شین میم شین
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 147 ـ 148.)
سعدی
نقابی است هر سطر من ز این کتیب
فرو هشته بر عارضی دلفریب
·
معنی تحت اللفظی:
·
هر سطر این کتاب من، نقابی بر چهره
فریبایی است.
1
·
سعدی در این بیت، برای توصیف چند و
چون آثار خود، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک نقاب و عارض (صورت) و در
واقع به شکل دیالک تیک سطر و فکر بسط و تعمیم می دهد.
2
·
او محتوای کلام خود را (عارض
دلفریب را) در آن سوی واژه ها می یابد.
3
·
برای گذار از فرم به محتوا، برای وصل با زیبای دلفریب ناپیدا
باید نقاب واژه دریده شود.
4
·
سعدی چنین کار خارق العاده ای را تنها در حد ارباب معنی می داند :
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 4)
نه قندی، که مردم به صورت خورند
که ارباب معنی، به کاغذ برند
·
البته خود سعدی هم می داند که محتوای
فکری نشسته در اعماق، نقاب کلام او را جلال و شکوه دل انگیزی می بخشد و از دیالک تیک فرم و محتوا جز این هم نمی توان انتظار داشت.
·
چون ظاهر به نحوی از انحاء جلوه گاه ذات است و ضمنا مؤثر
در ذات:
(خلیل خطیب رهبر: دیوان غزلیات سعدی،
ص 4.)
چون می روشن در آبگینه ی صافی
خوی جمیل تو از جمال روی تو پیدا
·
معنی تحت اللفظی:
·
به همان سان که شراب روشن در شیشه شفاف نمودار می گردد،
به همان سان نیز خوی زیبای تو در زیبایی روی تو پیدا ست.
5
چون می روشن در آبگینه ی صافی
خوی جمیل تو از جمال روی تو پیدا
·
سعدی در این بیت، دیالک تیک فرم و محتوا و یا نمود و بود
(پدیده و ماهیت) را به شکل دیالک تیک می و آبگینه و به شکل دیالک تیک خوی و روی بسط
و تعمیم می دهد.
·
فرم و نمود و یا پدیده (آبگینه، جام، روی) تجلی گاه
محتوا، ماهیت و یا ذات (می، خوی) تلقی می شود.
6
·
سعید ضمنا از نقش تعیین کننده محتوا و ماهیت (می و خوی)
پرده برمی دارد.
·
در هیچ جای دیگر نمی توان بهتر از آثار سعدی دیالک تیک
را تمرین کرد و آموخت.
·
بسط و تعمیم انواع و اقسام شناخت افزارهای دیالک تیکی کسب
و کار شیخ شیراز بوده است.
·
سعدی در این زمینه چنان متبحر و ماهر است که این کرد و
کار بسیار دشوار، برایش به آسانی آب خوردن است.
7
حد
(ایضا همانجا، ص 34.)
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است، سخندانی و زیبائی را
·
معنی تحت اللفظی:
·
بر سخن من و حسن تو، کسی نمی تواند چیزی اضافه کند.
·
برای اینکه در حداعلای عینی اند.
8
·
حیرت انگیز است، ولی قابل انکار نیست.
·
سعدی یکی از مهمترین مفاهیم هگلیانیستی ـ مارکسیستی ـ لنینیستی را در
این بیت به خدمت می گیرد:
·
مفهوم بسیار مهم «حد» را.
·
مراجعه کنید به حد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
9
·
حد عبارت است از وحدت دیالک تیکی کمیت و کیفیت.
·
«حد» به عنوان مقوله فلسفی برای اولین بار توسط هگل مورد استفاده قرار گرفت.
·
هگل «حد» را به معنی وحدت دیالک تیکی «کمیت» و «کیفیت» بکار
می برد.
10
·
هر کیفیتی بطور کمی تعیین می شود.
·
تغییر تعین کمی هر چیز، هر سیستم و غیره تا درجه معینی
تغییری در کیفیت آن چیز، سیستم و غیره نمی دهد.
·
حد بیانگر درجه حداکثر و یا حداقل تغییرات کمی است، که
منجر به تغییر کیفی نمی شوند.
11
·
اما به محض این که تغییر کمی از این درجه عدول کند (از
حداکثر فراتر رود و از حداقل پایین تر) تغییر کیفی وقوع می یابد.
12
ثبات
·
آموزش حد دیالک تیکی بمثابه وحدت کمیت و کیفیت اکنون
ببرکت سیستمتئوری سیبرنتیکی (که مفهوم اکوی والنس قابل محاسبه برای حد پدید آورده
است)، ژرفا و غنای جدیدی کسب کرده است:
·
مفهوم ثبات و پایداری و یا عرصه ثبات و پایداری.
ادامه دارد.
سعدی آیا آگاهانه بطرف دیالکتیکیمرفته وشتاختی داشته ؟منتظر روشن شدنش میمانیم
پاسخحذفممنون.
پاسخحذفدیالک تیک عینی است.
یعنی در خود واقعیت عینی هست.
دیالک تیک زن و مرد یعنی همزیستی سیتزمند زن و مرد بطور عینی وجود دارد.
همین در آیینه شفاف ذهن منعکس می شود و فرمولبندی می گردد
دیالک تیک خود را به سعدی خردگرا تحمیل می کند.
اصلا دست خود او نیست.
او می بیند که آب تا 100 گرم می شود ولی بخار نمی شود.
به محض رسیدن به 100 درجه تحول کیفی می یابد.
نتیجه می گیرد که حد آب 100درجه است
از ذره تا کهکشان خصلت دیالک تیکی دارد.
فرق سعدی با حافظ این است که سعدی تا حدی که منافع طبقاتی اش به خطر نیفتد خردگرا ست. حافظ اما خردستیز است.