۱۳۹۲ مرداد ۹, چهارشنبه

هماندیشی با حسین رزاقی (2)

 

سیری در جهان بینی دکتر محمد قراگوزلو (1)
حسین
در این بحث نکات خوب و جالبی وجود دارد.
ولی محکوم کردن هر آن کس که با ما نیست به نظر من درست نیست.
  شاملو در نوجوانی طرفدار فاشیسم بود ولی پس از آن به حزب توده پیوست که ظاهرا  آن گذشته کوتاه مانعی بر سر راهش نبود.
·       خیلی ممنون.
·       شاملو هرگز عضو حزب توده نبوده.
·       ولی با توده ای ها مثل کیوان دوست بوده.
·       ما اشعار و نوشته های شاملو را تحلیل کرده ایم و باید ادامه دهیم.
1
·       سطر سطر اشعار و نوشته های او ماهیتا در خط و در تبلیغ تئوری نخبگان است.
·       او به جای نخبه کذائی، فدائی، مجاهد، وارطان و سیامک و ارانی و کیوان و غیره را می گذارد.

2

·       فاشیسم ظاهر چپ نما دارد.
·       هیتلر هم طرفدار سوسیالیسم بود.
·       اسم حزبش ناسیونال ـ سوسیالیسم بود.  
·       آنها هم می خواستند سوسیالیسم برای نژاد سفید، ابربشرهای موبور قسی القلب خونریز بیرحم بسازند.
·       همه واژه های چپ از «خلق» تا «همبود خلقی» و غیره را بکار می بردند.
3
·       مثل همشیره فاشیسم، یعنی فوندامنتالیسم شیعی که از مستضعفین و مستکبرین و طاغوت و غیره دم می زد.
 
4
·       طرفداران شاملو عمدتا وابستگان به طبقات ارتجاعی واپسین اند:
·       همه نمایندگان بنده داری، فئودالیسم و بورژوازی واپسین در ایدئولوژی شاملو، درونی ترین آرزوهای خود را بازتاب یافته می بینند و اشعار ایشان را ازبر کرده اند و مرتب منتشر می کنند.
5
·       ایدئولوژی، طبقاتی است و نمی توان با نقد به تضعیف آن نایل آمد.
6
·       ما برای تمیز نگه داشتن ایدئولوژی خود از چرک و کثافت ایدئولوژی طبقات دیگر زحمت نقد آنها را به خود می دهیم.
·       و گرنه با روشنگری نمی توان از فئودال پرولتر ساخت.

7
·       اگزیستانسیالیسم، فلسفه حیات هم چپ نما ست که فلسفه تدارک فاشیسم بوده است.
·       سارتر حتی توسعه و تکامل مارکسیسم را ادعا می کرد.
·       حضرات به دیدن فیدل و چه می رفتند.
·       جنگ شکر در کوبا می نوشتند. 
8
·       تئوری نخبگان داربست تئوریکی فدائیان را تشکیل می دهد.
·       همه اداها و اطوارهای فدائیان و دیگر آوانتوریست ها شاملوئیستی (نیچه ئیستی) است.
 
9
·       نفوذ تئوری نخبگان در  فرقه های چپ چشمگیر است.
·       نقد ما از آثار زعما و شعرا و نویسندگان چپ به همین دلیل نیز است.
10
·       مارکسیسم در این میان غریبه است و غریب.

11
·       اما راجع به «محکوم کردن هر آن کس که با ما نیست» از شما.
·       ما کسی نیستیم که کسی را محکوم کنیم.
·       ما در نهایت عینیت نظرات و اشعار و گفتار همنوعان مان را تحلیل می کنیم.
12
·       ما کی حکم محکومیت کسی را صادر کرده ایم.
·       تشخیص و اعلام هویت فاشیستی شاعری که به معنی محکوم کردن او نیست.
·       این به معنی مرزبندی است.
·       به معنی روشنگری است.
·       مگر روشنگران فرانسه و کلاسیک های مارکسیسم جز این کرده اند؟
حسین
وقتی از انگلس بشه کمونیست ساخت ، چرا نباید از فئودال سوسیالیست ساخت.
وقتی هیتلر را طرفدار سوسیالیسم برای نژاد سفید، بتوان غالب کرد، سوسیال ـ دمکرات های امروزی (احزاب کاپیتالیستی ) را هم شاید بتوان سوسیالیست خواند .
فاشیست نام نهادن افراد را من نمی توانم به نامی دیگر جز محکومیت بنامم .
فاشیسم بار سیاسی، ‌اجتماعی ، اقتصادی و حتی ادبی خاص خودش را دارد.
در جنبش ها و انقلابات سوسیالیستی و کمونیستی نیز ما غیر از پیشوایی نخبگان و پیروی توده مردم (گاهی پرولتاریا) نیستیم.
لنین ، استالین ، مائو ، هوشی مین ، کیم ایل سونگ، انور خوجه و غیره رهبران با کاریسما ، نخبه
·       ما این نظرات شما را تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
1
وقتی از انگلس بشه کمونیست ساخت ، چرا نباید از فئودال سوسیالیست ساخت.

·       وقتی ما به تمرین اسلوب دیالک تیکی آغاز کردیم، مشتی چپ هپیلی هپو به سخره گرفتند.
·       فکر می کردند که همه مثل خودشان بازی در می آورند.
·       این هم نوعی بازی با اصطلاحات است.
·       بدون این اسلوب نمی توان درست اندیشید.   
·       همین حکم (جمله) شما مثال خوبی است.
·       ما همیشه در این جور موارد با دیالک تیک استثناء و قاعده سر و کار داریم.
·       در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن  قاعده است.
·       از صدهزار بورژوا زاده یکی شاید انگلس بشود.
·       این یک استثناء است.
·       با طناب استثناء نمی توان در چاه تحلیل اندر شد و سالم بیرون آمد.  
2
فاشیست نام نهادن افراد را من نمی توانم به نامی دیگر جز محکومیت بنامم .
·       مفاهیم انعکاس چیزهای مشخص اند.
·       مفهوم سیب انعکاس سیب مشخص است.
·       مفهوم فاشیسم نیز انعکاس فردی است که تمایلات فاشیستی دارد.
·       فاشیست نامیدن شاعری همانقدر توهین است که سیب نامیدن سیب.
·       سیب نامیدن سیب یعنی بر زبان راندن حقیقت عینی.
 
3
·       حریفی شاملو را هومانیست می نامد.
·       این یعنی انعکاس وارونه فرد معینی.
·       این یعنی تحویل دروغ (ضد حقیقت) به خلایق.
·       این توهین به هومانیسم است.
4
در جنبش ها و انقلابات سوسیالیستی و کمونیستی نیز ما غیر از پیشوایی نخبگان و پیروی توده مردم (گاهی پرولتاریا) نیستیم.
·       این حکم شما فی نفسه نادرست نیست.
·       اشکال بینشی شما عدم تمکین به دیالک تیک عینی است.
·       به همین دلیل تمیز حقیقت از باطل دشوار می گردد.
·       با همین شیوه استدلال هم است که برخی ها میان هیتلر و لنین و استالین و هوشی مین علامت تساوی می گذارند.
·       مثلا جورج بوش پدر در سخنرانی اش پس از غلبه بر عراق.
5
·       مسئله اینجا دیالک تیک شخصیت و توده است که یکی از شناخت افزارهای ماتریالیسم تاریخی است.
·       ماتریالیسم تاریخی در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده را از آن  توده می داند.
·       ولی تئوری نخبگان این دیالک تیک را به شکل دوئالیسم همه کاره و هیچ واره بسط و تعمیم می دهد.
·       شخصیت (پیشوا و رهبر و نخبه و روشنفکر و مجاهد و فدایئ و غیره) همه کاره و تاریخساز جا زده می شود و توده هیچ واره، زباله، مشتی بی صلاحیت آشغال.
·       ببین تفاوت ره از کجا ست تا به کجا!
6
·       خوب پخش شعری از شاملو در نشست مدعیان حزب توده که دلیل بر توده ای بودن شاملو نمی شود.
·       برخی از مدعیان طرفداری از توده حتی در مدح شاملو شعر می سرایند، عکس هدایت و کلمات قصار هدایت و نیچه و غیره را منتشر می کنند.
·       ضمنا یکی از ویژگی های فاشیسم و فوندامنتالیسم عوامفریبی است.
·       با خردستیزان می توان حتی پیمان اتحاد بست، ولی دل بستن به پیمان کذائی نوعی ساده لوحی است.
·       استالین به خاطر همین ساده لوحی بهای گرانی پرداخت.
·       کیانوری هم به همین سان.
حسین
طبیعی است که بدون قدرت مردم هیچ نخبه ای چه روشنفکر مردمی و یا ضد بشری نمی تواند قدرت براند.
از این رو عده ای در پی تحمیق و برخی پی روشنگری هستند.
به نظر من در ماتریالیسم تاریخی به نقش توده ها ، خصوصا در مرحله نهایی هژمونی پرولتاریا مبالغه زیادی صورت گرفته .
نمی دانم باید به قسم حضرت عباس توجه بشه یا دم خروس .
تجربه عینی نشان داده حتی در سوسیالیسم واقعا موجود هم نخبگان سوسیالیسم علمی از توده حزبی و بویژه غیر حزبی تمایزات فراوانی داشته اند.
·       این چیزها ربطی به ماتریالیسم تاریخی ندارند.
·       ماتریالیسم تاریخی فلسفه جامعه بشری است.
·       باید فرا بگیریم و بعد راجع به دم خروس بحث کنیم.
·       هژمونی پرولتاریا هم یک مفهوم فلسفی است و نباید بطور تحت اللفظی معنی شود.
·       این مفهوم در دایرة المعارف روشنگری توضیح داده شده است.
 
حسین
در کنار سکت ها و فرقه های گوناگون منشعب از مذاهب مختلف شاهد مارکسیست های فراوان ِ گوناگون ِ گاها متضادی هستیم که مدام یکدیگر را به کج فهمی از اصل متهم می کنند.
کاش می شد در این بین به اصطلاح تحت اللفظی سن پرتقال فروش را محاسبه کرد.
شاد باشید. 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر