۱۳۹۲ مرداد ۱, سه‌شنبه

سیری در گلستان سعدی (69)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت پنجم
(گلستان با ب اول، ص 24 ـ 25 ) 
تحلیلی از شین میم شین
  
شوربختان ـ به آرزو ـ خواهند
مقبلان را، زوال نعمت و جاه

·       سعدی در این حکم، از سوئی دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک مقبل و شوربخت و از سوی دیگر دیالک تیک ثروت و قدرت را به شکل دیالک تیک نعمت و جاه بسط و تعمیم می دهد.
·       و ضمنا از تضاد طبقاتی در جامعه پرده برمی دارد:
·       شوربختان زوال نعمت و جاه مقبلان را آرزو می کنند.

1

·       آرزوی زوال ثروت و قدرت مقبلان محتوا و معنائی جز انتقاد اجتماعی از طبقه حاکمه ندارد.

2

·       انتقاد اجتماعی و روشنگری پیشمرحله ضرور تحولات اجتماعی و انقلابی است.

3

·       به برکت و در روند روشنگری حقانیت طبقه حاکمه زیر علامت سؤال قرار می گیرد و زمینه معنوی و روحی برای سلب مالکیت و قدرت از آن فراهم می آید.
·       بدون روشنگری تحول انقلابی محال است.

4


·       شعور انقلابی پس از نفوذ در ضمیر توده ها به قدرت مادی بدل می شود، آرام و قرار از توده شعورمند می گیرد و او را به اعمال قهر انقلابی سوق می دهد.

·       لنین از این رو ست که می گوید:
·       بدون تئوری انقلابی انقلاب اجتماعی محال است.

5

·       جامعه قبل از اینکه در عالم مادی و واقعی ـ عینی  زیر و رو شود، باید در ذهن و ضمیر توده ها زیر و رو شود.

6

·       انقلاب اجتماعی به تعبیری، چیزی جز خروج تئوری انقلابی از ضمیر توده ها و مادیت یابی آن در کوچه و خیابان نیست.

7

·       سعدی در این حکم، به قصد عوامفریبی مفاهیم «شوربخت» و «مقبل» را مورد استفاده قرار می دهد.

·       در تاریخ ایران بلحاظ تسلط بر کلام، اندیشمندی قابل مقایسه با سعدی وجود نداشته است.
·       کلمات در دست سعدی موم اند.
·       انتخاب کلمات از سوی سعدی همیشه آگاهانه، پیش اندیشیده و سنجیده صورت می گیرد.

8

·       سعدی با مفاهیم «شوربخت» و «مقبل»، تئوری فقر و ثروت خود را مطرح می سازد و گام به گام و باب به باب در گلستان بازسازی و تکمیل می کند.

9

·       سعدی ضمنا در این حکم، دیالک تیک غنی و فقیر و دیالک تیک حاکم و محکوم را به شکل دیالک تیک مقبل و شوربخت بسط و تعمیم می دهد و بدین وسیله برای فقر و ثروت نه منشاء عینی، اجتماعی، ضرور و قانونمند، بلکه منشاء سوبژکتیف، غیرعقلی (ایراسیونال)، موهوم و تصادفی قائل می شود.
·       از این روست که هر دو مفهوم یادشده را بر مبنای مفاهیم «بخت» و «اقبال» می سازد:
مقبل و شوربخت.

10

·       به نظر سعدی ثروت اجتماعی محصول کار عرقریز توده های مولد نیست، بلکه گنجی نهفته در ویرانه ای است که تصادفا نصیب فردی بختیار و مقبل می شود.
·       بنابرین ثروتمند، ثروت خود را نه از طریق غصب حاصل کار و یا نیروی کار توده های مولد، بلکه از طریق تصادف بی قانونمند به دست می آورد.

11


·       سعدی می تواند منشاء گنج آشکار و نهان را از خود بپرسد.

·       گنج نهفته در ویرانه ای متروک که از آسمان نازل نشده است.

·       چنین گنجی را باید کسانی تولید کرده باشند، تا دیگری جمع و نهان کند.

·       اما سعدی برای اینکه به سؤال دردسر انگیز مربوط به  منشاء واقعی ثروت پاسخ ندهد، حتی فکری از این قبیل را به مخیله خروشان خود خطور نمی دهد.
·       خواننده باید در این زمینه خر شود و خر بماند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر