۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی به آذین (24)


7 سال پس از خاموشی به آذین
به قلم رضا نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک رضا نافعی
تحلیلی از شین میم شین 
  
  احسان طبری
به همین جهت این نکته درستی است که به ویژه مولوی و حافظ مظهر حیات کاملا مثبت عرفان ایرانی هستند.

1

·       تحلیل های احسان طبری در اکثر زمینه ها ـ به احتمال قوی ـ  مبتنی بر ذهنیات ایشان است که در روند مطالعه سرسری آثار مولوی و حافظ و این و آن در اعماق ضمیرشان ته نشین شده است و نه مبتنی بر تحلیل عینی، دقتمند و پیگیر آثار آندو و این و آن.

2

·       حافظ و مولوی نمی توانند در سنگر اجتماعی و نتیجتا در سنگر ایدئولوژیکی واحدی قرار داشته باشند.

3

·       همانطور که قبلا هم ذکر شده، وجه مشترک سعدی و بعد حافظ با اهل طریقت و عرفان، بخش ایراسیونالیستی (خردستیز) عرفان است که فئودالیسم واپسین به دلیل بی دورنمائی تاریخی از ان خود می کند تا گلیم تئولوژی را از سیل حادثه نجات دهد.
·       از اواخر قرن نوزدهم، همین کار را بورژوازی واپسین خواهد کرد.
·       آنگاه عرفان مد روز خواهد گشت و آسمان ایدئولوژیکی هالیوود را فرا خواهد گرفت.

4
به همین جهت این نکته درستی است که به ویژه مولوی و حافظ مظهر حیات کاملا مثبت عرفان ایرانی هستند.

·       عرفان بر خلاف پندار احسان طبری، از آغاز تشکیل خویش، بسان همه مذاهب و ادیان، خصلتی دوگانه داشته است:
·       دیالک تیک امید و افیون بوده است.

5

·       عرفان پرچم مقاومت و مبارزه بر ضد فئودالیسم و تئولوژی (فقه)، بر ضد مسجد و کلیسا بوده است و ضمنا مبلغ پانته ئیسم، یعنی یکسان انگاری ماده و روح بوده است.
·       سعدی و به پیروی از او، حافظ بخش خردستیز عرفان را از ان خود می کنند و بخش انقلابی عرفان را به رگبار انتقاد بی امان می بندند.

6
به همین جهت این نکته درستی است که به ویژه مولوی و حافظ مظهر حیات کاملا مثبت عرفان ایرانی هستند.

·       حیرت انگیز است که احسان طبری خط خردستیزی و عرفان ستیزی روشن کشیده شده در سراسر دیوان حافظ را نمی بیند.


·       ما در روند تحلیل اشعار سیاوش کسرائی هنوز کمترین سمپاتی از سوی شاعر توده نسبت به حافظ و خیام و حتی مولانا و عرفان نمی بینیم.

·       انگار حکیم خردمند و خردگرای غول آسای طوس سرتاپای ذهن شاعر توده را به خود اختصاص داده و کمترین جائی برای این و آن باقی نمانده است.
·       عظمت و صراحت بینشی رادیکال سیاوش کسرائی همین جا نیز نمایان می گردد.

7
به همین جهت این نکته درستی است که به ویژه مولوی و حافظ مظهر حیات کاملا مثبت عرفان ایرانی هستند.

·       مولانا بر خلاف تصور طبری، نه نماینده عرفان «مثبت» کذائی، بلکه نماینده همزمان عرفان تمامعیار است که حاوی جوانب مثبت و منفی است و حافظ توسعه دهنده خبره و چیره دست بخش ایراسیونالیستی (خردستیز) عرفان و هر خرافه و یاوه مذهبی و غیر مذهبی دیگر است.

رضا نافعی
چون سخن به اینجا رسید به آذین سری تکان داد و گفت:
«زمان آن رسیده که عرفان با دیدی تازه نگریسته شود.»

·       «تحلیل» تیپیک و نمونه وار زعمای قوم همیشه از همین قماش  بوده است:
·       ارزیابی سرشته به ابهام.
·       سرگیجه آور و گمراهساز.
·       قضاوت دهن پر کن، توخالی و بی محتوا!
·       داوری کلی و انتزاعی و بدردنخور.

·       مگر مولوی و عرفان از چه دیدی تا کنون مورد بررسی قرار گرفته که به آذین از ضرورت داشتن دید تازه ای دم می زند؟

رضا نافعی
گفتم:
«استاد برخی از افراد، که حتی حسن نیت هم دارند، می گویند در زمانی که مبارزات طبقاتی در عرصه جهان به این شدت در گرفته است، عرفان اگر مضر نباشد حتما مفید نیست.»

1


·       منظور مشخص رضا از برخی افراد چیست؟

·       یکی از بهترین شعرای معاصر و مدرن دکتر مجید نفیسی است و همین دو روز پیش کامنتی زیر شعر خویش نوشته اند که خواندنی است:

مجید نفیسی
این شعری است "زندگینامه ای"  (بیوگرافیکال)،  نه "من گرایانه " (اگوئیستی.)
شاعر در آن، از "من" خود می گریزد و با درآمیختن "ورزش " با "عرفان "، به وحدت با کل هستی می رسد.

·       عرفان همچنان و هنوز مورد قبول حتی دکترها در کشور «رؤیاها» ست.

·       مجید نفیسی شاعری هپیلی هپو نیستند.
·       ایشان سابقا گرایش «چپ» حتی داشته اند.

·       از کدام دید منفی نسبت به عرفان سخن در میان است؟

2
در زمانی که مبارزات طبقاتی در عرصه جهان به این شدت در گرفته است، عرفان اگر مضر نباشد حتما مفید نیست.

·       حق با رضا ست:
·       مبارزات طبقاتی در عرصه جهان شدت گرفته، ولی این مبارزه طبقاتی از بالا ست و نه از پایین.

·       تناسب قوا در مقیاس جهانی به نفع سرمایه و به زیان کار تغییر یافته است.

·       سرمایه بی رحمانه دست به یورش زده و همه دستاوردهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی توده ها را باز پس می گیرد.
·       توده ها در مقیاس ملی و بین المللی در عقب نشینی مدام اند.
·       چه بسا کارگران که از فرط استیصال دست به انتحار می زنند.


·       درست در همین شرایط سرکوب خونین و بی رحمانه است که توده به مذهب و خرافه و عرفان نیاز پیدا می کند.
·       درست به همین دلیل است که طبقه حاکمه در مقیاس ملی و بین المللی به تبلیغ همه جانبه مذهب و خرافه و عرفان مبادرت می ورزد تا توده ی خلع سلاح مادی شده را خلع سلاح معنوی (ایدئولوژیکی) کند و حاکیمت خود را استحکام بخشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر