۱۳۹۴ تیر ۱۴, یکشنبه

سیری در جهان بینی پرویز نتل خانلری (5)


پرویز ناتل خانلری
 تحلیلی از
ید الله سلطانپور  

عقاب
ادامه

صید هر روزه به چنگ آمد، زود
مگر آن روز که صیاد نبود

·        معنی تحت اللفظی:
·        روزی که صیاد نبود، صید هر روزه به آسانی به چنگ می آمد. 

·        ناتل خانلری در این بیت آخر مقدمه چینی برای شروع موعظه فئودالی، به فلسفه بافی کمر می بندد:
·        وقتی صیاد نیست، صید ریخته زیر دست و پا.

·        این کلام «حکیمانه» اما به چه معنی است؟ 

1

صید هر روزه به چنگ آمد، زود
مگر آن روز که صیاد نبود

·        صید اصولا فقط در دیالک تیک صیاد و صید معنی دارد.
·        دیالک تیک صیاد و صید بسط و تعمیم دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت (فاعل و مفعول)  است.

·        طرز «تفکر» ناتل خانلری (و در حقیقت، ناتل خانلاری)  اما نه طرز تفکر دیالک تیکی، بلکه طرز «تفکر» فئودالی است.
·        طرز تفکر شلم ـ شوربائی است.
·        ولی در هر صورت، ماهیت نما ست:

2
صید هر روزه به چنگ آمد، زود
مگر آن روز که صیاد نبود

·        در طرز «تفکر» فئودالی همه کس و هم چیز بطور اوتوماتیک (خود به خودی) صیدی است.
·        همه چیز قابل تسخیر و تصاحب است.

·        همه چیز صید بالقوه است.
·        فقط باید صیادی سر رسد و صید کند.

·        جامعه و جهان سفره رنگین گسترده ای برای هر از ره رسنده ای است.

3
·        این ایده فئودالی، امروزه در ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی با وضوح چشمگیری نمایان و اثبات می شود.
·        بی دلیل نیست که بسیاری از علمای انقلابی از پدیده فئودالیزاسیون مناسبات ملی وبین المللی سخن می گویند:

الف
·        برای طبقه حاکمه امپریالیستی حق با کسی است که زور از آن او ست.
·        حق با صیاد جهان است و جهان و مافیها صید اند و بس.
·        در چنین «منطق» ضد منطقی و آنتی هومانیستی است که کشورهای جهان یکی پس از دیگری بالکانیزه و غارت می شوند.
·        از افغانستان تا عراق
·        از سوریه تا لیبی و سومالی

ب

·        همین ایده فئودالی در ایده ئولوژی جمهوری اجامر اسلامی نیز    کسب اعبتار آشکار کرده است.
·        ملت 70 میلیونی و دار و ندار رو زمینی و زیر زمینی ملتی کهنسال، همه از دم، صید واره تصور می شوند و بی رحمانه ـ بی خردانه چپاول می شوند:

·        استثمار انسانی و طبیعی
·        استثمار زنده و مرده
·        استثمار جاندار و جامد.

ت

·        آنچه به غلط، تخریب محیط زیست قلمداد می شود، استثمار طبیعت مادر است.
·        تخریب در ذات استثمار است.

·        فرق هم نمی کند که استثمار شونده، جامد باشد و یا جاندار، زمین باشد و یا انسان
·        طبیعت باشد و یا طبقه کارگر

4

آشیان داشت بر آن دامن دشت
زاغکی زشت و بد اندام و پلشت

·        معنی تحت اللفظی:
·        در دامن (؟) آن دشت، زاغک زشت و بدهیکل و متعفنی آشیان داشت.

·        دامن دشت در هر صورت اصطلاح سستی است:
·        وقتی می توان از دامن چیزی سخن گفت که آن چیز زن واره باشد.

·        مثلا اصطلاح دامن کوه از آن نظر درست است که کوه بدرستی به زنی دامن پوش تشبیه می شود.
·        تشبیه دشت به زن عجیب به نظر می رسد.
·        مگر اینکه زن دامن پوش دراز کشید ه باشد.

5
·         مفاهیم هر کس ـ حتی ـ آئینه جهان بینی او هستند.

·        کلاغ در آئینه ضمیر شاعر اشرافیت بنده دار و فئودال مظهر کراهت و نکبت و عفونت است.

·        این اما به چه معنی است؟ 

6
آشیان داشت بر آن دامن دشت
زاغکی زشت و بد اندام و پلشت

·        این ـ قبل از همه ـ بدان معنی است که شاعر، نماینده ی  فرمالیسم معرفتی است:
·        برای نماینده فرمالیسم معرفتی، فرم، ظاهر و نمود چیزها معیار معیارها (معیارالمعاییر) است.

·        ناتل خانلری کمترین اعتنائی به ساختار و ماهیت و فونکسیون کلاغ ندارد.
·        تعیین کننده برای او «صورت زشت و زیبای ظاهر چیزها» ست.

·        به همین دلیل عقاب در چشم شاعر اشرافیت بنده دار و فئودال مظهر جلال و جمال و جبروت است و کلاغ مظهر کراهت و نکبت و عفونت.

·        عقاب پدر بزرگش را در نظرش نمودار می سازد و کلاغ رعیت و نوکر و کلفت خانوادگی شان را که در طویله و زیر زمین نمور در مصاحبت موش و مور آشیان داشته اند.

6
·        سخن ناتل خانلری فقط بظاهر از عقاب و کلاغ است.
·        عقاب و کلاغ در این شعر، سمبل اند.

·        خواننده از پله سمبل های شعر بالا می رود و به اشرافیت بنده دار و فئودال (اعلیحضرت عقاب) و توده های مولد و زحمتکش (کلاغ زشت و بد اندام و پلشت) می رسد.

·        گذار از سمبل و یا عکس به اصل
·        گذار از روح به ماده
·        گذار از عقاب و کلاغ به طبقه حاکمه و طبقات محکوم و تحت استثمار و ستم

7
سنگ ها از کف طفلان خورده
جان ز صد گونه بلا در برده

·        معنی تحت اللفظی:
·        کلاغی که از دست کودکان سنگ ها خورده و از صدها خطر مرگبار جان بدر برده است.

·        اکنوت سیر و سرگذشت و شیوه زیست کلاغ بطرزی رئالیستی تصور و تصویر می شود.

·        دلیل این رئالیسم شاعر فئودالیسم اما چیست؟

8
  طفلان مسموم از ایده ئولوژی طبقه حاکمه

سنگ ها از کف طفلان خورده
جان ز صد گونه بلا در برده

·        دلیل این رئالیسم، تعلق طبقاتی شاعر به طبقه حاکمه است:
·        طبقه حاکمه درون و برون توده های مولد و زحمتکش را بسان کف دستش می شناسد.

·        طفلان کلاغ ستیز نیز در مکتب ایده ئولوژیکی همین خانلری ها «تربیت» یافته اند و دل کودکانه شان از نفرت به طبقه کلاغ لبریز است.

·        این نفرت، به سمبل (کلاغ)  محدود نمی شود.
·        این نفرت به توده های مولد و زحمتکش بسط و تعمیم می یابد. 

·        طفلان مسموم از ایده ئولوژی طبقه حاکمه، نه فقط کلاغ و الاغ و سگ و گربه را، بلکه ضمنا اعضای ضعیف و زحمتکش و ذلیل و علیل جامعه را به سنگ و مشت و لگد و چوب و چماق و حتی  گلوله می بندند.

9

سنگ ها از کف طفلان خورده
جان ز صد گونه بلا در برده

·        شبی نیست که در متروپول ها توسط اراذل و اوباش نئوفاشیستی، بساط کارتن خواب خفته ای به آتش کشیده نشود.
·        علیل و ذلیلی آزار نبیند.
·        مهاجر اواره ای ضرب و شتم و ترور نشود.

·        در مدت کوتاه فرمانفرمائی ناسیونال ـ سوسیالیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا و میلیتاریسم در ژاپن میلیون ها تن از کلاغ های جامعه و جهان تحت عناوین خر رنگ کن یهودی، کولی، کمونیست، چینی، بلشویک، علیل و عقب مانده جسمی و روحی ترور شدند.

·        آنچه خانلری در شعر عقاب تبلیغ می کند و هورا و مرحبا درو می کند، چیزی جز ایده ئولوژی فئودالیسم، فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم نیست.
·        خواهیم دید.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر