۱۳۹۲ تیر ۳۱, دوشنبه

جهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (22)


فروغ فرخزاد (1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)

عصیان خدایی

من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ
من سلام مهر بودم بر لبان جام

من شراب بوسه بودم در شب مستی
من سراپا عشق بودم، کام بودم، کام

·       معنی تحت اللفظی:
·       من اگر خدا بودم، خود را به شکل پیام وصل در نگاهی شوخ،  به شکل سلام مهر بر لبان جام  و به شکل شراب بوسه در شب مستی در می آوردم و ذره ذره ی وجودم از عشق و کام تشکیل می یافت.

·       فروغ در ادامه شعر به تشریح چند و چون خدای خاکی به مثابه آلترناتیو و بدیل خدای آسمانی ـ انتزاعی می پردازد:

1
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·       خدای خاکی سمبل پیام وصل در نگاهی شاد و گستاخ است.

·       اینجا نیز خواننده و شنونده ساده لوح ـ بی اختیار ـ به یاد مولانا و عرفان می افتد:


 تو برای وصل کردن آمدی، نی برای فصل کردن آمدی

·       مولانا در ماجرای موسی و چوپان از قول خدا می گوید که موسی به قصد وصل آمده است و نه به نیت فصل:
·       وصل ماده و روح.
·       وصل طبیعت و انسان و خدا.
·       از دید اصل وحدت وجود!
·       از دیدگاه پانته ئیسم!

·       وصل برده به برده دار.
·       وصل رعیت به ارباب فئودال
·       وصل پرولتر به بورژوا

·       از دیدگاه جامعه شناسی علمی.
2
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·       ولی فقط خواننده و شنونده ساده لوح و نه ژرف اندیش به وحدت نظر میان فروغ و مولانا می رسد.
·       فروغ در این شعرـ برخلاف مولانا و عرفان ـ نه به تأیید خدا، بلکه به نفی و انکار خدا می پردازد.

·       خدای آسمانی و انتزاعی را فروغ از اریکه قدرت به زیر می کشد، پرده های دیرمان توهم توده را از هم می درد و خدای خاکی طراز نوینی را به مثابه بدیل خدای خیالی و واهی عرضه می کند.
·       بعد به تعریف خدای خاکی می پردازد و خصایل و صفاتی را به خدای خاکی نسبت می دهد که خدای آسمانی حتی به خواب هم ندیده و نمی توانست هم ببیند.
·       این خصایل، خصایلی اند که فقط درخور خدای خاکی اند.

3
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·       خدای خاکی پیام وصل در نگاهی شاد و گستاخ است.
·       خدای خاکی پیام وصل است، نه میان ماده و روح، بلکه میان طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه و انسان).
·       این به معنی برقراری مجدد هارمونی و هماهنگی گسیخته میان طبیعت و جامعه (انسان) است.
·       هارمونی ئی که بویژه در روند توسعه جامعه سرمایه داری انحصاری (امپریالیسم) مختل و تخریب شده  و موجب تشکیل بحران ئوکولوژیکی (محیط زیستی) عمیقی گشته است.

4
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·       خدای خاکی از دید فروغ به حلقه واسط میان طبیعت و انسان بدل می شود:
·       به پل پیوند میان ناتورالیسم و هومانیسم.


·       شگفت انگیز است، که مارکس همین تعریف فروغ از خدای خاکی را راجع به کمونیسم کرده است:

«کمونیسم، عبارت است از
ناتورالیسم متکامل = هومانیسم و
هومانیسم متکامل = ناتورالیسم»
«در کمونیسم، برای نخستین بار، ماهیت انسانی طبیعت به انسان اجتماعی بر می گردد.
برای نخستین بار، هستی طبیعی انسان، با هستی اجتماعی او یکی می شود و طبیعت در مقابل انسان، فرم انسانی به خود می گیرد.
جامعه کمونیستی، وحدت ماهوی متکامل طبیعت و انسان است!
جامعه کمونیستی، رستاخیز حقیقی طبیعت است!
جامعه کمونیستی، ناتورالیسم تحقق یافته ی انسان و هومانیسم متجسم طبیعت است.»
(ک. مارکس، «رساله ی اقتصادی ـ فلسفی»، آثار منتخب مارکس و انگلس 40 ، ص 536 و 538)

5
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·       خدای خاکی بدین طریق شباهت غریبی به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کمونیستی پیدا می کند.
·       کوتاه کردن راه باغ ارم و یا استقرار بهشت نوین بر روی زمین هم چیزی جز استقرار جامعه کمونیستی نمی تواند باشد.
·       چون فقط آنجا ست که تضادهای چرکین طبقاتی حل می شوند و بربریت و جنگ و عداوت و کشتار جای خود را به همزیستی هارمونی مند و هماهنگ بشریت می دهد.

6
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·       خدای خاکی ضمنا پیام وصل میان اعضای جامعه و همبود است.
·       این به معنی همه برای جامعه و جامعه برای همه است.
·       این به معنی فاتحه ای بلند بر رقابت، اگوئیسم، ایندیویدوئالیسم، زورگوئی، استثمار، ستم و حقکشی است.
·       این به معنی برقراری برابری افراد جامعه و جهان بی اعتنا به تفاوت های تصادفی از قبیل نژاد و مذهب و ملیت و جنسیت و  اصل و نسب و سطح فکری و فرهنگی و سن و سال و تبار و غیره است.
·       این به معنی اعاده انسانیت بر باد رفته و از یاد رفته بشریت به بشریت است.
·       این به معنی برقراری هومانیسم حقیقی است.
·       این به معنی تشکیل خواهری ـ برادری حقیقی بشریت از هر نوع است.

7
من سلام مهر بودم بر لبان جام

·       خدای خاکی برای از بین بردن عداوت و رقابت و کینه و دشمنی میان انسان ها به سلام مهر بر لبان جام استحاله می یابد.
·       این به معنی پایان استثمار انسان بوسیله انسان است.
·       این به معنی پایان استعمار ملتی بوسیله ملتی دیگر است.
·       این به معنی برگشت پرنده فراری عشق و دوستی و آشتی به میان مردم است.

8
من شراب بوسه بودم در شب مستی

·       خدای خاکی خود را به شکل شرابی از محبت در شبان فراموشی هراس و دغدغه و کینه بدل می سازد.
·       مفهوم «مستی» و ضمنا «می» در این مصراع شعر فروغ در پله ای دیگر بازتعریف می شود.
·       شب مستی از دید فروغ نه شب بیهوشی، بی خردی، خردستیزی، خریت و بی خبری، بلکه شب نسیان (فراموشی) عداوت و خصومت میان انسانی دیرین است.
·       شب مستی بزعم فروغ، شب همدردی، همبستگی و همانندی است.

9
من سراپا عشق بودم، کام بودم، کام

·       خدای خاکی در این مصراع، به هیئت عشق و کام در می آید، تا بشریت بیگانه از هم و بیگانه از خود را به واسطه عشق پیوند دهد و زندگی را به کام شان سازد.

10

·       همه این سجایای خدای خاکی با صفات خدای آسمانی تضاد ماهوی دارند.
·       حتی اگر برخی از آنها، اینجا و آنجا شباهت صوری و ظاهری با هم داشته باشند.

11

·       برای درک بهتر این تضاد میان خدای آسمانی و خدای خاکی بهتر است که سری به قرآن بزنیم و صفات خدا را از زبان خود او بشنویم:
·       جبار، مکار، شیاد، کذاب، معبود، رحمان، رحیم، کریم، شریف و الی آخر.

12

·       دلیل این تفاوت و تضاد ریشه ای میان خدای آسمانی و خدای خاکی در منشاء طبقاتی ماهیتا متضاد آندو ست:

الف

·       خدای آسمانی خدای فرماسیون برده داری از هر نوع است.
·       انعکاس آسمانی ـ انتزاعی برده داران بزرگ و کوچک است.
·       انعکاس ستمگرترین، خشن ترین و خونریزترین طبقه اجتماعی است.

ب



·       در حالیکه خدای خاکی، خدای فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کمونیستی است.
·       خدای جامعه و جهان عاری از طبقات اجتماعی متخاصم است.
·       انعکاس بشریت مولد، زحمتکش، خردمند و خردگرا ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر