سید
محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵
- ۱۳۶۷)
تحلیلی از شین میم شین
شهریار و شأن نزول شعر
«علی ای همای رحمت»
·
این عنوان مصاحبه علی وافی با
شهریار است.
·
این اما به چه معنی است؟
1
شهریار و شأن نزول شعر
«علی ای همای رحمت»
·
این بدان معنی است که در قاموس
شهریار و شرکاء، شعر سروده نمی شود.
·
بلکه نازل می شود.
·
این به چه معنی است؟
2
شهریار و شأن نزول شعر
«علی ای همای رحمت»
·
این بدان معنی است که شعر مائده ای
الهی و یا آسمانی تصور می شود و شعرا که به قول قرآن کریم، «مشتی کذاب اند»، جزو
اولیاء الله قلمداد می شوند.
·
شاید به همین دلیل بود، وقتی به به
شاعری گقتیم که ارج و عزت بدترین شاطر، بمراتب بیشتر از بهترین شاعر است، از کوره
در رفت و رفت و دیگر پیدایش نشد.
3
شهریار و شأن نزول شعر
«علی ای همای رحمت»
·
در این عنوان، در هر صورت شعر از
سر تا پا معیوب «علی ای همای رحمت»، همتراز با سوره ای و یا آیاتی از قرآن کریم جا
زده می شود که گویا به شهریار نازل شده است و ضمنا شأن نزولی هم دارد.
4
آنروز در محل کار خیلی خسته شده بودم.
به طوری که حتی از رفتن به قهوه خانۀ دروازه غار
هم منصرف شده بودم
قبلا گفتم که محل تجمع دوستان ما
قبل از میدان فردوسی
قهوه خانه ای در دروازه غار
بود.
·
شهریار شأن نزول شعر «علی ای همای
رحمت» را چنان تدارک پسیکولوژیکی می بیند که زیگموند فروید و یونگ در مقابلش لنگ
می اندازند.
·
به خاطر نزول این شعر الهی شاعر خیلی
خسته و درب و داغان بوده است.
·
درست بسان پیامبر اسلام که به
هنگام دریافت وحی، غش می کرد و بیهوش می گشت.
5
خلاصه با تنی خسته به مولوی رفته و پنیر خریدم
و
خسته تر از قبل خود را به منزل رساندم.
ساعتی دراز کشیدم.
از خواب خبری نبود
بلند شدم و کتابی برای مطالعه برداشتم.
احساس کردم دل و دماغ مطالعه هم ندارم
با خود گفتم:
«بلند شوم و به قهوه خانه بروم»
احساس کردم یارای تکان خوردن ندارم
·
بدین طریق و با این ترفند، خواننده
و شنونده شأن نزول این شعر، خام و گرم و نرم می شود.
·
کسی از خود نمی پرسد که شهریار کی
در تمام عمرش سر حال بوده است که به هنگام نزول این شعر سر حال باشد.
6
لحظاتم واقعا برزخی شد
یک ندای درونی به من می گفت که گمشده ای دارم
ولی
نمی دانستم چیست؟
·
ندای درونی دیگر چیست؟
·
مگر پیامبر اسلام قبل از نزول
جبرئیل، ندای درونی هم می شنید؟
·
این دیگر چه اولیاء اللهی است که
برتر از پیامبر اسلام است؟
7
آن شب تا صبح مثل مارگزیده ها به خود پیچیدم و خوابم نبرد
بدنم داغ شده بود ولی هیچ یارا و توان نداشتم
روز بعد به امید آنکه ساعتی بخوابم، سر کار نرفتم.
باز هم همان وضعیت را داشتم.
گوئی یک انقلاب نهانی در درونم شکل می گیرد.
آن روز هم به خاطر آشفتگی و بیخوابی
حتی به قهوه خانه هم نرفتم.
·
شهریار کجا پیامبر کجا؟
·
پیامبر کی قبل از دریافت وحیی
چندین شب و روز مثل مار گزیده ای به خود می پیچید؟
8
احساس می کردم یک آتش درونی
مرا به سوختن و دیوانگی می کشاند.
ولی باز هم در درونم عناصرمثبتی با این حس و حال
در نبرد بودند
و
درون من جمع اضداد شده بود
شب را با آشفتگی سحر
کردم.
در این مدت فقط چند لقمه نان و پنیر خورده بودم
·
شهریار واقعا سنگ تمام می گذارد.
·
خواننده باید خیلی رو دار و پر رو
باشد و به دعاوی او ایمان نیاورد.
9
بعد از ظهر روز سوم
وضو گرفتم
و
نماز خواندم.
بعد از نماز دست به سوی آسمان بردم
و
گفتم:
«بار خدایا،
«بار خدایا،
تو را به حرمت مولا علی
مرا از این وضعیت....»
دیگر نتوانستم دعایم را ادامه بدهم.
یک انرژی نامرئی و مقتدر مرا به سمت مداد و کاغذ کشانید.
بدنم داغ داغ بود.
مداد روی کاغذ مسوده لغزید و این شعر آمد:
«علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
«علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایۀ هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین.
به
علی شناختم من بخدا قسم خدارا»
·
شاعر پس از سه شبانه روز بیخوابی و
پریشانی، بالاخره آیات الهی را به صورت شعری مملو از ایرادات گرامری و مفهومی دریافت می کند.
10
شعر به روانی جاری شده بود و من هم می نوشتم:
«برو ای گدای مسکین در خانۀ علی زن
«برو ای گدای مسکین در خانۀ علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدارا»
با نوشتن هر بیت کمی به آرامش می رسیدم.
احساس می کردم که این اشعار را در سه روز گذشته
بارها در درون ناشناخته ام، تکرار کرده ام.
·
این شعر با این اوضاف، نه شعر،
بلکه تریاک و یا حتی هروئین است.
·
با نوشتن هر بیت آن، شهریار تسکین
می یابد و آرامش جسمی و روحی و روانی کسب می کند.
·
در این توصیفات شهریار در زمینه آرامش
حاصل از سرایش شعر، ذراتی از حقیقت عینی وجود دارند.
·
هر کاری اصولا دیالک تیکی از ریاضت
و لذت است.
·
تحریر مطلبی و یا سرودن شعری نیز
به همین سان، دیالک تیکی از نیش و نوش است.
·
هر اثر مادی، فکری و هنری، مولد آن
را پس از تحمل رنج و ریاضت، در شطی از رضایت
و لذت غوطه ور می سازد.
11
ولی در عمل اولین بار بود
که
این اشعار غریب و آشنا را در کاغذ می نوشتم
·
شگفتا شهریارا:
الف
·
اولا مگر قرار بود، برای دومین بار
باشد؟
·
مگر قرار نیست که هر آیه ای یکبار به
هر پیغمبری نازل شود و نه ده بار؟
ب
·
ثانیا منظور از اشعار غریب و آشنا چیست؟
·
شعر علی ای همای رحمت که یک شعر
بیشتر نیست.
·
به چه دلیل سخن از اشعار در میان
است؟
ت
ولی در عمل اولین بار بود
که
این
اشعار غریب و آشنا را در کاغذ می نوشتم
·
شهریار با اعلام «غریب و آشنا» بودن
ابیات این شعر، از حقیقت امر مهمی پرده برمی دارد، که ما در تحلیل همین شعر بارها
اعلام کرده ایم.
·
مفاهیم اصلی و حتی استخوان بندی این شعر به
خواجه شیراز تعلق دارند.
·
به همین دلیل آنها بنظر شهریار آشنا
می آیند.
·
شهریار در عالم توهم، فکر می کند که
این شعر به او نازل می شود و نمی داند که این شعر نتیجه بازتولید درونی اشعار
خواجه است.
·
اینکه هنوز چیزی نیست.
·
ایده ئولوژی بسته بندی شده در این
شعر نیز ایده ئولوژی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است.
·
مراجعه کنید به بخش های قبلی این تحلیل در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر