۱۳۹۲ تیر ۱۴, جمعه

دیالک تیک استه تیک و تئوریک (3)

اثری از هانیبال الخاص 
جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)
ویرایش از یاسین

لیلی حیدری

چه فرقی دارد
بودن یا نبودن این همه پنجره
برای قطار!

وقتی که
از دست تکان دادن
برای تیرهای چراغ برق
بیزار است
.

 برزین

·       شاعر گرانقدر، شعر های شما غالبا دل نشین اند.
·       از این رو به خود اجازه می دهم که بگویم مگذارید که سوررئالیسم به شعرتان گرایش فرمالیستی بدهد.
·       با پوزش به خاطر این جسارت و با درود های فراوان.

شاعر

·       اگر از لحاظ محتوا منظورتان است باید بگویم فرمالیسم هیچ بیگانگی با محتوا ندارد و حتی در نوشته های فرمالیستی هم لفظ از معنا جدا نیست.

برزین

·       بی شک فرم ومحتوا در پیوندی تنگا تنگ با یکدیگر قرار دارند.
·       ولی در واپسین تحلیل نقش تعین کننده با محتوا ست.
·       در فرمالیسم این نقش است که وارونه می شود.

شاعر

·       اما فکر نمی کنید که در فرمالیسم هم این نقش تکامل یافته باشد؟
·       فرمالیسم تکامل یافته بر این اعتقاد است که معنی به طور "عادت" جزئی از کلمه است و همانطور که قبلا هم اشاره کردم، جدایی لفظ از معنی به آسانی امکان پذیر نیست.
·       و با توجه با اینکه به جدایی معنی از کلمه اصرار داشتند، اکنون دید گاه خود را تعدیل کرده اند و بر این عقیده اند که یک کلمه حتی می تواند دارای معانی مختلفی باشد.
·       و اعتقاد خود من هم بر این است که تمام داستان در صورت اتفاق نمی افتد.
·       در پس همین نوشته ی سورئال که از نظر شما بدون معنی است با کمی تامل می توان معانی بسیاری یافت.

برزین

·       شما از فرمالیسم تکامل یافته سخن گفتید٬ من هم به نوبه خود می کوشم شمه ای از آن چه در مورد مقولات فرم و محتوا می دانم، در این جا بیان کنم.

1

·       فرم در زبان عامیانه به شکل خارجی چیزها و مظاهر سطحی قابل رؤیت آن ها، گفته می شود که با ساختار هم معنا ست.

2
 
·       و محتوا٬ مجموعه عناصرمتشکله ی هر سیستم است که به طرزی معین ساختاربندی شده است.

3

·       فرم و محتوا با هم همان وحدتی را تشکیل می دهند که ماده و حرکت.

4

·       در دوره رنسانس بود که با غلبه بر اسکولاستیک، وحدت ماده و حرکت و بدنبال آن وحدت فرم و محتوا از نو برقرارشد و در این وحدت٬ نقش تعیین کننده ی محتوا برجسته گردید.

5

·       فلسفه ایدئالیستی، برخلاف فلسفه ماتریالیستی که نقش تعیین کننده را از آن محتوا می داند، اصل را بر همه کاره بودن فرم می نهد.

6

·       فلسفه بورژوائی معاصر نیز با جدا سازی فرم از محتوا، فرم را اصل می گیرد.

7

·       در حالی در ماتریالیسم دیالک تیکی، فرم همواره با محتوا در رابطه ی ناگسستنی است.

8

·       فرم و محتوا متقابلآ یکدیگر را مشروط می سازند وتعیین کننده ی فرم ماهیتا محتوا ست.

9

·       فرم بی محتوا و توخالی وجود ندارد٬ همان گونه که محتوای فرم نیافته و بی ساختار یافت نمی شود.

10

·       فرم های محض تنها در انتزاع ها یافت می شوند.

11

·       حتی در منطق که با فرم های فکری سر و کار دارد، فرم ها بی محتوا نیستند.

12

·       در منطق حکمی نیز صحت و سقم احکام٬ در آخرین تحلیل بوسیله محتوای احکام تعیین می شود.

13

·       ولی فرم و محتوا در عین وحدت، با هم در تضاد اند و این از رابطه ی دیالکتیکی آندو نشئت می گیرد.

14

·       در این رابطه، محتوا عنصر تعیین کننده و متحرک است.

15

·        فرم اما بر خلاف محتوا، بطور کلی از ثبات نسبی برخوردار است و عمرش درازتر از محتوا ست و ببرکت استقلال نسبی خود می تواند، محتوا را تحت تأثیر قرار دهد.

16

·       استقلال نسبی فرم در عرصه تفکر نیز دارای اهمیت است.

17

·       مثلآ در ریاضیات که می توان بر مبنای روابط و فرمول های موجود، سیستم های مفهومی جدیدی بوجود آورد که هنوز برای شان محتوا و مدل تئوریکی بوجود نیامده است، در اینگونه موارد نمی توان به تعیین دقیق محتوای فرم نایل آمد، زیرا ساختارهای عام ریاضی می توانند دارای محتواهای مختلف باشند.

18

·       در این جا فرم٬ بمثابه جنبه ای نسبتا مجرد و عام و محتوا٬ بمثابه جنبه ای مشخص و خاص درنظرگرفته می شود.

19

·       از آنجا که ریاضیات عمدتا بطور مستقل توسعه می یابد، لذا از تقدم محتوا بر فرم می توان تنها در آخرین تحلیل سخن گفت.

20

·       فرم به طور کلی، بیشتر ایستا ست و محتوا متحول.

21
·       این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
·       در نهایت محتوای مشخص هر چیز است که فرم و ساختار آن را تعیین می کند و نه بر عکس.

اثری از ربیع
ربیع

·       نخست اینکه اصالت معنی یا محتوا باور بنیادین ایده الیسم است نه ماتریالیسم.
·       بحث شما کلا وارودنه بنظر می رسد.
·       دوم اینکه تقلیل مسئله به فرم و محتوا و قائل شدن اصالت یکی از آنها بحثی گمراه کننده است.
·       تفکیک فرم از محتوای خود بیراهه است.
·       چه کسی گفته فرم ایستا و محتوا متحول است؟
·       اینکه فرم کارکرد را پیروی می کند، فقط یک سوی قضیه است.
·        سوی دیگر هم وجود دارد.
·       اینجا اساس زیبائی شناختی است.
·       و زیبائی می تواند قائم به ذات باشد، مستقل از فرم و محتوا باشد.
·       بالاخره  اینجا کارگاه شعر سورئال است.
·        توصیه به دوری از جنبه های سورئال ضد هدف اصلی ماست.

برزین

1

·       نمی دانم چگونه می توان بدون هیچ مسئولیتی و صرفأ بر پایه ی خواست اندیشی، بین اصالت معنی ومحتوا، به لحاظ معنا علامت تساوی گذاشت؟
·       شاید این هم یک برداشت سوررئالیستی باشد که از سوی شما باب شده و من از آن به کلی بی خبرم.
·       اگر شما به اتفاق هم عقیده های خود توانستید در یک فرهنگ علمی معتبر ـ چه داخلی و چه خار جی ـ چنین چیزی را کشف کنید ٬لطفآ علاقه مندان را بی خبر نگذارید.

2

·       می گویید: 

·       «محتوا بنیاد باور ایدالیسم است، نه ماتریالیسم.»

·      این نشانه بارز آن است که شما به خود اجازه می دهید، بدون هیچ گونه ناراحتی، در مورد چیزی که هیچ نمی دانید، همه چیز بگوئید۰

3
·        می گویید:
·       « تفکیک فرم از محتوا خود بیراهه است.»

·       اگر این را بپذیریم، باید گفت که تمام فلاسفه٬ از یونان باستان گرفته تا عصر حاضر ـ خواه ایدالیسم  و خواه ماتریالیسم ـ همه در بی راهه بوده اند.

4
·        می گویید:
·       «اساس زیبائی شناختی است و زیبائی می تواند قائم به ذات باشد - مستقل از فرم و محتوا باشد

·       اگر توانستید در همه ی هنرها از موسیقی گرفته تا هنرشعر و نقاشی و پیکرتراشی و ادببات٬ یک اثر پیدا کنید که مستقل از فرم ومحتوا وبه قول خودتان قائم به ذات باشد، تشنگان هنر را بی نصیب مگذارید.
·        
·       مفهومی که شما از ذات مراد می کنید، اگر نمی دانید، بدانید که همان محتوا ست وهر محتوایی برای تحقق یافتن خود باید قالب در خور خود را بیابد که به آن فرم می گوئیم.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر