۱۴۰۳ مرداد ۵, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۱۰۲۴)

Bild


 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۲ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

۱

چنین دارم از پیر داننده یاد

که شوریده ای سر به صحرا نهاد

 

پدر در فراقش نخورد و نخفت

پسر را ملامت بکردند و گفت:

 

»از آنگه که یار ام کس خویش خواند

دگر با کس ام آشنائی نماند.

 

معنی تحت اللفظی:

عاشقی پریشانی زد به بر و بیابان و پدرش از فرط غم نه چیزی از گلویش پایین رفت و نه قادر به خواب شد.

به عاشق خبر دادند و گفت:

چون معشوق مرا آدم حساب کرده، آدمیان پشیزی برایم ارزش ندارند.

  

کاری که سعدی مکررا انجام می دهد، وارونه سازی نقش ها در دیالک تیک استثناء و قاعده است.

 

سعدی برای اثبات تئوری اجتماعی ارتجاعی خویش استثناء را به عنوان قاعده جا می زند.

 

او در این بیت شعر، شوریده خردستیز بی خبر از خرد بشری را به عنوان انسان «نوعی» جا می زند.

 

شوریده های بی خرد خردستیز نمی توانند و نباید سرمشق توده ها قلمداد شوند.

البته اگر قصد تبدیل جهان به تیمارستان را نداشته باشیم.

 

یاوه های مجانین نمی توانند به مثابه قانون به خورد خواننده خردگرا داده شوند.

 

سنت سعدی

اکنون جهانی شده است:

در رسانه های همگانی

خرافه های نیچه و شوپنهاور و این و آن

به مثابه قانون به خورد خواننده و شنونده و بیننده داده می شوند و کسی اعتراضی ندارد.

 

چیزهای هستی، از خرد تا کلان، از جماد تا انسان، نمی توانند به یک رابطه نیم بند خیالی قناعت ورزند.

 

هر چیزی، چه کوچک، چه بزرگ، در شبکه بغرنجی از روابط هست و باید باشد.

هرچیزی در شدن مدام است.

هر چیزی برای شدن خویش به تأثیر متقابل با چیزهای دیگر نیاز دارد.

 

آنچه سعدی و خردستیزان دیگر تصویر می کنند، در بهترین حالت محصول تخیل بیمار آنها ست و کوچکترین ربطی به واقعیت عینی ندارد.

 

هستی از قانونمندی آهنین برخوردار است.

 

هستی ملغمه درهم و برهم و آشفته و مغشوش و پر هرج و مرج و بی قانونمند نیست.

 

دیالک تیک عینی و واقعی،

در ذات همه ذرات هستی

حاکم همیشه و بی چون و چرا ست.

 

حکم «از آنگه که یارم کس خویش خواند، دگر با کسم آشنائی نماند»، یاوه یک تهی مغز نادان بیش نیست.

«آشنائی چیزها با یکدیگر» نه رابطه ای تصادفی، دلبخواه و ذهنی، بلکه پیوند تنگاتنگ ضرور و عینی ـ واقعی است.

شوریده سر به صحرا نهاده بی نیاز از جامعه به خاطر کس خواندن یکی، دیر یا زود سرش به سنگ واقعیت عینی خواهد خورد و درخواهد یافت که بدون شبکه ای از روابط گوناگون حتی لحظه ای نمی تواند ادامه حیات دهد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر