
تجلیل قرار می گیرد.
·
ایدئالیزه می شود.
·
زیر ذره بین شاعر و یا راوی شعر، بابک
زنجانی و کوسه رفسنجانی به فرشته استحاله می یابند.
ب
·
ابزارهای کار از قبیل بیل و کلنگ و
زحمتکشان تجسم شر (تاول) جا زده می شوند.
·
یعنی مورد تحقیر و تخریب قرار می
گیرند.
·
شاعر و یا راوی شعر اینسترومنتالیسم
را رادیکالیزه می کند.
·
آن سان که کمترین فرقی بین دسته
بیل و دسته کلنگ با دست همنوع مولد و زحمتکش نمی بیند.
·
طرف دیگر سکه تجلیل و تقدیس طبقه
حاکمه، تحقیر و تخریب توده های مولد و زحمتکش است.
6
با اینکه می دانم
زندگی هرگز خیال ندارد روی خوش به من نشان
بدهد!
چرا که هربار دستی را گرفتم
دست هایم تاول زدند
و هیچ فرقی نداشتند
دست بیل
دست کلنگ
یا دست تو!
·
ما در مراحل آغازین رشد جامعه سرمایه
داری در صفوف پرولتاریای عقب مانده آغازین، با ابلیس واره کردن وسایل تولید و حتی
تخریب عملی و عمدی آنها نیز مواجه می شویم:
·
پرولتاریای ساده لوح آغازین، مسبب اصلی
کاهش دستمزد و بیکاری و ذلت خود را ابزارهای مدرن تولید می داند و به تخریب آنها اقدام
می کند.
·
در این شعر شاعر نیز رد پای آن بینش
عقب مانده و ارتجاعی به چشم می خورد:
·
وسایل کار تحقیر و تخریب می شوند.
·
بیل و کلنگ نه یار و مددکار کارگر،
نه پل پیوند میان کارگر و موضوع کار، بلکه شکنجه گر و دشمن کارگر قلمداد می شوند.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر