۱۳۹۴ تیر ۱۴, یکشنبه

دیالک تیک (5)


دیالک تیک
اثری از
واترهاوس

پروفسور الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

پیشکش
به
خاطره خروشان
 پروفسور کلکته چی
که نابه هنگام رفت و ما ماندیم
در حسرت دیدار دوباره اش.

دیالک تیک ماتریالیستی ـ مارکسیستی
ادامه

 ب

فلسفه الئات ها

·        الئات ها ـ بویژه زنون ـ به عنوان مدافعان سرسخت نگرش متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) بر ضد هراکلیت وارد عرصه می شوند.

1
·        بنظر الئات ها، جهان وجودی واحد، ابدی و بی حرکت است که در آن شدن ، فنا شدن و تنوع وجود ندارد.

2
·        آنچه حواس ما به عنوان حرکت و کثرت نشان می دهند، سرابی فریبا ست و بس.

·        در فلسفه یونان باستان نه فقط تصوری عام از شدن و فنا شدن جاوید شکل می گیرد، بلکه گام های جدی در جهت تدوین تئوری توسعه (تکامل) برداشته می شود.

·        مراجعه کنید به توسعه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ت

آناکسی مندر

·        آناکسی مندر در باره توسعه در جهان جانوران، افکاری ارائه می دهد و بعدها امپدوکلوس، آناکساگوراس، دموکریت و ارسطو نظریه پیدایش موجودات از گل (لجن) را بر زبان می رانند.
·        این به معنی آن است که موجودات محصول توسعه ی طبیعت اند.   

پ

افلاطون

·        افلاطون در چارچوب آموزش ایده ها و تئوری شناخت خود ـ به عنوان اولین فیلسوف ـ به رابطه دیالک تیکی منفرد و عام اشاره می کند.
·        اگرچه او آخرسر به جدا کردن آندو از یکدیگر دست می زند و فرضیه خود راجع به جهان ایده ها را، به عنوان جهانی مستقل تدوین می کند، ولی با این حال موضعگیری او در این زمینه برای تمامت تاریخ دیالک تیک از اهمیت ویژه ای برخوردار می ماند.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک منفرد (خاص) و عام در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ث

ارسطو

·        ارسطو نیزمسئله دیالک تیک را مورد بررسی قرار می دهد، ولی نمی تواند به حل کامل آن نایل آید:
·        او عام را در چیزهای منفرد می جوید و سرانجام آن را به عنوان فرم جاوید قلمداد می کند.

·        بررسی مهمترین فرم های تفکر توسط ارسطو در نظرات او پیرامون منطق، اهمیت فوق العاده ای برای توسعه دیالک تیک داشته است.

*****

·        عیب اصلی و خود ویژه دیالک تیک خود روی یونان باستان در این بوده که آن نتیجه بررسی علمی همه جانبه قوانین و روابط دیالک تیکی نبوده، بلکه بیشتر ثمره مشاهده مستقیم و تصور جهان در کل آن بوده است.


·        به قول کلاسیک های مارکسیسم:

1
·        «یونانی ها ـ از آنجا که قادر به تجزیه و تحلیل طبیعت نبودند ـ طبیعت را در مجموع، بصورت یک کل در نظر می گرفتند.

2
·        آنها پیوند کلی پدیده های طبیعی را در چیزهای منفرد نمی جستند و بیشتر به نگرش بی واسطه قناعت می کردند.

3
·        ضعف عمده فلسفه یونان باستان در همین بوده است.
·        به همین دلیل، فلسفه یونان باستان بعد ها نمی تواند، در مقابل جریانات فکری دیگر تاب مقاومت بیاورد.  

4
·        ولی همین ضعف، از سوی دیگر، برتری و مزیت آن نسبت به مخالفین متافیزیکی اش بوده است.

5
·        اگرچه متافیزیک اینجا و آنجا در نظر یونانیان حق بجانب از کار بیرون می آمد، ولی یونانی ها بطور کلی محق تر از طرفداران متافیزیک بوده اند.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 333)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر