۱۴۰۳ تیر ۲۶, سه‌شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حرکت (جنبش) (۶)

   

 

 پروفسور دکتر گونتر کروبر 

برگردان

 شین میم شین

 

 

جان تولاند

 (۱۶۷۰ ـ ۱۷۲۲)

آزاداندیش روشنگری از ایرلند

تغییر مذهب از کاتولیسیسم به پروتستانتیسم

تحصیلکرده فلسفه و تئولوژی

از پیروان جان لاک

مؤلف «نامه های سرنا» (۱۷۰۴) 

کتابش تحت عنوان «مسیحیت غیر اسرارآمیز» در سال ۱۶۹۷ در دابلین علنا سوزانده شد.

از طرفداران پانته ئیسم

 

·    ماتریالیست های انگلیسی و فرانسوی درقرن هجدهم می کوشند، تا با تأکید بر جنبش درونی ماده و تفکیک ناپذیری حرکت از ماده، خود را از دست این استنتاج تئولوژیکی خلاص سازند:

·    تولاند حرکت را «خصیصه ماهوی ماده» می نامد و اعلام می کند که «جنبش برای ماده امری ضرور و ناگزیر است و ماده بدون خود جنبی قابل تصور نیست.»

·    (نامه شماره ۵ به سرنا)

 

پل هنری تیری د هولباخ

(۱۷۲۳ ـ ۱۷۸۹)

از متفکران رادیکال قرن هجدهم

 از همکاران دید رو و دآلمبر

 از مؤلفین دایرة المعارف (۳۵ جلدی) فرانسه

آته ئیست، دترمینیست و ماتریالیست

 

·    هولباخ حرکت را «شیوه وجودی ماده می نامد که از ماهیت و ذات ماده ناشی می شود.»

·    (هولباخ «سیستم طبیعت»، ص ۲۵) 

 


ژولیان لامتری

 (۱۷۰۹ ـ ۱۷۵۱) 

پزشک

 فیلسوف

پیگیرترین ماتریالیست عصر روشنگری

آثار:

«قصه های طبیعت روح» (۱۷۴۵)

«انسان به مثابه ماشین» (۱۷۴۷)

 

۱


دنیس دیدرو

 (۱۷۱۳ ـ ۱۷۸۴)

      یکی از خلاق ترین اندیشمندان ماتریالیست روشنگری اروپا

 از مؤلفین برجسته دایرة المعارف فرانسه

و از همکاران و دوستان دآلمبر، روسو، کاندیلا.

 

·    دیدرو، لامتری، هلوه تیوس و ماتریالیست های دیگر در آن زمان نظر همانندی دارند و تلنگر اولیه الهی و تئوری فضاهای خالی مطلق را مورد انتقاد قرار می دهند.

 

۲

·    درک مکانیکی حرکت اگرچه با این برخورد دیالک تیکی زیر علامت سؤال می رود، ولی ماتریالیسم مکانیکی نمی تواند از عهده رد قانع کننده آن برآید.

 

۳

·    ایراد اصلی ماتریالیسم مکانیکی در آن بود که آن قوانین مکانیک کلاسیک را شامل حال همه انواع حرکت که با حرکت مکانیکی تفاوت کیفی دارند، می دانست و بدین طریق فرق اساسی موجود میان طبیعت و جامعه را منکر می شد.

 


گوتفرید ویلهلم لایب نیتس

(۱۶۴۷ ـ ۱۷۱۶)

فیلسوف

 دانشمند

 ریاضی دان

دیپلومات

 فیزیکدان

مورخ

سیاستمدار

 کتاب شناس

 دکتر در حقوق دنیوی و کلیسائی

ایدئالیست عینی

روح یونیورسال زمانه خویش

 

۱

·    توضیح صریح خصلت دیالک تیکی حرکت و به ویژه درک آن به عنوان خودجنبی ماده، به وسیله لایب نیتس و به ویژه هگل صورت می گیرد.

 

۲

·    لایب نیتس از موضع ایدئالیسم عینی (در مخالفت با نظریه دکارت) پیوند کلی و ناگسستنی حرکت و ماده را مورد تأکید قرار می دهد.

 

۳

·    او ـ در مغایرت با دکارت و اسپینوزا ـ به مفهوم ماده، مفهوم  نیروی کوشا و اصل خود کوشی را اضافه می کند.

 

۴

·    به نظر لایب نیتس، مونادها یعنی جواهر ساده دستخوش تغییر مدام اند و این تغییر از اصل درونی آنها ناشی می شود.

 

۵

·    لایب نیتس این اصل درونی را قوه محرکه عشق (طلب) می نامد.

·    (لایب نیتس، «مونادئولوژی»، ۱۰، ۱۱، ۱۵، ۱۸)

 

۶

·    لنین در این نظریات لایب نیتس ـ علیرغم ایدئالیسم او ـ «دیالک تیک خودویژه و ژرفی» را می بیند.

 

۷

·    هگل نیز به همان سان تمامی واقعیت عینی را به مثابه روندی در حرکت و تغییر مدام می بیند.

 

۸

·    حرکت به نظر هگل نه فقط حرکت مکانیکی، بلکه در وهله اول خودجنبی، حیاتمندی و محرکه است.

 

۹

·    لنین درک دیالک تیکی هگل از حرکت را هسته مرکزی فلسفه او می نامد و چنین شرح می دهد:

·    «جنبش و خودجنبی، حرکت خود کوش (مستقل)، خودپو، ذاتا ضرور.

·    تغییر، جنبش و حیاتمندی، اصل هر خود جنبی، قوه محرکه حرکت و کردوکار، ضد وجود مرده.»

·    (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۳۸، ص ۱۳۱)

 

۱۰

·    اصل و سرچشمه درونی خود جنبی را هگل در تضاد دیالک تیکی می داند:

·    تضاد دیالک تیکی «ریشه هر جنبش و حیاتمندی است.

·    فقط اگر چیزی تضادی در درون خود داشته باشد، به جنبش در می آید ، محرکه و کردوکار پیدا می کند.»

·    (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۴، ص ۵۴۶)

 

۱۱

·    به نظر هگل، حرکت با ماده در پیوند بی واسطه قرار دارد.

·    زیرا حرکت «زوال و رستاخیز مکان است در زمان و زوال و رستاخیز زمان است در مکان.»

 

۱۲

·    در حالیکه واقعیت ـ که در آن زمان و مکان به یکدیگر فرا می روند ـ «وحدت بی واسطه، یکسان و موجود هر دو است»، که به مثابه ماده خود نمائی می کند.

·    (هگل، «دایرة المعارف» پاراگراف ۲۶۱ )

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر