۱۴۰۳ خرداد ۱۷, پنجشنبه

وجود و شعور (۳۵)

 

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین

۱

جایگاه پدیده ها و روندهای روانی در پیوند عام پدیده ها در جهان مادی

 

الف

راجع به طرح مسئله

ادامه

 

۲۲۰

·    فرویدیانیسم دلایل مربوط به سیستم های سیاسی حاکم را و دلایل مربوط به جنگ ها و غیره را در قوای غریزی نهفته در طبیعت بشر می داند و نه در مناسبات جامعتی.

 

۲۲۱

·     به همین دلیل، فرویدیانیسم یکی از فرقه های مؤثر جامعه شناسی ایدئالیستی ارتجاعی پسیکولوژیزه کننده (به مدد روان شناسی توصیح دهنده) است که تحت عنوان روان شناسی اجتماعی (سوسیال ـ پسیکولوژی) وارد صحنه می شود.

·    (مراجعه کنید به دونالد نیکولت، «افکار اخیر در کانون توجه، نگرش کاتولیکی به توسعه اخیر در اگزیستانسیالیسم، پوزیتویسم منطقی، فرویدیانیسم  و دیگر فسفه های مدرن»، نیویورک، سال ۱۹۵۳)

 

۲۲۲

·    نیکولت می نویسد:

 

الف

·    «فروید خاطر نشان می شود که تعداد بیشماری از اختلالات روانی، ناشی از تضادهای روحی بیماران روانی اند.

 

(این کردوکار فروید،

به معنی وارونه سازی دیالک تیک وجود و شعور (دیالک تیک اختلالات روانی و تضادهای روحی) است.

این جهان بینی فروید، جهان بینی ایدئالیستی است و بس.

مترجم)

 

ب

·    به نظر فروید، تضادهای روحی می توانند به بیماری های جسمانی منجر شوند.

 

پ

·    به همین دلایل، فروید بر خلاف نظر وسیعا رایج که معالجه روانی صرف (ناب، محض) بیماران روانی خطا و ناروا و نامناسب است، در این مسئله با توماس فون اکوین همبستگی از خود نشان می داد.»

·    (ص ۱۹۷)

 

۲۲۳

·    روان شناسی تومیستی (کاتولیکی) دونسیل نیز در معالجه مسئله شخصیت، نظریات روانتحلیلی (ورانکاروی) را مبنا قرار می دهد.

·    (مراجعه کنید به ج. ف. دونسیل، «روان شناسی فلسفی»، نیویورک، سال ۱۹۵۵، بخش ۵: «بشر به مثابه شخص»، پاراگراف ۲۰، ص ۲۸۸ ـ ۳۱۷)

 

۲۲۴

ماتریالیسم

 

۱

·    ماتریالیسم بر خلاف کلیه فرقه های مونیسم ایدئالیستی، چه مونیسم «خنثی»، چه مونیسم پنهان (پرده پوشی شده) و چه مونیسم عریان و اسپیریتوئالیستی و کلیه فرم های پسیکوفیزیکی (روانی ـ جسمانی) پاراللیسم، یعنی دوئالیسم، تقدم روندهای مادی را و تأخر (ثانویت) روندهای روانی را، یعنی خصلت مستخرجه آنها را تصدیق می کند.

 

(ماتریالیسم

 نقش تعیین کننده

را

در دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح، فیزیکی و روانی) از آن وجود (ماده، فیزیکی) می داند.

یعنی شعور را ثانوی می داند.

یعنی روندهای روحی و روانی را تابع روندهای مادی می داند.

مترجم)

 

۲

·    خدمت بزرگ ماتریالیست های قرون ۱۷ و ۱۸ تأسیس این تز بوده است.

 

(یعنی

 اثبات تقدم ماده بر روح، وجود بر شعور بوده است.

مترجم)

 

۳

·    ایده های  ماتریالیست های قرون ۱۷ و ۱۸ را دموکرات های انقلابی روس در نیمه دوم قرن ۱۹، خلاقانه توسعه داده شده اند.

 

۴

·    ماتریالیسم مبتذل (عامیانه) در اواخر قرن ۱۹، مثلا ماتریالیسم بوشنر وموله شوت، پدیده های روانی را ترشحات مغز می دانستند.

 

۵

·    آنها خیال می کردند که مغز شبیه کیسه صفرا ست که به عوض صفرا، حالات و پدیده های روانی  ترشح می کند.

 

۶

·    آنها خودویژگی کیفی پدیده های روانی را نمی شناختند.

 

۷

·    ماتریالیسم مبتذل (عامیانه) در اواخر قرن ۱۹، به همین دلیل می کوشد تا به عوض حل الزامی و ضرور مسئله روانی، به از بین بردن آن نایل آید.

 

۸

·    ماتریالیسم مبتذل (عامیانه) بوشنر وموله شوت، مسئله روانی را در حوزه بسته روابط درون ارگانیکی می داند.

 

۹

·    رابطه معرفتی با جهان خارج در ماتریالیسم مبتذل (عامیانه) بوشنر وموله شوت،  به مشخصه بنیادی طبیعت روانی نمی پردازد.

 

۱۰

·    از آنجا که روانی در ماتریالیسم مبتذل (عامیانه) بوشنر وموله شوت، به مثابه ترشح به طور درونی تعیین شده ارگانیسم (اندام) از وجود مادی، که روانی، انعکاس آن است، مجزا می شود، هر خصلت اوبژکتیو (عینی) خود را از دست می دهد.

 

۱۱

·    ماتریالیسم مبتذل (عامیانه) به همین دلیل، به آسانی منحرف می شود و به منجلاب موضع فکری نگرش ایدئالیستی ـ ذهنی روانی سقوط می کند.

·    یعنی مسئله روانی را از نقطه نظری ایدئالیستی ـ ذهنی می بیند.

 

۱۲

·    مبارزه میان ماتریالیسم و ایدئالیسم در حل مسئله مربوط به مناسبت میان ماده و روح، جسم و جان، طبیعت و شعور همچنان و هنوز ادامه دارد.

 

۱۳

·    اگرچه در فلسفه کشورهای کاپیتالیستی، جریانات مختلف ایدئالیستی دست بالاتری دارند، علیرغم آن متفکرین پیشرفته ای نیز وارد صحنه می شوند که می کوشند تا ماتریالیسم علم الاشیایی «نوین» را تأسیس کنند.

·    (مراجعه کنید به روی وود سلار، «فلسفه رئالیسم فیزیکی»، نیویورک، (سال ۱۹۳۲)، فصل ۱۶، «شعور و روح ـ مغز»، ص ۴۰۶ ـ ۴۴۳)

 

۱۴

·    متفکرینی از قبیل والون نیز وجود دارند که موضع ماتریالیسم دیالک تیکی را دارند.

·    (مراجعه کنید به هنری والون، «روان شناسی و ماتریالیسم دیالک تیکی»، گینو، ۱۹۵۱، «نمایندگی تصور ناب»، ص ۵۸ ـ ۷۱، فصل ۴، مفهوم ماده، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۹)

 

۱۵

·    این جمعبندی عام کوتاه نشانگر آن است که مسئله روانی از نقطه نظرات دوئالیسم، مونیسم اپیسته مولوژیکی (معرفتی) «خنثی» و مونیسم اسپیریتوئالیستی چگونه در نظر گرفته شده است.

 

۱۶

·    ما چه راهی را در پیش خواهیم گرفت.

 

۱۷

·    ما وظیفه خود را در آن نمی بینیم که جزمگرایانه (به طور دگماتیکی) در مقابل این «ایسم» ها، فرمول های معروف ماتریالیسم دیالک تیکی را قرار دهیم که در انها حل به اصطلاح مسئله فلسفه جمعبندی می شود.

 

۱۸

·    چنین کردوکاری به معنی تکرار الفبای مارکسیسم خواهد بود و نه به معنی تبیین درست مارکسیسم.

 

۱۹

·    فلسفه مارکسیستی با علوم پیوند ناگسستنی دارد.

·    یعنی با بررسی پدیده های مشخص در رابطه است.

 

۲۰

·    تزهای فلسفه مارکسیستی از تعمیم فلسفی جمعبندی کننده نتایج بررسی های علمی تشکیل می یابند.

 

۲۱

·    به همین دلیل، ما با نتایج فرمولبندی شده شروع به کار نمی کنیم.

 

۲۲

·    ما با بررسی پیوندهای ماهوی شروع به کار می کنیم که در آنها پدیده های روانی به طور رئال (واقعی) عرض اندام می کنند.

 

۲۳

·    ما بدین طریق، می توانیم به تشخیص (کاراکتریزاسیون) روانی در هر سیستم پیوند نایل آییم و با بررسی درخوری به تزهای فلسفی تعمیم یافته راجع به طبیعت روانی  دست یابیم.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر