۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

سیری در گلستان سعدی (72)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت ششم
(گلستان با ب اول، ص 25 ) 
تحلیلی از شین میم شین

چون رعیت کم شد، ارتفاع ولایات نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.

·       معنی تحت اللفظی:
·       چون رعایا پا به فرار گذاشتند، میزان تولید کشاورزی کاهش یافت و گنجینه سلطنتی خالی ماند و دشمنان هجوم آوردند.

1

·       سعدی در این حکم خویش، دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک راندمان تولید و خرانه از سوئی و به شکل دیالک تیک خزانه و حمله دشمنان از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد.

2

·       سعدی ضمنا قانون علیت را به خواننده آموزش می دهد:
·       هر علتی موجب پیدایش معلولی می شود:
·       کاهش میزان محصول کشاورزی (علت) به کاهش ثروت طبقه حاکمه (معلول) منجر می شود.

3

·       بعد معلول به علتی بدل می شود و معلول دیگری را به دنبال می آورد:
·       کاهش ثروت طبقه حاکمه (علت) به حمله دشمنان (معلول) منجر می شود.

4

·       سعدی بدین طریق، زنجیر علی (زنجیر علت و معلول) را آموزش می دهد:
·       در زنجیر علی هر حلقه ای هم علت است و هم معلول:
·       کاهش میزان برداشت زراعت علت است و کاهش گنج سلطنتی معلول.

·       در سیستم مختصات بعدی، کاهش گنج سلطنتی علت می شود و حمله دشمنان معلول.
·        همین روند دیالک تیکی تا بی نهایت ادامه می یابد.

5

·       سعدی نشان می دهد که در زنجیر علی حلقه اول و آخر نداریم.
·       چون کاهش میزان محصول کشاورزی نیز علتی به نام فرار دهقانان داشته است و فرار دهقانان نیز معلول ستم شاه بوده است و الی آخر.
       
·       اکنون هر خواننده ساده لوحی از خود خواهد پرسید که کاهش میزان تولید کشاورزی چه ربطی به پر و یا خالی شدن خزانه سلطنتی دارد و خالی بودن خزانه سلطنتی چه ربطی به حمله دشمنان؟

6

·       سعدی در این حکم، بی آن که خود متوجه شود، از حقیقتی بزرگ پرده بر می دارد و آن منشاء ثروت اجتماعی است.
·       در غیاب رعایا، خزانه جباران تهی می ماند.
·       این تأیید بی چون و چرای کشف بزرگ کلاسیک های  اقتصاد سیاسی بورژوائی انگلیس (آدام اسمیت و ریکاردو) است:
·       منشاء ثروت اجتماعی کار است توده ها ست.

7

·       ثروت توانگران، دار و ندار اشراف بنده دار، فئودال و دربار فقط و فقط در نتیجه استثمار نیروی کار رعایا و بنده ها و غصب قلدرمنشانه حاصل زحمت زحمتکشان شهری گرد آمده است.

·       دیگر نمی توان ثروت را خدادادی تلقی کرد.
·       دیگر نمی توان منشاء ثروت را قناعت و منشاء فقر را ولخرجی جا زد.

·       دیگر نمی توان اختلافات طبقاتی را به گردن قوای ماورای طبیعی انداخت و مشیت الهی قلمداد کرد.

·       یکی از تناقضات فلسفه تاریخ (تئوری اجتماعی) سعدی همین جا ست.
·       فرق هم نمی کند که شیخ شیراز به روی خود بیاورد و یا نیاورد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر