۱۳۹۲ تیر ۲۰, پنجشنبه

چاله ها و چالش ها (283)

   
غلام حسین ساعدی
پناهنده سياسی كيست؟
پناهنده سياسی كسی است كه چهره به چهره روبه ‌رو، در برابر حكومت مسلط ايستاده بود، و اگر بيرون آمده، ‌از ترس جان نبوده است.
‌او با همان فكر مبارزه و با سلاح انديشه خويش ترك خاك و ديار كرده است.
در اين ميان هستند بسياری از نويسندگان، شاعران، نقاشان،‌ مجسمه ‌سازان، كه سلاح آنها همان كارشان است و در جرگه رزمندگان ديگر قرار مي گيرند.
پناهنده سياسی نيتش اين است كه با جلادان حاكم بر وطنش تا نفس آخر بجنگد و حاضر نيست از پا بيفتد.
به لقمه ‌نانی بسنده می كند، ناله سرنمی ‌دهد و شكوه نمی ‌كند.
مدام در تلاش است كه ديوار جهنم آخوندها را بشكند و به خانه برگردد.
خانه ‌او وطن او ست.
برای تميز كردن خانه قدرت روحی كافی دارد و وقتی آشغالها جمع شدند، حاضر است سرتاسر وطن را با مژه‌های خود پاك كند.
از جان گذشته است ‌و مطلَقَا نمی ترسد.
پناهنده سياسی نارنجكی است كه به ‌موقع می خواهد ضامن را بكشد و كوهی را از جا بركند
با دست بريده برای هر كار يَدی حاضر است، با پای بريده مدام می ‌دود و با چشمان كم ‌سو همه ‌جا را می بيند.‌
روحيه پناهنده سياسی عضلانی است، انگار كه از سرب ريخته شده.
واهمه ‌يی از مرگ ندارد، ‌و زمانی كه خود را در صف پناهنده‌ های قلابی می بيند، خشم جان او را به لب می رساند.
چون می بيند ستون فقرات بشردوستی ساخته و پرداخته حكومت ها فرقی بين او و دلالان اسلحه نمی گذارد.
اولی مدام با دو گذرنامه در رفت و آمد است، ولی او اگر پا به وطن بگذارد،‌ جمهوری اسلامی امكان نفس كشيدن نيز برايش نخواهد گذاشت و پای ديوار خواهدَش كاشت و سوراخ سوراخش خواهد كرد.
در اينجا ست كه قوانين به يكباره بی اعتبار می شوند.
در اين جا ست كه بايد تاملی مثلا در قرارداد1951 كرد، يا در قوانين و مقررات ديگرسوتفاهم نشود
منظور اين نيست كه كشورهای پناه دهنده سختگيری بكنند، اصلا حتی تلاش فراوانی بايد كرد كه به آواره‌های دور افتاده بيش از پيش توجه شود.
‌اين تلاش امر بسيار لازمی است.
غرض اين است كه فرق پناهند ه‌سياسی قلابی با پناهنده ‌سياسی واقعی روشن شود.
 اين دو از يك جنس و از يك قماش نيستند.
پناهنده سياسی قلابی جانوری است همه چيز خوار، ولی پناهنده سياسی واقعی انسانی است مرگ بر كف، ‌كه بی هيچ چشمداشتی می خواهد كمر رژيم جمهوری اسلامی را بشكند، خِشت روی خِشت بگذارد و خانه تازه و وطن تازه‌ ای بسازد.
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
 سکوت فریاد 

میم

·       پناهنده سیاسی در این نوشته ساعدی ایدئالیزه می شود.

1

·       تحلیل رئالیستی پناهنده سیاسی از قراری دیگر است.

2

·       پناهنده سیاسی را اصولا نمی توان به واقعی و قلابی طبقه بندی کرد.
·       این جور طبقه بندی ها نه عینی، بلکه دلبخواهی اند و ارزش علمی ندارند.

3

·       پناهنده سیاسی بی اعتنا به ایدئولوژی اش موجودی مظلوم و بی پناه و بی هویت است.

4

·       پناهنده سیاسی بلحاظ جسمی و روحی و روانی درهم شکسته است.

5
·       تبعید فرق ماهوی با زندان ندارد.
·       فرم زجر و بیکسی و تنهائی متفاوت است، محتوای آن اما همان است.

6

·       پناهنده سیاسی رفته رفته و ذره ذره از هویت خویش تهی می شود و به «نو بادی» (هیچکس) تنزل می یابد.
·       از محتوای مسائل مطروحه در فیس بوک می توان به این فاجعه و ذلت معنوی پی برد.

7

·       پناهنده سیاسی بدشواری می تواند مبارزه کند.
·       پیش شرط مبارزه هویت، شخصیت و غرور انسانی است. و
·       پناهنده سیاسی تنها چیزی که ندارد، همین هویت و شخصیت و غرور است.
·       ادای مبارزه را درآوردن با مبارزه یکی نیست.
·       تبعید آدمی را سلب آدمیت می کند.
·       فرق هم نمی کند که تبعیدگاه کجا باشد.

سکوت فریاد

·       پناهنده سیاسی زمانی پا به عرصه مبارزه می گذارد که تمام جوانب را می سنجد و تمام سختی ها را می بیند و می داند.
·       پس با آگاهی وارد می شود و تا آخر هم در صفوف پیکار می ایستد.
·       اما این وضع کنونی که شاهدیم پناهنده های سیاسی ما که بیشتر اپوزیسیونِ خارج کشور را تشکیل داده اند در واقع مبارزه برای آنها کار دوم و یا تفریحی شده که مبارزه خود را پشت میز بارها با لیوان های آبجو و اَنگ و افترا زدن به این و آن سپری می کنند.
·       ( همه چیز نسبی است )
·       و حتا در بعضی موارد کشور ثالث را بیشتر از ایران می ستایند و اکثرا هم در پاسخ،  فرزندان شان را بهانه می گیرند.
·        کم هستند انسان های مبارز که حتی تابعیت کشور میزبان  ـ توجه داشته باشید "کشور میزبان" ـ را نپذیرفته اند و این در واقعیت است نه ذهن.
·        و یا از طرفی انسان هایی که 30 سال در آن کشور با وجود همان رژیم کار کرده اند و اکنون هم پول بازنشستگی می گیرند.
·       با سنین بالا به نام پناهنده سیاسی بیرون می آیند و می خواهند مبارزه کنند.
·       حال جوانی که در سنین 25 با آن همه مشکلات در داخل مبارزه در دانشگاه و محیط های کارگری با گذراندن تمام این سختی ها مجبور به ترک وطن شده با داشتن هیچ و هیچ او می آید ولی نام و نشانی ندارد.
·       اما مبارزی است به واقع در خور و می ایستد بازهم با هیچ.
·       تو گویی دنیا وارونه شده برای ما.
·       پناهنده سیاسی نیامده که با بانوان اروپایی آشنا شود و ملیت خود را عوض کند.
·       نیامده که مانند آقایان برای دادن رای آری به رژیم دُم تکان دهد.
·       نیامده عیاشی کند که می کند می توانید بگویید ذهنی برداشت آزاد است.
·       آمده مبارزه کند تا رژیمی مانند جمهوری اسلامی نتواند 34 سال بماند و بماند و انعکاس، همین می شود که الان در اپوزیسیون خارج از کشور داریم.
·       دایم تفرقه و دشمنی متاسفانه
·       پس پناهنده سیاسی اگر به این کوچ اجباری تن می دهد برای مبارزه ای است که در داخل نمی توانسته انجام دهد و در خارج از کشور می تواند مفید و اثرگذار باشد که اگر در داخل می بود می توانسته به دست رژیم کشته شود.
·       غرور من خودم هستم
·       اگر شکستم غرورم شکسته
·        پس می ایستم در هر شرایطی ذهنی نیست
·       زمانی که خسرو روزبه ایستاد و ... استثنا هم نیست تنها خودش بود همان غرور.
·       ولی موافقم که رژیم توانسته 34 سال حکومت کند تنها به همین دلیل که سال ها ست مبارزین سیاسی ادای مبارزه را در آوردن.
میم
·       آره.
·       حق با شما ست.
·       این نظرات شما عملا نه در تأیید، بلکه در رد نظرات ساعدی است.
·       تحلیل ساعدی به همین دلیل رئالیستی نیست.
·       باید در فرصتی مقوله پناهنده سیاسی مورد تأمل و تحلیل عینی قرار گیرد.
·       تبعید در هر صورت مخرب جسم و روح است.
·       نظریه ای هست، مبنی بر اینکه رهبری حزب توده به دلیل همین سنگینی بار تبعید هم دچار اشتباهات شده و هم ماندن و مردن را به تبعید مجدد ترجیح داده است.
·       خیلی ممنون

سکوت فریاد

·       در کشور ما یاد گیری توام است با فخر فروشی
·       یاد می گیریم که بگوییم یاد گرفتیم
·       اما در واقع محتوا را نمی فهمیم
·       مبارزه را در ایران یاد نداده اند.
·       تنها واژه ها را یاد گرفته ایم.
·       اشتباهات می تواند یک دلیلش هم به قول شما تبعید باشد.
·       ولی کافی نیست.
·       سپاس

میم

·       فقط ما چنین نبوده ایم، اکثر احزاب در اکثر کشورها از فقر فلسفی رنج برده اند و می برند که تأسف بار است.

سکوت فریاد
·        
·       ما دایم از واقعیت و عینیت صحبت می کنیم
·       اما فراموش کرده ایم که آن واقعیت و عینیت خودمان هستیم
·       کتاب ها و نوشته های شان را ما نگاشته و خود ساخته ایم
·       باز هم برای راه حل به کتاب ها پناه می بریم.
·       تاسف بار است.
میم

·       عینی به هر آن چیزی اطلاق می شود که مستقل از ما و در خارج از ما وجود داشته باشد.
·       چاره دیگری هم وجود ندارد.
·       میراث گذشتگان را باید نفی دیالک تیکی کرد.
·       یعنی بخش مثبت آن را حفظ کرد و توسعه داد و جنبه های غلط، باطل و نارسای آنها را تصحیح و رد کرد.

سکوت فریاد
·       حق با شماست
·       ما از موضوع دور شدیم .
·       مشکل کجاست؟
·       مشکل نظر زنده یاد ساعدی نیست
·       نظری که در امروز با تجربه بر خلاف نظر شما به واقعیت نزدیکتر است
·       چرا برای آنکه نتیجه را ببینید و می بینیم با "واژه ها" کاری نداریم.

میم

·       اشکال در اینجا ست که ساعدی پناهنده سیاسی را به قلابی و واقعی طبقه بندی می کند.
·       این طبقه بندی درست نیست.

1

·       هم فرح پهلوی پناهنده است و از درد دوری رنج می برد و دخترش حتی دست به انتحار می زند و هم بی همه چیزی که از طریق گدائی در غربت روزگار می گذراند.

2
·       ساعدی برای پناهنده سیاسی عینیت قائل نیست.

3

·       بنظر او اگر پناهنده سیاسی ـ بزعم او ـ مبارزه نکند، تغییر ماهیت و اصالت می دهد و قلابی می شود.

4

·       این طرز برخورد نه علمی است، نه واقعی و نه حتی اخلاقی و منصفانه.

5

·       سطر سطر این نوشت هساعدی ایراد دارد و می توان همه این مطلب ایشان را نقد کرد.

6
·       ما متأسفانه آثار ایشان را نداریم.
·       ولی خیلی دل مان می خواهد که برخی از آنها را تحلیل کنیم.
·       مثلا «ما نمی شنویم»، «از همه جا می توان شروع کرد» و غیره را.

7
·       ساعدی دیر از خواب پا شده بود.
·       او از یاران آل احمد بوده است.
·       آل احمدی که در روی کار آمدن ج. ا. خیلی مؤثر بوده است.

سکوت فریاد

·       بیاییم به هم و دیگران در یک گفتگوی ساده اَنگ و افترا نزنیم.
·       زیرا در روی کار آمدن ج. ا. بسیاری از گروهها و سازمان ها و حزب ها نقش داشته اند.
·       موضوع را شما از این جهت بررسی کنید که به نظر بنده شاید نظر ساعدی هم بر این باور است:
·       پناهجویی که خود را تحت عنوان سیاسی معرفی می کند می تواند حتی هیچگونه مخالفتی با رژیم نداشته باشد و حتی یکبار هم در داخل کشور در هیچ گروهی فعالیت نداشته باشد و امروز در کشور میزبان خود را پناهنده سیاسی معرفی می کند.
·       با داشتن پرونده سیاسی قلابی که امروز در بین پناهجویان رایج است و شاهدیم که خرید اینگونه پرونده ها از افراد لومپن جامعه با سند سازی صورت می گیرد.
·       در اینجا ست که می توان گفت این پناهنده سیاسی قلابی است.

میم
·       بنظر ما لومپن مادر زاد وجود ندارد.
·       این مناسبات اجتماعی است که بخشی از اعضای همبود و جامعه را لومپن واره می کند.
·       آره حق با شما ست.
1

·       خیلی از هم وطنان ما پناهنده اقتصادی می شوند و به گدائی روزگار می گذرانند و بتدریج لومپن واره می شوند.

2

·       برخی از زنان هموطن ما در فاحشه خانه ها روزگار می گذرانند و لومپن شده اند.
·       لومپن به همین گدایان، فواحش و غیره اطلاق می شود.

3

·       ولی به قول سیاوش، این شهر هرجائی است که خواهران و مادران ما را بی همه چیز و بی همه جا و به اصطلاح هرجائی می سازد.
·        آسوسیالیزه می کند.
4

·       در کشور ما تئوری فاشیستی نخبگان بشدت تبلیغ شده و مقبول افتاده است.
·       طبقه بندی انسان ها به پست و عالی دیری است که به کسب و کار خیلی ها بدل شده است. 

·       اما بنشینیم و بیانیدیشیم (سایه) چه مزیتی مبارز سیاسی بر نانوائی دارد که در جهنم تابستان جلوی تنور سوزان نان می پزد و یا حتی در هیئت فاحشه ای جسم و روحش را چوب حراج می زند؟

5
·       مبارز سیاسی که نور چشم هستی نیست.

6

·       اگر شرایط مادی، فکری و فرهنگی برای همان پناهنده اقتصادی و یا خواهر هرجائی فراهم آمده بود، او هم می توانست مبارز سیاسی باشد و انگ پناهنده قلابی بر پیشانی اش نخورد.

7
·       مگر مبارزه نکردن بر ضد رژیمی جرم است؟

8

·       همینکه یکی از فرط ذلت به کشور بیگانه پناه می برد، خود نشانه نهایت مظلومیت او ست. 

·       فقر او، ذلت مادی و فکری و فرهنگی او درست به دلیل غارتگری همین طبقه حاکمه ـ در متروپول ها و در شمال شهرهای کشور ـ است که از یار و دیارشان کنده و آواره می شوند و به گدائی تن در می دهند.

9

·       فراموش نباید کرد که جوهر مارکسیسم، هومانیسم است، همبستگی است، همدردی است.

10

·       شاید مقوله عشق در قاموس سایه و سیاوش و غیره با همین محتوا پر می شود.
·       شعر هرجائی سیاوش روان آدمی را به آشوب می کشد.
·       چنین شعری از اعماق دل (ضمیر) شاعر برمی خیزد و به هومانیسم، همدردی و همبستگی خالی از هر نوع تظاهر و تزویر و ریا سرشته است.

سکوت فریاد

·       در کتاب «واژه های نو» درباره ی لومپن پرولتاریا چنین آمده است :
·       "لومپن این اصطلاح که در مباحث اجتماعی و سیاسی اغلب دیده می شود از نظر لغوی یعنی پرولتاریای ژنده پوش.
·       ولی مفهوم دقیق علمی آن یعنی آن قشرهای وازده و طبقه ی خود را از دست داده که در جوامع سرمایه داری اغلب در شهرهای بزرگ زندگی می کنند.
·       دچار تباهی و فاقد وابستگی طبقاتی شده اند.
·        از جریان زندگی عادی دور اند.
·       بدون شغل و حرفه ای خاص، بدون کار مفید برای جامعه و چه بسا در شرایط سخت به سر می برند و به احتمالی به هر کاری هرچند ناشایست و ضد انسانی تن در می دهند.
·       دزدان، چاقوکشان، اوباش، ولگردان، روسپیان و جنایتکاران باجگیر و نظایر آن ها از این جمله اند."
·        
·       اگر این مهاجرت بدون دلایل ضرور کننده، به قصد یافتن گوشه ای آرام و خوش با ترک مبارزه سیاسی انجام گیرد، گریز است.
·       ( زنده یاد احسان طبری)

میم

·       خیلی ممنون.
·       در تعریف مفهوم لومپن اختلاف نظر نداریم.
·       در نقش منفی لومپن هم به همین سان.

1

·       ولی لومپن نه از مادر لومپن زاده می شود و نه از آسمان نازل می شود.

2
·       لومپن محصول مناسبات اجتماعی است.

3

·       یکی لومپن شده و دیگری بقال و یا نانوا و یا وزیر.

4

·       اگر شرایط ایجاب می کرد، جای شان عوض می شد.
·       مسئله این است که همه انسان ها برابرند.

5

·       جامعه مبتنی بر نابرابری یکی را آن می کند و دیگری را این.

6

·       اگر شرایط زندگی، انسانی شود، همه می توانند کار و فونکسیون مبتنی بر خدمت به همنوع داشته باشند.

7

·       نتیجه نهائی و اصولی این است که کسی برتر از دیگری نیست.

8

·       ستودن یکی و تحقیر دیگری با روح جهان بینی پرولتاریا در تضاد است.

9

·       بر خلاف نظر طبری، گریز هم حق هر انسان است.
·       هر کس به نحوی گلیم خود را از سیل حادثه بدر می برد.

10

·       مبارز سیاسی اصولا حق ندارد که خود را و همسانان خود را برتر از دیگران بداند، برتر از دیگران هم نیست.

11
·       مبارزه سیاسی شیوه زیست باب میل او ست.
·       داوطلبانه است.
·       و لذا کسی منت کش او نیست.

12
·       ما نظرات طبری را مورد تحلیل قرار می دهیم.
·       آنها را هرگز درجا نمی پذیریم.
·       ضمن اینکه به ایشان هم احترام و علاقه عمیق داریم.

سکوت فریاد

·       دقیقا با شما در این مورد که مبارز سیاسی که نور چشم هستی نیست، موافقم.
·       و خوشحالم از مثال هایی که از اسطوره های شعر و ادب آوردید.
·       اما بحث بر سر این بود که پناهنده سیاسی قلابی کیست؟
·       نه تعریف آن یا تعریف مبارزه و غیره.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر