پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان
جان تولاند
(۱۶۷۰ ـ ۱۷۲۲)
آزاداندیش روشنگری از ایرلند
تغییر مذهب از کاتولیسیسم به پروتستانتیسم
تحصیلکرده فلسفه و تئولوژی
از پیروان جان لاک
مؤلف «نامه های سرنا» (۱۷۰۴)
کتابش تحت عنوان «مسیحیت غیر اسرارآمیز» در سال ۱۶۹۷ در دابلین علنا سوزانده شد.
از طرفداران پانته ئیسم
· ماتریالیست های انگلیسی و فرانسوی درقرن هجدهم می کوشند، تا با تأکید بر جنبش درونی ماده و تفکیک ناپذیری حرکت از ماده، خود را از دست این استنتاج تئولوژیکی خلاص سازند:
· تولاند حرکت را «خصیصه ماهوی ماده» می نامد و اعلام می کند که «جنبش برای ماده امری ضرور و ناگزیر است و ماده بدون خود جنبی قابل تصور نیست.»
· (نامه شماره ۵ به سرنا)
پل هنری تیری د هولباخ
(۱۷۲۳ ـ ۱۷۸۹)
از متفکران رادیکال قرن هجدهم
از همکاران دید رو و دآلمبر
از مؤلفین دایرة المعارف (۳۵ جلدی) فرانسه
آته ئیست، دترمینیست و ماتریالیست
· هولباخ حرکت را «شیوه وجودی ماده می نامد که از ماهیت و ذات ماده ناشی می شود.»
· (هولباخ «سیستم طبیعت»، ص ۲۵)
ژولیان لامتری
(۱۷۰۹ ـ ۱۷۵۱)
پزشک
فیلسوف
پیگیرترین ماتریالیست عصر روشنگری
آثار:
«قصه های طبیعت روح» (۱۷۴۵)
«انسان به مثابه ماشین» (۱۷۴۷)
۱
دنیس دیدرو
(۱۷۱۳ ـ ۱۷۸۴)
یکی از خلاق ترین اندیشمندان ماتریالیست روشنگری اروپا
از مؤلفین برجسته دایرة المعارف فرانسه
و از همکاران و دوستان دآلمبر، روسو، کاندیلا.
· دیدرو، لامتری، هلوه تیوس و ماتریالیست های دیگر در آن زمان نظر همانندی دارند و تلنگر اولیه الهی و تئوری فضاهای خالی مطلق را مورد انتقاد قرار می دهند.
۲
· درک مکانیکی حرکت اگرچه با این برخورد دیالک تیکی زیر علامت سؤال می رود، ولی ماتریالیسم مکانیکی نمی تواند از عهده رد قانع کننده آن برآید.
۳
· ایراد اصلی ماتریالیسم مکانیکی در آن بود که آن قوانین مکانیک کلاسیک را شامل حال همه انواع حرکت که با حرکت مکانیکی تفاوت کیفی دارند، می دانست و بدین طریق فرق اساسی موجود میان طبیعت و جامعه را منکر می شد.
گوتفرید ویلهلم لایب نیتس
(۱۶۴۷ ـ ۱۷۱۶)
فیلسوف
دانشمند
ریاضی دان
دیپلومات
فیزیکدان
مورخ
سیاستمدار
کتاب شناس
دکتر در حقوق دنیوی و کلیسائی
ایدئالیست عینی
روح یونیورسال زمانه خویش
۱
· توضیح صریح خصلت دیالک تیکی حرکت و به ویژه درک آن به عنوان خودجنبی ماده، به وسیله لایب نیتس و به ویژه هگل صورت می گیرد.
۲
· لایب نیتس از موضع ایدئالیسم عینی (در مخالفت با نظریه دکارت) پیوند کلی و ناگسستنی حرکت و ماده را مورد تأکید قرار می دهد.
۳
· او ـ در مغایرت با دکارت و اسپینوزا ـ به مفهوم ماده، مفهوم نیروی کوشا و اصل خود کوشی را اضافه می کند.
۴
· به نظر لایب نیتس، مونادها یعنی جواهر ساده دستخوش تغییر مدام اند و این تغییر از اصل درونی آنها ناشی می شود.
۵
· لایب نیتس این اصل درونی را قوه محرکه عشق (طلب) می نامد.
· (لایب نیتس، «مونادئولوژی»، ۱۰، ۱۱، ۱۵، ۱۸)
۶
· لنین در این نظریات لایب نیتس ـ علیرغم ایدئالیسم او ـ «دیالک تیک خودویژه و ژرفی» را می بیند.
۷
· هگل نیز به همان سان تمامی واقعیت عینی را به مثابه روندی در حرکت و تغییر مدام می بیند.
۸
· حرکت به نظر هگل نه فقط حرکت مکانیکی، بلکه در وهله اول خودجنبی، حیاتمندی و محرکه است.
۹
· لنین درک دیالک تیکی هگل از حرکت را هسته مرکزی فلسفه او می نامد و چنین شرح می دهد:
· «جنبش و خودجنبی، حرکت خود کوش (مستقل)، خودپو، ذاتا ضرور.
· تغییر، جنبش و حیاتمندی، اصل هر خود جنبی، قوه محرکه حرکت و کردوکار، ضد وجود مرده.»
· (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۳۸، ص ۱۳۱)
۱۰
· اصل و سرچشمه درونی خود جنبی را هگل در تضاد دیالک تیکی می داند:
· تضاد دیالک تیکی «ریشه هر جنبش و حیاتمندی است.
· فقط اگر چیزی تضادی در درون خود داشته باشد، به جنبش در می آید ، محرکه و کردوکار پیدا می کند.»
· (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۴، ص ۵۴۶)
۱۱
· به نظر هگل، حرکت با ماده در پیوند بی واسطه قرار دارد.
· زیرا حرکت «زوال و رستاخیز مکان است در زمان و زوال و رستاخیز زمان است در مکان.»
۱۲
· در حالیکه واقعیت ـ که در آن زمان و مکان به یکدیگر فرا می روند ـ «وحدت بی واسطه، یکسان و موجود هر دو است»، که به مثابه ماده خود نمائی می کند.
· (هگل، «دایرة المعارف» پاراگراف ۲۶۱ )
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر