۱۳۹۲ تیر ۲۱, جمعه

چاله ها و چالش ها (285)

لنین و لنینیسم بخش ۵ 
خدامراد فولادی 
سرچشمه: 
مجله هفته

حسن
نظری بر جمله اول این مقاله خدامراد عزیز

 «نه مارکس و نه انگلس، با حزب به مثابه ارگان آگاهی دهنده و رهنمود دهنده به پرولتاریا، نه تنها مخالف نبودند، بلکه خود، هم وابسته و یا سمپات حزب سوسیال دموکرات آلمان، و هم از رهبران ِ انترناسیونال بودند .
آنچه مارکس و انگلس با آن مخالف بودند، جایگزین نمودن حزب به جای طبقه، و انجام وظایف طبقه به وسیله ی حزب بود.
مارکس ، هیچ گاه خود را لیدر حزب یا انترناسیونال به حساب نیاورد، اگر چه به او چنین پیشنهادی هم شده بود »
(خدامراد فولادی)

حکم اول خدامراد
نه مارکس و نه انگلس، با حزب به مثابه ارگان آگاهی دهنده و رهنمود دهنده به پرولتاریا، نه تنها مخالف نبودند، بلکه خود، هم وابسته و یا سمپات حزب سوسیال دموکرات آلمان، و هم از رهبران ِ انترناسیونال بودند .

·       خیلی با مزه است:
·       بهتر است که نویسنده عزیز همین فرمولبندی کیمیا واره را پانتت کنند.
·       کس چه می داند، شاید میلیونر شدند. 

2

·       مارکس و انگلس به مثابه وابسته و یا سمپات حزب سوسیال ـ دموکرات!
·       دست خدا مراد عزیز درد نکند!
·       اما چرا وابسته و نه نوکر و کلفت؟
·       چرا وابسته ونه بنده ی دست به سینه؟
·       چرا وابسته و نه غلام سرسپرده ی حلقه بگوش؟

3
·       چرا سمپات (هوادار) و نه دنباله رو؟
·       چرا سمپات (هوادار) و نه نوچه؟
·       چرا سمپات (هوادار) و نه گوش به فرمان ؟
·       چرا سمپات (هوادار) و نه آلت دست؟
4
·       می اندیشیم و بی وقفه می نویسیم؟
·        و یا می نویسیم، بی که بیاندیشیم؟
·       و یا خدانکرده، می نویسیم تا دیگران به جای ما بیاندیشند؟

5

·       اولا تحقیر این چنینی بنیانگذاران و رهبران حزب کمونیست آلمان به چه معنی و به چه نیتی است؟

6

·       ثانیا چگونه می توان وابسته و سمپات و نوچه و نوکر حزب کمونیست آلمان بود و ضمنا رهبر بین الملل کمونیستی بود؟
7

·       مگر سران بین الملل فلک زده نه از سران احزاب کمونیست، بلکه از ظرفشویان آشپزخانه های احزاب کمونیستی تشکیل می شود؟

حکم دوم خدامراد
«آنچه مارکس و انگلس با آن مخالف بودند ، جایگزین نمودن حزب به جای طبقه بود»

1
·       خدا مراد از کجا به این مسئله پی برده اند؟
·       مارکس و انگلس کی و کجا چنین فرمولبندی سرتاپا تق و لق، بی قواره، غیرمنطقی، غیرعلمی و غلط غلوط را بر زبان رانده اند؟
2

·       خدا مراد می دانند که رابطه حزب با طبقه چیست؟

3

·       رابطه حزب با طبقه، مثل رابطه سپاه با پیشاهنگ است.
·       پیشاهنگ، واحد پیشقراول هر سپاه است.
4

·       پیشاهنگ قبل از ورود سپاه به رزم، پیشاپیش حرکت می کند تا اطلاعات لازم از چند و چون دشمن و مواضع دشمن کسب کند.
5

·       پیشاهنگ چه بسا حتی وارد عمل می شود، تا نقاط ضعف و قوت دشمن را ارزیابی کند و زمینه را برای رزم نهائی سپاه فراهم آورد.
6
·       حزب جزئی از طبقه است.

·       در این زمینه در مجله هفته مطالب نظری مفصل و دقیقی منتشر شده است.

7

·       خدامراد به چه دلیل این ادعای ناروا را به کلاسیک های مارکسیسم نسبت می دهند؟

حکم سوم خدامراد
«آنچه مارکس و انگلس با آن مخالف بودند انجام وظایف طبقه به وسیله ی حزب بود.»

1
·       خوب.
·       خدامراد از کجا به این نظر رسیده اند که حزب بنظر مارکس و انگلس نمی بایستی وظایف طبقه را انجام دهد؟
2

·       مگر می توان کمترین خبری از دیالک تیک حتی ایدئالیستی هگل داشت و رابطه حزب و طبقه را، پیشاهنگ و سپاه را درک نکرد؟
3

·       اگر پیشاهنگ موظف به انجام وظایف طبقه نباشد، اگر پیشاهنگ به مبارزه طبقاتی خطر نکند، پس چه کسی باید خطر کند.
·       سپاه کار که نمی تواند بدون واحد پیشقراول و پیشاهنگ، کورکورانه وارد رزم طبقاتی شود.

4

·       طبقه و توده بدون حزب، به سپاه بدون پیشاهنگ، به ارگانیسم و اندام بدون سر شباهت خواهد داشت.

5

·       ارگانیسم از هر نوع آن، فقط در صورتی می تواند فونکسیون مند باشد که حاوی مرکز فرماندهی باشد.
·       هر کودک کودکستانی حتی بدان واقف است.
6

·       طبقه، ارگانیسم است و حزب طبقه، کله اندیشنده و رهبری کننده آن است.

7

·       شعور تئوریکی (نظری) خارق العاده ای برای درک این مسئله لازم نیست.
·       حتی خرفت ترین اعضای طبقه و هیئت حاکمه از قبیل پینوچه و خمینی و خامنه ای و کوسه و غیره می دانند که با حذف کله هر ارگانیسم و اندام، می توان با خیال راحت به کسب و کار خود ادامه دارد:

8

·       اندام بی سر در بهترین حالت، می تواند خود را به در و دیوار بکوبد، ولی نمی تواند کار هدفمند و معنامندی انجام دهد.
·       هزاران تجربه خرد و کلان در همین زمینه هست.

حکم چهارم خدامراد
«مارکس ، هیچ گاه خود را لیدر حزب یا انترناسیونال به حساب نیاورد، اگر چه به او چنین پیشنهادی هم شده بود »

1

·       با شنیدن این جمله خدامراد  مغز آدمی بسان قطارهای عهد عتیق سوت می کشد.
·       آدم نمی تواند باور کند، ولی چه می توان کرد؟
2

·       این همان خدامراد است که در همین تراوش فکری خویش نوشته:
·       مارکس و انگلس «از رهبران ِ انترناسیونال بودند.»

3

·       حکم اول فرمایشات خدامراد را ملاحظه بفرماییم:

نه مارکس و نه انگلس، با حزب به مثابه ارگان آگاهی دهنده و رهنمود دهنده به پرولتاریا، نه تنها مخالف نبودند، بلکه خود، هم وابسته و یا سمپات حزب سوسیال دموکرات آلمان، و هم از رهبران ِ انترناسیونال بودند .

·       ما را چه می شود؟
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر