شفیعی کدکنی
در ناگزیرِ دَهر
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بکشد عذاب تنهایی را
مردی که زعصر خود فرا تر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بکشد عذاب تنهایی را
مردی که زعصر خود فرا تر باشد
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک
پیمان
میم
·
هیچکس
فراتر از زمان خود نیست و نمی تواند هم فراتر از زمان خود باشد.
·
هر کس
اصولا و به طرزی قانونمند، محصول زمانه
خویش است:
·
هر چیز
پرورده زمان و مکان معینی است.
·
پیوند
ماتریالیستی ماده ـ زمان ـ مکان پیوندی با ژرفای خارق العاده است.
·
استاد
کدکنی در اشعار دیگر خود نیز به سبب فقر فلسفی دچار همین خبط و خطای بینشی می
شوند.
پیمان
اگر چنین می بود که گفته اید، انسان هنوز در همان
غار ها باقی بود.
این گفته فقط در مورد دانشمندان درست است و در
رابطه با رشد علوم با فرهنگ یا فرهنگ های غالب نادرست.
اگر چنین بود که می گویید اکنون می بایست ما به
آن دنیای آرمانی رسیده باشیم و محور همه چیز انسان باشد، نه پول و ثروت.
نباید فراموش کرد که دانشمندان را به عنوان
جادوگر و ضد خدا زنده به آتش می کشیدند.
·
هر چیز
در داربست ماده ـ زمان ـ مکان وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد و رشد کند.
·
در خارج
از این چارچوب چیزی وجود ندارد.
·
نمی
تواند هم بوجود آید:
1
·
حتی
مارکس و انگلس اگر شرایط زمانی و مکانی یعنی شرایط مادی و فرهنگی پدید نیامده بود،
نمی توانستند تکوین یابند.
·
·
کردوکار
فکری و فرهنگی مارکس و انگلس و هر کس دیگر بر میراث مادی و معنوی به میراث مانده
از پیشینیان استوار می شود.
2
·
مارکس و
انگلس حتی فراتر از زمان خود نبوده اند.
·
به قول
خود آنها، انسان تنها مسائلی را می تواند طرح کند که زمان حل آنها فراهم آمده
باشد.
3
·
جامعه
فردا فقط زمانی که نطفه هایش که در بطن جامعه امروز فراهم آیند و رشد کنند، در
مرحله ای معین می تواند تشکیل شود:
·
گذار از
تغیرات کمی به تغییرات کیفی.
4
·
سرکوب
نواندیشان از سوی طبقه حاکمه صورت می گیرد تا وضع موجود حفظ شود.
·
نواندیشان
که فراتر از زمان و مکان نیستند.
پیمان
این استنتاج فلسفی درست است و نتیجه گیری شما هم
درست است، ولی کامل نیست.
در ارتباط با موضوع بحث که شعر آقای شفیعی کدکنی
است و خود استعداد های مغز انسان که برخی متفکرین فراسوی زمان خود قادر به پیشگویی
های علمی بودند که در همین چارچوب گفته شما نیز می گنجد.
مگر همین خمینی و دارو دسته آنها به چه جرمی
دانشمندان و متفکرین را به قتل رساندند
(رشد
فرهنگ و دانش هم پا و همزمان نیست) و آقای کدکنی هم در همین زمان زندگی می کنند و
این تناقض را می بینند.
·
پیش بینی
یکی از مفاهیم مارکسیستی است که ما مستقلا ترجمه و منتشر کرده ایم.
·
پیش بینی
علمی بر اساس تحلیل قانونمندی های عینی صورت می گیرد و نه بر اساس نبوغ و فراتر از
زمان بودن و غیره کسی.
·
کدکنی در
تمامت عمرش دچار کوته بینی بوده است.
·
کدکنی
همیشه با تفکر علمی بیگانه بوده است.
پیمان
ما در مورد موضوع مشخصی گفتگو می کنیم و این شعر
معینی است و این شعر مصداق عینی دارد.
در آن ظرف زمانی که شعر گفته شده است، بسیار
انسان ها هستند که با وجود اطلاعات یکسان و دانش یکسان و یدک کشیدن نام دکتر و
مهندس حتی قادر به هیچ گونه پیش بینی علمی نیستند و دیگری هست و در تاریخ چنین
نمونه هایی هست که موضوع بحث ما نیست.
· آره.
· حق با
شما ست.
· برای پیش
بینی باید به ساز و برگ خرد (فلسفه علمی، مارکسیسم ـ لنینیسم) مجهز بود.
· مارکسیست
اما هرگز احساس تنهائی نمی کند و خود را فراتر از زمان کذائی نمی دانند.
· کدکنی ها
شعرای طبقات اجتماعی واپسین اند.
· آنها فکر
می کنند چون اشعار شعرای فئودالی را ازبر کرده اند، شق القمر کرده اند.
· به همین
دلیل به زمین و زمان افاده می فروشند و منم منم سر می دهند.
· طبقه
حاکمه هم می داند.
· از این
رو حتی موئی از سر جلال و کامو و کافکا و ساتر و شاملو و کدکنی و امثالهم کم و کسر
نمی شود.
·
آنچه اینها تبلیغ می کنند، همان تئوری نخبگان است
که هر توده ستیزی تبلیغ کرده است.
·
ما محتوای همین
شعر استاد کدکنی را با شعری از سایه مقایسه کرده ایم:
http://hadgarie.blogspot.de/2013/06/26_30.html
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر