۱۳۹۲ تیر ۲۹, شنبه

سیری در جهان بینی به آذین (25)


7 سال پس از خاموشی به آذین
به قلم رضا نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک رضا نافعی
تحلیلی از شین میم شین 
   
تبسمی بر لبانش نقش بست و گفت:
تکرار می کنم
«از مولوی نباید انتظار داشت که انباشت ثروت را نتیجه بهره کشی بر پایه زور برهنه و بی لگام یا ساخت روابط تولیدی در جامعه بداند»
 اما «می توان از خود پرسید:
«آیا با جا به جائی برخی مفاهیم و بردن برخی دیگر در قالب های امروزین ، عرفان- و بویژه مثنوی..- می تواند  همچون اندوخته بزرگ و گرانقدر یک تجربۀ ممتد و پر توان در روند تاریخی تکامل ذهن آدمی، در پرورش همگانی انسان های آزاده و اندیشمند و آرمانخواه، بدور از خود بینی و خود خواهی و تعصب به کار آید؟»
 من خود از ته دل آمادۀ آنم که بگویم:
«آری»

·       ما برای آشنائی هر چه بیشتر با جهان بینی به آذین همین فراز از نوشته ایشان را تجزیه و تحلیل می کنیم:

1
 «از مولوی نباید انتظار داشت که انباشت ثروت را نتیجه بهره کشی بر پایه زور برهنه و بی لگام یا ساخت روابط تولیدی در جامعه بداند»

·       از همین حکم تکراری به آذین می توان به درجه حواس پرتی یاران پی برد.
·       چون چند سطر قبل خود به آذین بیتی از مولوی ذکر می کند که در رد همین ادعای ایشان است:

از فقیر استت همه زر و حریر
هین زکاتی ده غنی را ای فقیر

·       مولوی بر خلاف تصور به آذین، به وارونگی مناسبات اجتماعی واقف بوده است:
·       همین بیت مولانا حاکی از آن است که منشاء ثروت اغنیا، کار عرقریز فقرا ست.

2

·       همین بیت مولانا ضمنا حاکی از آن است که اغنیا انگل واره زندگی می کنند.
·       یعنی از قبل کار غیر زندگی می کنند.

3

·       مولانا که جای خود دارد.
·       امام اول اهل تشیع ـ حضرت علی ـ  ششصد سال قبل از مولانا در نهج البلاغه اعلام می دارد که «انباشت ثروت در کیسه اقلیتی، ببرکت انباشت ذلت در اکثریت مردم میسر می شود.» (نقل به مضمون)
·       این اتفاقا همان نتیجه ای است که هگل خواهد گرفت.
·       این نهایتا همان تئوری «اضافه ارزش» است که محتوای یکی از کشفیات تعیین کننده مارکس را تشکیل خواهد داد.

4
اما «می توان از خود پرسید:
«آیا با جا به جائی برخی مفاهیم و بردن برخی دیگر در قالب های امروزین، عرفان- و بویژه مثنوی..- می تواند  همچون اندوخته بزرگ و گرانقدر یک تجربۀ ممتد و پر توان در روند تاریخی تکامل ذهن آدمی، در پرورش همگانی انسان های آزاده و اندیشمند و آرمانخواه، بدور از خود بینی و خود خواهی و تعصب به کار آید؟»

·       این ظاهرا راه حل خیلی خیلی ابتکاری و انقلابی به آذین به مثابه یکی از سران حزب توده است.
·       این راه حل کسی است که رضا در آغاز این «پژوهش» کلی هندوانه زیر بغلش نهاده است و به لقب استاد و غیره مفتخر ساخته است.

5
آیا با جا به جائی برخی مفاهیم و بردن برخی دیگر در قالب های امروزین

·       راه حل به آذین برای «پرورش همگانی»  مردم «جا به جا کردن برخی مفاهیم مثنوی مولوی» و مدنیزه و مد روزه کردن آنها ست.
·       این راه حل یکی از اعضای بی سواد و بی شعور و بی خبر از جهان حوزه علمیه قم نیست.
·       این راه حل شخصیتی است که اگر حزب توده به قدرت می رسید، می توانست وزیر فرهنگ شود.
·       آنگاه بر سر فرهنگ جامعه همان بلا می آمد که از طرف یأجوج و مأجوج حی و حاضر آمده است.
·       ما باید در روند تحلیل این اثر رضا ببینیم که منظور به آذین مشخصا از این «راه حل» انقلابی چیست.

6
آیا با جا به جائی برخی مفاهیم و بردن برخی دیگر در قالب های امروزین

·       اگر رضا سری به کتابخانه ای در یکی از شهرهای آلمان می زد، متوجه می شد که سوسیالیسم چهل ساله در آلمان دموکراتیک چه ثروت معنوی عظیمی به میراث نهاده است که ترجمه یک هزارم آن برای تربیت چندین نسل کمونیست طراز نوین در ایران و دیگر کشورها کفایت خواهد کرد.
·       آنگاه متوجه می شد که تز «جابه جائی مفاهیم مثنوی مولوی» نه تنها به معنی آب در هاون کوفتن است، بلکه حرکتی مطلقا ارتجاعی و بلحاظ فرهنگی مضر و مخرب است.

7
آیا با جا به جائی برخی مفاهیم و بردن برخی دیگر در قالب های امروزین

·       مارکسیسم زرادخانه عظیمی از ساز و برگ نظری و اسلوبی (تئوریکی و متدیکی) به میراث نهاده است که روز به روز غنا و ژرفای حیرت انگیزی کسب می کند.
·       آنگاه در این واویلا به آذین به جای نقد دیالک تیکی میراث قرون وسطی جا به جائی مفاهیم عرفان خردستیز را برای «پرورش همگانی»  مردم پیشنهاد می کند.
·       طبیعی است که حزب توده با چنین رهبران فلسفه فقیری مرتکب اشتباهات فاجعه بار خطیری گردد.

8
آیا با جا به جائی برخی مفاهیم و بردن برخی دیگر در قالب های امروزین ، عرفان- و بویژه مثنوی..- می تواند  همچون اندوخته بزرگ و گرانقدر یک تجربۀ ممتد و پر توان در روند تاریخی تکامل ذهن آدمی

·       پیشنهاد تکمیلی به آذین «بردن برخی از مفاهیم عرفان در قالب های امروزی» است.

·       تأمل روی این پیشنهاد به آذین آدمی را به حیرت می افکند:
·       به آذین محتوای نظری عرفان قرون وسطی را حفظ می کند و فرم آن را مدرنیزه (نوسازی) می کند.
·       شالوده پوسیده ی خانه را حفظ می کند و روبنای آن را، در و دیوار و سقف خانه را نوسازی می کند.

9



·       برای درک این فاجعه نظری، بهتر است که به دیالک تیک فرم و محتوا بیاندیشیم:
·       دیالک تیک فرم و محتوا به زبان ساده همان دیالک تیک ظرف و مظروف است.
·       به آذین مظروف نظری کهنه، پوسیده، خرافی و ضد علمی مثنوی مولوی را برمی دارد و با دقت و وسواس خارق العاده در ظرف تر و تمیز مدرنی می ریزد و برای «پرورش همگانی» مردم به خورد خلایق می دهد.
·       این دیگر نور علی نور است.
·       ایکاش به آذین در ادامه مطلب، مثال مشخصی در این زمینه ارائه دهد تا ببینیم که نتیجه این «انقلاب فرهنگی» از چه قرار است.

10
آیا با جا به جائی برخی مفاهیم و بردن برخی دیگر در قالب های امروزین ، عرفان- و بویژه مثنوی..- می تواند  همچون اندوخته بزرگ و گرانقدر یک تجربۀ ممتد و پر توان در روند تاریخی تکامل ذهن آدمی

·       برخی مفاهیم مثنوی مولوی در قاموس به آذین به مثابه «اندوخته بزرگ و گرانقدر یک تجربۀ ممتد و پر توان در روند تاریخی تکامل ذهن آدمی» جلوه می کنند.

الف
 مفاهیم عرفانی به مثابه اندوخته تجربه ای

دیالک تیک حسی و عقلی  

·       این مفهوم به آذین را می توان به نحوی از انحا هم امکان پذیر دانست و هم پذیرفت:
·       تجارب انسانی را می توان مورد انتزاع قرار داد و به مفهوم معینی رسید:
·       با ملاحظه دمای جوش آب در جاهای مختلف جهان (تجارب بشری) می توان «دمای جوش آب در صد درجه با فشار جو» (مفهوم) را در ذهن خود تشکیل داد.

ب
مفاهیم عرفانی به مثابه اندوخته تجربه ای

·       ایراد این ادعای به آذین اما این است که مفاهیم عرفان کمترین ربطی به تجارب بشری ندارند.
·       مثال:
·       یکسانی ماده و روح
·       یکسانی طبیعت و انسان و خدا.
·       زوال جسم و بقای روح.
·       تعالی جسمانی، رسیدن به اصل روحی و وحدت با آن (خدا) به عنوان نمونه.

·       با کدام تجربه ممتد و پر توان می توان به این مفاهیم رسید؟

ت
همچون اندوخته بزرگ و گرانقدر یک تجربۀ ممتد و پر توان در روند تاریخی تکامل ذهن آدمی

·       اکنون خواننده متوجه می شود که به آذین منظور بکلی دیگری از تجربه دارد.
·       به آذین مفهوم «تجربه» را نه به معنی پراتیک، نه به معنی عمل مادی، بلکه به معنی کردوکار ذهنی محض تصور و تصویر می کند.
·       فروغ اسدپور و همگنان ایشان هم وقتی از مفهوم «پراتیک تئوریک» دم می زنند، کم و بیش همین منظور به آذین را دارند.

 دیالک تیک تجربی ـ نظری

·       به آذین در هر صورت به تحریف مفهوم تجربه می پردازد، بسان فروغ اسدپور که به تحریف مقوله پراتیک.

·       تفکر در بهترین حالت، تنظیم و طبقه بندی سیگنال های رسیده از کانال های حسی و استنتاج منطقی از آنها ست.
·       سیگنال هائی که منشاء مادی، عملی و واقعی دارند.
·       سیگنال هائی که در روند پراتیک مادی و ببرکت پراتیک مادی تشکیل و به مغز بشری ارسال می شوند.

پ
همچون اندوخته بزرگ و گرانقدر یک تجربۀ ممتد و پر توان در روند تاریخی تکامل ذهن آدمی

·       به آذین ظاهرا در خود فرو رفتن عارفانه و غرقه گشتن سوبژکتیف در دریای تخیلات و توهمات تصادفی را به معنی «تجربه» تلقی می کند.

·       این اما به چه معنی است؟ 
ث
همچون اندوخته بزرگ و گرانقدر یک تجربۀ ممتد و پر توان در روند تاریخی تکامل ذهن آدمی

·       این اولا به معنی باور به دوئالیسم شناخت حسی و عقلی است.

·       بنظر به آذین شناخت «عقلی» بی نیاز از شناخت حسی نه تنها امکان پذیر است، بلکه حتی می تواند بطور ممتد و پر توان و در روندی تاریخی صورت گیرد و چه بسا حتی به توسعه و تکامل ذهن بنی بشر منجر شود.

ج

·       این ثانیا بدان معنی است که عارف هرچه بیشتر و عمیقتر در خود فرو رود، هم تجربه اش توسعه می یابد و هم ذهنش.
·       ظاهرا در قاموس به آذین، منشاء شناخت و شعور خود ذهن است و نه کار عرقریز مادی.

·       این تز به آذین در بهترین حالت، به معنی تقدم عقلی بر حسی، تقدم تئوری بر پراتیک، تقدم نظر بر عمل است.

·       مراجعه کنید به دیالک تیک حسی و عقلی، تجربی ـ نظری، پراتیک و تئوری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ح


·       این خرافه و یاوه به آذین را ثالثا می توان به معنی نوع وطنی ایدئالیسم ذهنی و سوبژکتیویسم قلمداد کرد.
·       چون بنا بر این تز به آذین، همه چیز از ذهن بشری شروع می شود و بعد به تحول مادی می انجامد.
·       روح مقدم بر ماده است.
·       شعور مقدم بر وجود است.
·       ذهنی مقدم بر عینی (سوبژکتیف مقدم بر ابوژکتیف) است.

·       مراجعه کنید به دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور)، سوبژکتیف ـ اوبژکتیف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر