۱۳۹۲ مرداد ۳, پنجشنبه

سیری در گلستان سعدی (70)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت پنجم
(گلستان با ب اول، ص 24 ـ 25 ) 
تحلیلی از شین میم شین

 گرنبیند، به روز، شبپره چشم
چشمه آفتاب را چه گناه.

1
 
·       سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک چشمه آفتاب و چشم خفاش توسعه و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز (چشمه آفتاب) می داند و ضمنا پیوند دیالک تیکی فراز و فرود را از هم می گسلد و رابطه ای میان آندو نمی بیند.

2

·       اما رابطه مقبل و شوربخت در جامعه بشری را نمی توان با رابطه آفتاب و خفاش مورد مقایسه قرار داد.

3

·       انسان ها در جامعه بشری با هزاران رشته مرئی و نامرئی با یکدیگر پیوند دارند.

4

·       بختیاری بختیاران تنها و تنها در نتیجه شوربختی شوربختان می تواند امکان پذیر گردد.

5

·       نعمت و جاه مقبلان، نعمت و جاه بادآورده و تصادفی نیست.

6

·       نعمت مقبلان رنگ خون دارد و جاه آنان نتیجه سرکوب ارگان های قدرت توده مولد بوده است.

7

·  وقتی از ترفند ایدئولوژیکی موسوم به ناتورالیزاسیون پدیده ها و روندهای اجتماعی و یا سوسیالیزاسیون پدیده ها و روندهای طبیعی سعدی سخن می گوییم، منظورمان همین است.

·       امروزه طبقه حاکمه از همین ترفند استفاده وسیع می کند.

 راست خواهی هزار چشم چنان
کور بهتر، که آفتاب، سیاه.

1

·       عدم درک ریشه های تفاوت های طبقاتی در جامعه و طبیعی، ارثی و مادر زادی تلقی کردن حسادت، سبب می شود که سعدی حسادت را به درجه یک خصلت پلید بنیادی، فردی و بی علت اجتماعی تنزل دهد و نتیجه بگیرد که چون چشم شبپره در روز نمی بیند، گناه چشمه آفتاب نیست و همان بهتر که به جای سیاه شدن آفتاب، هزاران شبپره کور شوند.

2

·       البته سعدی در این حکایت، به بررسی تضادهای درونطبقه ای طبقه حاکمه (تضادهای موجود میان شاهزادگان دربار) می پردازد، ولی شعر سعدی، چه بسا، حیطه مربوطه و خاص مورد نظر او را ترک می گوید، در ضمیر جامعه، بطور کلی، جاری می شود و شامل حال همه افراد جامعه، صرفنظر از تعلقات طبقاتی شان، می گردد و خطرناکی چنین نظر کوته بینانه در همین است.

3

·       این نظر حتی در حیطه خاص آن، آنتی هومانیستی، انسان ستیز و غلط است.

4

·       اگر به جای « شوربختان» و «شبپره»، شاهزادگان حسود را بگذاریم و به جای « مقبلان» و « چشمه آفتاب»، شاهزادگان و سرهنگزادگان صاحب عقل و کیاست و فهم و فراست زاید الوصف را قرار دهیم، بازهم قتل عام آنها نه درست خواهد بود و نه حسادت را از بین خواهد برد.

5

·       حسادت در دیالک تیک علت و معلول قابل فهم، قابل توضیح و قابل حل است.

6

·       حسادت معلول علل متفاوت اجتماعی و معرفتی ـ نظری است.

7

·       به جای صدور حکم قتل شاهزادگان حسود، بهتر است که به آموزش و پرورش و تربیت هومانیستی حضرات همت گماشت و آنها را از عقب ماندگی فکری و خودخواهی ابلهانه آزاد ساخت.

8

·       اما اگر به جای « شوربختان» و «شبپره»، توده های میلیونی زحمتکشان را قرار دهیم و به جای «مقبلان» و «چشمه آفتاب»، مشتی انگل مفتخوار علاف و بدردنخور را بگذاریم، آنگاه به پتانسیل وحشتناک این بیت سعدی پی خواهیم برد.

9

·       این حکم ابلهانه، نامعقول و بربرمنشانه که سعدی بطور غیر عمدی در مورد خاص دربار مطرح می سازد، از قساوت، انسان ستیزی، کوری، کودنی، بی وجدانی و واپسگرائی مطلق لبریز است.

10

·       این حکم را بعدها طبقات استثمارگر و ستم پیشه بمثابه حربه نظری (تئوریکی) برای تحقیر توده های مولد و نمایندگان ایدئولوژیکی آنها به خدمت خواهند گرفت.

11

·       توده های مولد منتقد را هرگز نمی توان حسود و شبپره کور قلمداد کرد.

12

·       آنها مولدین واقعی نعمات مادی و معنوی جامعه بشری اند و چشمه های لایزال هزاران آفتاب، به معنی واقعی کلمه اند و مقبلان، نعمت و جاه خود را نه بمثابه مائده آسمانی، بلکه ببرکت استثمار توده های مولد گرد آورده اند و بس.

13

·       یکی از منابع اصلی ثروت، کار انسانی است.
·       حتی ثروت طبیعی بدون کار انسانی براحتی قابل استفاده نیست.

14


·       قرنها بعد، فیلسوف خردستیزی به نام نیچه، از موضع طبقاتی امپریالیستی ـ فاشیستی این اندیشه باطل را از صراحتی دهشتناک خواهد گذراند و با نفرت و کینه بی حدی نسبت به مولدین جامعه و جهان، خواهد گفت که به جای از میان برداشتن تفاوت های طبقاتی، همان بهتر که توده تهیدست پست (شبپره) قتل عام شوند و انسان سرور و ارباب و برگزیده (چشمه آفتاب) بر تل جمجمه های پرولتاریا برقصد.
پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر