۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

سیری در تراژدی مهره سرخ (25)


تحلیلی از شین میم شین


 
و آنگاه
ناخوانده و ندیده ز من برگ بی شمار
نا آشنا به پیچ و خم چرخ کجمدار

جان شیفته به کام خطر در فکنده تن
این نکته ها چرا ز تو
تندی چرا به من؟

·       معنی تحت اللفظی:
·       ای که قبل از خواندن صفحات بیشماری از شاهنامه ی من و قبل از آشنائی با پیچ و خم های چرخ گردنده بر خلاف مراد،  جان شیفته خود را به کام خطر افکنده ای، چرا این حرف ها را بر زبان می آوری و چرا مرا به رگبار پرخاش می بندی؟

1

·       سیاوش در این بند شعر، از قول حکیم طوس به پرخاش تند سهراب واکنش نشان می دهد:
·       او برای انتقاد از سهراب، دیالک تیک تجربی ـ نظری (امپیریکی ـ تئوریکی) را به شکل دیالک تیک خواندن صفحات بیشمار شاهنامه و آشنائی با پیچ و خم های چرخ گردنده بسط و تعمیم می دهد و از فقر تجربی و نظری   سهراب پرده برمی دارد و پرخاش های او را نتیجه خامی بلحاظ تجربی و فقر نظری او می داند.

2

·       این همان ایرادی است که ما هم در روند تحلیل این تراژدی به سهراب گرفته ایم:
·       شکستن همه کاسه کوزه ها بر سر غیر واقعی و واهی و تبرئه خود و تهمتن.
·       انگار نه انگار که خودش و پدرش مغزی در کله خویش دارند و می توانستند باندیشند و رفتار دیگری پیش گیرند و مانع تشکیل تراژدی شوند.

کشور کجا و
شاه کجا و
سپه کجا؟
من در پی افکنیدن این کاخ مردمی
و این نظم رنجبار،
گوینده ای حکیمم
آئینه دار سیرت و سیمای روزگار

·       معنی تحت اللفظی:
·       برای چه از کشور و شاه و سپاه حرف می زنی؟
·       من در پی افکندن این کاخ توده ای و این سروده رنج آمیز، فیلسوفی سخنسرا هستم.
·       آئینه دار سیرت و سیمای تاریخم.

1

·       اینجا نیز کردوکار خود سیاوش با کردوکار حکیم طوس بر هم منطبق می شوند.
·       دریغا که شهرت فردوسی بمراتب بیشتر و فراتر از شهرت سیاوش است.
·       کمتر کسی از زحمات و خدمات سیاوش خبر دارد.
·       شاید اگر طبقه حاکمه نیازی به شاهنامه جهت آلت دست قرار دادن آن پیدا نمی کرد، همین بلا بر سر حکیم طوس نیز می آمد.

2
من در پی افکنیدن این کاخ مردمی
و این نظم رنجبار،
گوینده ای حکیمم

·       می توان گفت که سیاوش از قول حکیم طوس، دیالک تیک مادی و معنوی و یا دیالک تیک عملی و نظری را به شکل دیالک تیک پی افکندن کاخ مردمی و سرودن شاهنامه بسط و تعمیم می دهد و خود را فیلسوفی شاعر و یا شاعری فیلسوف قلمداد می کند.
·       این بدان معنی است که برپا دارنده اصلی کاخ مردمی، توده است و فونکسیون فردوسی کار نظری و فکری است.
·       کار فردوسی تهیه چراغ تئوری است.
·       تهیه مدل فکری کاخ مردمی است.

3
آئینه دار سیرت و سیمای روزگار

·       حکیم طوس برای تشریح بیشتر منظور خویش، خود را به آئینه دار سیرت و سیمای روزگار تشبیه می کند.
·       این همان دیالک تیک فرم و محتوا ست که شیخ شیراز به شکل دیالک تیک صورت و سیرت بسط و تعمیم داده است و سیاوش به شکل بمراتب زیباتر، یعنی به شکل دیالک تیک سیما و سیرت بسط و تعمیم می دهد.
·       سیاوش شاهنامه حکیم طوس را آئینه ای تصور و تصویر می کند که در آن سیرت و سیمای تاریخ انعکاس می یابد.

·       اما منظور از سیرت و سیمای تاریخ چیست؟

4
آئینه دار سیرت و سیمای روزگار

·       مقوله فلسفی سیما و یا فرم انتزاع همه عناصر مرئی، محسوس، سطحی، تصادفی و غیره هر چیز و هر پدیده و روند است.
·       مارکس مقوله مرکب فرم نمودین را ترجیح می دهد تا منظور خود را بهتر تبیین دارد.

·       می توان گفت منظور سیاوش از سیمای روزگار پدیده ها و روندهائی است که در فرم و ساختار جامعه رخ می دهند.
·       مثلا تحولات روبنائی اند.
·       آمد و شد پادشاهان، تحولات حقوقی و قانونی و قضائی و اخلاقی و غیره اند.
·       تصادفی اند.

5
آئینه دار سیرت و سیمای روزگار

·       منظور سیاوش از سیرت روزگار، روندهای درونی جامعه در طول تاریخ است.
·       مارکس از مفهوم محتوای ماهوی بهره برمی گیرد که خود ساخته است.

·       منظور سیاوش روندهای جبری، ضرور، ماهوی و پنهان از نظرها ست.
·       مثلا تغییر حاکمیت طبقاتی جامعه است.
·       تغییر مناسبات تولیدی و بویژه مناسبات مالکیت است.
·       تحولات زیربنائی جامعه است.

·       شاهنامه فردوسی و سروده های سیاوش آئینه سیما و سیرت روزگار بوده اند.
·       در آئینه شاهنامه و اشعار سیاوش می توان تحولات حکومتی، روبنائی (سیما) و حاکمیتی، زیربنائی (سیرت) جامعه را در طول تاریخ به تماشا نشست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر