سعدی
شیرازی
( ۵۶۸ -
۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت پنجم
(گلستان با ب اول، ص 24 ـ 25 )
تحلیلی از شین میم شین
گفت:
در سایه دولت
خداوندی دام ملکه، همه را راضی کردم، مگر حسود، که راضی نمی شود، الا به زوال نعمت
من.
·
سعدی در این حکم به دنبال دلیلی برای اختلافات در میان
اعضای هیئت حاکمه می گردد.
·
بنظر او اختلافات در هیئت حاکمه (دربار) منشاء پسیکولوژیکی
(روانشناسی) دارند.
·
کسانی که چشم دیدن سعادت دیگری را ندارند، به او حسد می
برند و اسباب بدبختی و تیره روزی اش را فراهم می آورند.
2
·
این شیوه پسیکولوژیستی استدلال سعدی در طول زمان مقبولیت
فراگیری کسب کرده است.
·
دیری است که عوام الناس خیلی از اختلافات خانوادگی، اجتماعی
و طبقاتی را بر پایه همین مقوله حسادت توضیح می دهند و از بن بست منطقی سر در می
آورند.
·
اما چرا این شیوه استدلال سعدی این چنین در ضمیر آدمیان
ریشه دوانده و مقبولیت کسب کرده است؟
3
·
دلیل این مقبولیت فراگیر این است که در دلیل سعدی ذراتی از
حقیقت وجود دارد.
·
اختلافات اجتماعی و طبقاتی و حتی اختلافات نظری به نحوی از
انحاء دلیل پسیکولوژیکی هم دارند.
·
جوانشیر ریشه برخی از اختلافات در درون حزب توده را در همین
عناصر پسیکولوژیکی ـ مثلا کم احترامی به همدیگر به هنگام ورود به جائی و یا خروج
از جائی ـ می دانست.
·
حق هم داشت.
·
روان انسانی در همه کردوکارهای خرد و کلان او دخیل است.
4
·
به همین دلیل است که ایدئولوژی طبقه حاکمه در پسیکولوژیسم به
مائده ای آسمانی برخورده است.
·
روندهای پسیکولوژیکی چنان عمده و مطلق می شوند که دیگر کسی
از روشنفکریت کمترین اعتنائی به تز سرتاپا علمی موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ»
ندارد.
·
تلاش عرقریز مارکس و انگلس در زمینه کشف و استدلال و اثبات
این تز، ظاهرا بیهوده بوده است.
·
امروزه بویژه در میان اعضای طبقات واپسین، هر ننه مرده ای
برای توضیح هر مسئله ای دنبال روانشناسی و یا روانکاوی روان است.
5
·
مسئله اصلی و تعیین کننده اما این است که پدیده های روانی
ثانوی اند، معلول اند و علل اجتماعی دارند.
·
و لذا برای توضیح رادیکال و ریشه ای مسائل، نامناسب اند.
·
مسئله این است که هر مرض روانی و در این مورد بخصوص، حسادت ـ
عمدتا و نهایتا ـ دلیل اجتماعی دارد.
·
کسی حسود از مادر زاده نمی شود.
·
حسادت در لجنزار جامعه و در این مورد بخصوص در لجنزار دربار
در روان آدمیان تشکیل می شود.
6
گفت:
در سایه دولت
خداوندی دام ملکه، همه را راضی کردم، مگر حسود، که راضی نمی شود، الا به زوال نعمت
من.
·
سعدی در این حکم، بطور سربسته از نیت اصلی و نهائی حسود
پرده بر می دارد:
·
حسود رضایتش در زوال نعمت دیگری است.
·
به عبارت دیگر حسود لذت خود را در ریاضت دیگری می جوید.
·
سعادت خود را در ذلت دیگری می جوید.
7
·
حال این سؤال پیش می آید که اگر درهای پیشرفت و ترقی مادی و
معنوی به روی همه اعضای جامعه بدون استثناء باز باشند و جامعه اعضای خود را بنا بر
همین شرایط عینی تربیت کند، آیا تیشه بر ریشه مرض روانی حسادت و چشم هم چشمی و
دیگر امراض جسمی و روحی و روانی ناشی از نابرابری های اجتماعی فرود نخواهد آمد و
در روندی هر چند طولانی از بین نخواهد رفت؟
8
·
ریشه حسادت در جامعه و همبود عمدتا در نابرابری های اجتماعی
است و حسادت زمانی از بین خواهد رفت که این اختلافات طبقاتی و نابسامانی های
تربیتی از بین بروند و نعمات مادی و معنوی به یکسان در اختیار همه قرار گیرند و نه
در انحصار اقلیتی برگزیده باشند که به قول سعدی، «صورت و معنی دارند و سایه دولت
خداوندی دام ملکه شامل حال شان شده است.»
9
·
می توان گفت که ریشه های اجتماعی حسادت در شرایط مادی حاکم
بر جامعه، یعنی در فرم مناسبات تولیدی حاکم بر جامعه است.
·
ولذا حسادت تنها ببرکت و در روند تغییر این مناسبات می
تواند از بین برود.
10
·
حسادت اما ضمنا یکی از عناصر شعور اجتماعی انسان ها ست و
بسان دیگر عناصر شعور از استقلال نسبی برخوردار است.
·
یعنی حتی پس از محو پایه های اجتماعی اش می تواند ادامه
حیات دهد و توسعه طبیعی و هماهنگ جامعه و انسان را به خطر اندازد.
·
از این رو، ضمنا برای از بین بردن حسادت و دیگر کژ اندیشی
ها و بدخواهی های سنتی به میراث مانده از جوامع طبقاتی، کار روشنگرانه عرقریزی
لازم خواهد بود و هنرمندان در این زمینه نقش مهمی به عهده خواهند داشت.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر