۱۴۰۳ فروردین ۱۳, دوشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۴۴)

  

 
میم حجری

 
منظور از گرگها
تروریست های خونریزند
منظور از شیرها
اعضای طبقات حاکمه انگل و استثمارگر وعلاف و عیاشند
منظور از عقاب ها اجامر بلند پرواز از خود راضی اند
ما به راه توده می رویم
ما به راه آنچه دانش زمانه مان نموده می رویم




ب قول دکتر شریعتی من در سرزمینی زندگی می‌کنم که دویدن سهم کسانیست که نمی‌رسند و رسیدن حق کسانیست که نمی‌دوند
سکانس

شریعتی شیاد معنی حق را نمیداند.
کسی که نمی دود و به مقصد و مقصود می رسد،
انگل و استثمارگر و ستمگر است و نه محق.
رسیدن به مقصد و مقصود
حق کسانی است که می دوند.


ما حق نداریم نسبت به زندگی ناخوش باشیم.
اگر به نظر می‌رسد از زندگی راضی نیستیم، دلیلش این است که از خودمان راضی نیستیم.
لئو_تولستوی

عجب خرافه ای
کودکان مردم قوت لایموت خود را در زبالی دانی ها می جویند
دلیل نارضایتی شان
نارضایتی از خودشان است؟
مگر عقل نداری
ای بدبخت بیشعور؟


نگران ترین مردمان پس از حمله امروز اسرائیل به کنسولگری دمشق و شهادت سرداران سپاه ،مطمئنا مردم اقلیم کردستان عراق از بیم انتقام سخت مجدد ایران از اسراییل هستند؟
پاشایی

جهان دستخوش جنون در دهه سوم قرن ۲۱
شده دار المجانین.
مجانین طوایل تنها راه حلی که برای اختلافات بند تنبانی می شناسند
ترور است و بس.
ترور
اما
نه راه حل.
بلکه فاجعه است.
ترور کسب و کار دیوانگان است و نه خردگرایان.
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
فردوسی



این بیت شعر معیوب است
ویرایش:
گرچه آب رفته باز آمد به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود.
اولا
آب رفته به رود باز نمی آید.
ثانیا
قشنگی هر چیز عینی است
یعنی ربطی به زمان ندارد.
ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است





حداقل نگاهی به پیج ما بکنید
ما قرآن را آیه به آیه تحلیل و منتشر می کنیم.
ما بخشی از نهج البلاغه را تحلیل و همینجا منتشر کرده ایم.
همه حرف های مستندند.
ما مارکسیستیم و نه یاوه باف




آره.
علی
سرمشق حتی جلادان جنقوری مثلا لاجوردی و خلخالی و خمینی و خامنه ای است.
ضمنا
علی و خود کریم (رسول اکرم) در آغاز نهضت اسلامی
راهزن بوده اند و به قتل و غارت کاروان ها پرداخته اند و زن و بچه مردم را اسیر کرده اند و برده کرده اند و حتی فروخته اند.
اسلام دین جامعه برده داری است




تعویض فصول سال و روز شب
به دلیل مدار زاویه دار زمین غمین است
خدا
کاره ای نیست.
خدا خودش یک مفهوم است.
مفاهیم فقط در ذهن ماری و مریم و مرسده و مهوش وجود دارند و نتیجه تجریدند



آدم باید خر باشد و انتخابات را دموکراسی بپندارد
دموکراسی = توده سالاری = کمونیسم


در رفراندوم پیش رو یه چه حکومتی رأی مید
کایا

در دیالک تیک حاکمیت و حکومت (دیتالک تیک طبقه حاکمه و هیئت حاکمه، آمر و مأمور)
تعیین کننده حاکمیت و طبقه حاکمه است.
تعویض شاه با شیخ و عبا و عمامه با کت و شلوار و کلاه
تغییری در ماهیت حاکمیت نمی دهد.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور



سیزده_بدر
یک سنت ایرانی است.
جنگ در جن ـ قوری اسلامی و جهان دستخوش جهل و جنون
امروزه
نه جنگی طبقاتی
بلکه جنگی بر سر سنت ها و سمبل ها ست که فرمی از جنگ زرگری است و عوامفریبی است


بزرگ بودن به سن نیست ، به شعور است
ناسیل

چرا بزرگی و کوچکی به سن و سال نیست؟
منظور از شعور چیست؟
شعور = انعکاس وجود
همه دارای شعورند
تفاوت در کیفیت شعور است و نه در شعور به طور کلی
اگر تیز بنگریم
هر خری شعور خاص خود را دارد و شبدر را از کفتر تمیز میدهد



آثار هنری و غیره
هرگز به اتمام نمی رسند
دلیلش این است که واقعیت عینی لایتناهی است و انعکاس هنری و غیره
آن همیشه ناقص است
ولی هراسی نیست
چون مهم شروع هر کاری است


به شهر و بادیه فرسودم و کَس ام نخرید
بلاست جنس گرانمایه در کِساد اُفتد.
نظیری نیشابوری

در شهر و صحرا فرسوده شدم و مشتری پیدا نکردم
بی مشتری ماندن جنس ارزشمند نوعی بلا ست.
شاعر خودشیفته خود را کالایی گرانبها می پندارد و دنبال مشتری میگردد و خیال میکند که خلایق خر اند.
چون او را نمی خرند.



تو نمیتونی گذشته رو پاک کنی، ولی میتونی سعی کنی اونو تکرار نکنی..
گندم

منظور گندم بیشک چیز دیگری است.
چون گذشته تکرار شدنی نیست.
احتمالا اشتباهات ایام گذشته مورد نظرشان است
اعمال ایام گذشته را مثلا تهیه اغذیه و اطعمه و اشربه را میلیون ها بار تکرار می کنیم
عیبی هم ندارد



وقتي كه براي اولين بار برق را به خانه ها آوردند،همين #اخوندها فرياد وااسلاما سر دادند كه "مگر ميشود يك حباب بدون سوخت روشن شود و بدون فوت كردن خاموش شود اين كار #شيطان است. اين غربيها ميخواهند ناموس شما را ببينند."
سیمرغ

مخالفت با علم و فن و فلسفه و فکر و فرهنگ و دستاوردهای علمی و فنی وفلسفی و فرهنگی
دلیل طبقاتی دارد
و
ربط تعیین کننده ای به دین و مذهب ندارد
اگر حقایق امور ریاضی حتی با منافع طبقاتی کسی ناسازگار باشد، انکار می شود.
همین امروز
همه مخالف فلسفه مارکسیستی اند، بی انکه ابدانند که چیست


برای دلبستگی به هنرمندان زمان شاه
مثلا الهه و مرضیه و بنان و دلکش
سکته مغزی لازم نیست
جنقوری اسلامی
قحطستان هنر و هنرمند است
نیمش ط. و نیم دیگرش تیمارستان است



هر كسى كه باعث آزار و دردت شده رو ببخش، يادت باشه بخشش براى ديگران نيست، براى خودته، بخشش به ياد آوردن بدون عصبانيته، بخشش قدرتت رو آزاد ميكنه، بدن و ذهن و روحت رو التيام ميده.
نظیری

کسی که همنوعی را شکنجه م دهد ویا ترور میکند
مأمور است و معذور است و مزدور است
او
بدین طریق نان خود وخانواده اش را در میآورد
زندانبان تفاوت ماهوی با دربان و پاسبان و نگهبان و باغبان ندارد
کین و نفرت دلبخواهی نیست.
طبقاتی ـ غریزی است
و
متوجه طبقه حاکمه است که آمر است و نه مأمور



«آنها سه تن اند که می‌میرند ... یکی برای ظلمش! یکی برای مکرش! و یکی برای عدالتش! ولی نه؛ حالا پس از قرن ها میدانیم چه شد. در عمل، ظالم و مکّار جان به در بردند و تنها سومی بود که فرقش شکافت ... بلی عدالت می‌میرد و ظلم و مکر می‌ماند» نمایش مجلس ضربت زدن ،بیضایی #علي_بن_أبي_طالب
شهپر

شهپران جنقوری
بدتر از شهپرستان و شیخپرستان آن
بیگانه با تفکرند.
منظور از عدل چیست؟
کسی که در شب واحدی هزار گرد گردنفراز را که تن به بردگی نمیدهند، گردن می زند، مگر می تواند عادل باشد؟
دلیل زار زدن هرشبه علی بر لب چاه های کور آب چه بوده است،
اگر عذاب وجدان نبوده است؟



تحمل کردنِ من کارهرکسی نیست دقیقا اینجاشه که داستانو قشنگ میکنه
مینون

من ـ زور از «تحمل کردن»
ناز کردن است؟
ناز بی تنهایی وجود ندارد تا رابطه را قشنگ کند
ناز در دیالک تیک نیاز و راز و ناز وجود دارد.
مؤثریت ناز
تابع بضاعت نیاز و راز است.
کاشف این دیالک تیک شاعری فیلسوف از شمال است


ما معمولی ها زود گول میخوریم ساده ایم تو دوست داشتن ادما،مثلا بلد نیستیم هی دیر جواب بدیم تا جذاب بشیم. بلد نیستیم هی زبون بریزیم تا طرف دلش غنج بزنه برامون ظاهرمون معمولیه صدای خنده مون یه جوری نیس ک هزار بار تو گوش کسی بپیچه. چشامون یه جوری نیس ک دل یکی بلرزه ما خیلی معمولی ایم
زهره زرین

این دعاوی زهره زرین
تعارفاتی اند و با روان شناسی سنتی زنان عیران مغایرت مطلق دارند
حتی خرترین زنان به فوت و فن دل ربایی از نران واقف است
این فوت و فن چه بسا غریزی اند و نیازی به تحصیل و تدریس ندارند
نجفی بدبخت کجاست؟


فروغی، مدیر شبکه سه: ماجرای حمله به #صدیقی با عنوان زمین‌خواری و کمی پس از آن حمله به #علم‌الهدی، پروژه حمله به روحانیت انقلابی است
سیمرغ

تحلیل فروغی ازحمله به صدیقی درست است
ایراد این تحلیل در این است که
فروغی معنی «انقلاب وانقلابی» وموضع روحانیت رانمیداند
روحانیت فوندامنتالیستی
دار و دسته ای تروریستی ـ ارتجاعی است و نه هومانیستی ـ انقلابی
فوندامنتالیسم اسلامی = فاشیسم فئودالی
خمینی وسیدعلی = هیتلرو هیملر فئودالی


پس گذشت بیش از ۱۰ روز از ماجرای افشای زمین خواری #کاظم_صدیقی و پسران که منجر به عذرخواهی او و طلب بخشش از مردم شد، سخنان علی فروغی (پسر باجناق حداد عادل) درحمایت از او، نشان از نوعی نگرانی است. احتمالا او موضوع را نوعی دومینو می بیند که با ریزش یک پازل بقیه هم فرو خواهند ریخت.
یوسف زاده

یوسفنجات به عوض تحلیل سخن فروغی
به هراس او از افشای پدرزن و برادرزن و مادرزن و خواهرزن وخویشتن گیر می دهد.
بیشک
ذراتی از حقیقت در سخن یوسفنجات هست.
ولی حقیقت هر سخن
باید در خود سخن جستجو شود و نه در صاحب سخن و روندهای روانی اش.
فرق مارکسیسم با سوبژکتیویسم و پسیکولوژیسم همینجاست



ابن_ملجم
یک «« آتش به اختیار »» در زمان حضرت علی(ع)
سطل اللهی

ابن ملجم
عضو دار و دسته ای شبه کمونیستی ـ تروریستی در آن زمان بود که تصمیم به ترور عثمان و علی و غیره گرفته بودند.
فقط
ابن ملجم موفق به ترور شد.
بقیه دستگیر شدند.




زندگی قصه کوتاهی‌ست اما تو بخند
مامان

نه
زندگی قصه کوتاهی است
و
نه
خنده اختیاری، ارادی و دلبخواهی است.
خودپویی خنده و غیر ارادی بودن آن
به قدری است که گاهی خنده بی اختیار
«سر سبز می دهد بر باد.»




خداییش چند نفر از شمایی که علیه #ایت_الله_صدیقی پست زدید نسبت به عذرخواهی متواضعانه این مرد الهی هم پست زدید؟ خدا سایه این اساتید رو از سرمون کم نکنه و دعاهاشون‌ رو در حق هممون مستجاب کنه
نصیری

یکی از شاه می لافد
یکی از شیخ می شافد
و
عنتر می زند فریاد:
ای شیاد
روحت شاد


"«مذهب » محتوای خود را با توجه به درجه توسعه زیربنای اقتصادی مردمی که به آن اظهار می‌کنند، تغییر می‌دهد.!
" گئورکی پلخانوف



بهترین کار در این زمینه
تنظیم علمی تغذیه است:
کاهش تغذیه از اغذیه و اطعمه و اشربه چرب و شیرین است




هر چند پیر و خسته‌دل و ناتوان شدم
هر گَه که یادِ رویِ تو کردم جوان شدم

شکرِ خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر مُنتهایِ همَّتِ خود کامران شدم

ای گُلبُن جوان بَرِ دولت بخور که من
در سایهٔ تو بلبلِ باغِ جهان شدم

اول ز تحت و فوقِ وجودم خبر نبود
در مکتبِ غمِ تو چُنین نکته‌دان شدم

قسمت حوالتم به خرابات می‌کند
هرچند کـ‌این‌چُنین شدم و آن‌چُنان شدم

آن روز بر دلم درِ معنی گشوده شد
کز ساکنانِ درگهِ پیرِ مغان شدم

در شاهراهِ دولتِ سرمد به تختِ بخت
با جامِ مِی به کامِ دلِ دوستان شدم

از آن زمان که فتنهٔ چشمت به من رسید
ایمن ز شرِّ فتنهٔ آخرزمان شدم

من پیرِ سال و ماه نیَم، یار بی‌وفاست
بر من چو عمر می‌گذرد پیر از آن شدم

دوشم نوید داد عنایت که حافظا
بازآ که من به عفوِ گناهت ضمان شدم



و آنان که در آن روز منحوس برگه " آری" به جمهوری اسلامی را در صندوق انداختند،‌امروز پس از گذشت ۴۵ سال تاریکی و حکومت وحشت، چه احساسی دارند!؟ ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ تاریخ ننگی ست بر دامان مردم آنروز #ایران
آزاده

حریفی به میمونی چیز تلخی را می داد.
همدمش گفت:
نمی خورد.
حریف چیز تلختر از زهر را به ماتحت میمون مالید و
گفت:
می خورد.
و
میمون شروع به لیس زدن آن تا اخرین ذره اش کرد.
دیکتاتورها دیکته می شوند تا به نبوه خود اراده طبقه را دیکته کنند


گره زدم به عشق تو تمام سبزه زار را
مباد کس بدر کند سیزده اش به یاد تو .
نرگس

این بدان معنی سنت
که سیزده بدر هم سنتی بند تنبانی است.
سکنه عیران فکر و ذکر و هم و غمی جز بند تنبان ندارند.
همه در بند «بند تنبان» اند.
به داد امت عیران مگر هدا برسد
خدا که استعفا داده است



ساقی قدحی گردان در انجمنِ رندان
 چون قاضیِ شهرِ ما از میکده غافل شد
 ماندانا

قضات و حتی اولیا و علما و فقها و سران و سرداران و سیاستمداران و مشاوران شهر شما
هم مست می و مواد مخدر اند و هم سرمست قدرت اند و نیازی به ساقی و ساغر و می و منقل ندارند.
حرف که می زنند، از اعتیادشان به مواد مخدر و مخمر پرده برمی افتد



منظور از ادب چیست
اگر تزویر و ریا نیست؟
مگر نظرات شخصی اند تا با ادب و آداب تبیین یابند؟
چرا باید نظرات محترم باشند؟
حریف ادعا میکند که زنان ناقص العقلند
این ادعا احترام دارد؟


آیین آینه، خود را ندیدن است
شاعر: قیصر امین پور
۰۴ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۳۱۵۱ | ۱
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است، رفتن رسیدن است

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است

ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم
پرواز بال ما، در خون تپیدن است

پر می کشیم و بال، بر پرده ی خیال
اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است

ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه، خود را ندیدن است

گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را، تنها، شنیدن است

بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما، از کال چیدن است

ما
هیچ نیستیم جز سایه‌ای ز خویشم
آیینِ آینه خود را ندیدن است


ویرایش:
ما هیچ نیستیم، جز سایه ای زخویش
قیصر
هی قیصر
هیچ نمیتواند منعکس شود و سایه پدید آید.
آیینه
اسباب انعکاس است.
خود آیینه هم می تواند در آیینه ای منعکس شود و به دیدار خود نایل آید.
انعکاس
خاصیت ماده است
هر چیزی در چیز دیگری عکس می اندازد و از چیز دیگری عکس برمی دارد



فارسی بلدنیست،چه ایرادداره؟ خب ملکه انگلیس هم فارسی بلدنیست.
عیرانی

دلایل، قوی باید و من، تقی.
ملکه انگلیس اما می تواند کلاس اکابر برود و فارسی بیاموزد و با آثار سعدی آشنا شود و آدم شود.
ما آزموده ایم در این باره بخت خویش
عمری خر بوده ایم و عرعر کرده ایم
و ببرکت سعدی
سگ شده ایم و پارس می کنیم و پاره سنگ می خوریم



یکی از شاه میلافد
یکی از شیخ می بافد
و عنتر می زند فریاد:
ای شیاد روحت شاد.
مگر مصباح نگفت که سیدعلی با خضر و الیاس و امام زمان جلسه دوهفتگی دارد؟
دعا دیگر برای چیست
لامصب؟
مگر ولی فقیه
صاحب الامر نیست
نماینده خدا و امام زمان و مخلفات نیست؟
دعا دیگر برای چیست؟




سیزده به در شاهنشاهی
حریفه
سيزده_بدر
یک سنت عیرانی است
و
ربطی به شاه و شیخ و شاه زاده و شیخ زاده ندارد
به عوض عوامفریبی روشنگری کنید تا ط. و تیمارستان
جامعه و آدمستان شود





از شیخ بهایی پرسیدند: "سخت می گذرد" چه باید کرد؟ گفت: خودت که می گویی سخت "می گذرد" سخت که "نمی ماند"! پس خدارا شکر که "می گذرد" و "نمی ماند". امروزت خوب یا بد "گذشت" و فردا روز دیگری است... قدری شادی با خود به خانه ببر... راه خانه ات را که یاد گرفت، فردا با پای خودش می آید.
طرز «تفکر» شیخ بهایی نیزسوبژکتیویستی (مبتنی بر ذهنگرایی) است
تفاوت تعیین کننده طبیعت باجامعه
در خودپویی پدیده ها وروندهای طبیعی
و
در آگاهانه و عمدی بودن پدیده ها و روندهای جامعتی است.
زلزله و توفان نیازی به بشر ندارند
انقلاب اجتماعی اما بدون روشنگری وتشکیل تشکیلات سیاسی محال است



بین دو فکر جهان رو «سخت نگیر» و «سخت بگیر.» در نوسانم.
پرواز

بین دو فکر جهان رو «سخت نگیر» و «سخت بگیر.» در نوسانم.
پرواز
این دو اندرز
دال بر اینند که اندرزگو ذهنگرا و عین گریز است.
کیفیت مطلوب و نامطولب جامعه و جهان
چیزی عینی است:
در خود آن است.
سختگیری و سهلگیری بشر تعیین کننده نیست
جامعه برای تحول است و نه برای تمکین و تقبل و تغرغر.








از دفترِ سودایِ من آشوبِ دل آموز
در علم جنون هیچ کتابی بِه ازین نیست..
 طالب آمل

جنون چیست مش طالب عالم الجنون؟
جنون = خروج بی برگشت عقل از اندام ویکه تازی بلامنازع غریزه
خرد
بهتر از هر چه ایزد بداد
فردوسی

ما در جنقوری اسلامی
با دیالک تیک سنت زرتشتی و سنت اسلامی
سر و کار داریم.
هدف سنتگرایان سنتی از سنت ستیزی
حفظ سیستم سرمایه داری فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی است
همین کار را فاشیست های المان (هیتلر و اوباش) کرده اند و می کنند



عشق و محبت باعث میشه شبیه معشوق بشیم؛ وقتی عاشق علی(ع) هستیم باید سبک زندگی امام رو هم دوست داشته باشیم.
صبری

آره.
حضرت علی نان جو با نمک می خورد.
سیدعلی به قول علم الهدی
از اطعمه بهشتی تغذیه میکند
حضرت علی به عوض سکه
سیخ شعله ور کف دست عقبل میگذاشت
سیدعلی پاچه خواران را میلیاردر میکند


مطالعه کتب خوب
مثل هماندیشی با ظریف ترین ارواح قرون قبل است.
دکارت
این بستگی به نحوه مطالعه دارد:
با خرخوانی
هماندیشی صورت نمی گیرد
خر فقط برخی جملات پیشینیان را یادداشت و نشخوار می کند.
هماندیشی با مطالعه اکتیو (تحلیل) میسر می شود که به ندرت صورت می گیرد
خلایق عمدتا خرخوانند.


اسلام ایده ئولوژی
نظام جامعتی برده داری است
قرآن مانیفست انقلاب برده داری است
بشریت ازدید اسلام
عبد است و الله معبود وبرده دار
اگر انقلاب اسلامی تحت رهبری حزب الله صورت نمی گرفت
جامعه عربستان فرومی پاشید
خمینی عنگلاب اسلامی کرده
عن را گلاب کرده
حزب الله خمینی
فوندامنتالیستی است



شعر و نثر شعر گونه
بهترین وسیله برای اشاعه لاطائلات فئودالی، فاشیستی و فوندامنتالیستی است.
کثیف ترین فلاسفه و ادبای فاشیسم (مثلا نیچه، هایدگر، شاملو و غیره)
یا لاطائلات ضد علمی و ضد عقلی و ضد خلقی خود را
به صورت شعر به خورد خلایق خر داده اند و یا به صورت نثر شعر گونه.



آنان که چو من بی پر و پروانهٔ عشقند
جز در حرم جانان پرواز نخواهند
بیداد از آن جزع جهان‌سوز نبینند
فریاد از آن لعل جهان‌ساز نخواهند
خاقانی

کسی که پر نداشته باشد و پروانه عشق باشد، فقط در حرم جانان می پرد
نه از ضجه بیداد می بیند و نه از لب لعل فریاد می خواهد.
این شعر خاقانی فقط منطقی و عقلی نیست.
کسی که پر ندارد
مگر میتواند بپرد؟
مگر جزع می تواند بیداد باشد؟
مگر کسی از لب جانان فریاد می خواهد؟





تو هرچه می‌کنی ای یار، دوستت دارم
که نازنینی و هر نازنینی‌ات، زیباست
حسین_منزوی

دوست داشتن و دشمن داشتن چیزی و یا کسی
نه آگاهانه است و نه اختیاری و ارادی.
ضمنا
ربطی به چیستایی و کیستایی آن چیز و آن شخص ندارد.
در کلیدر دولت آبادی
حریف
عاشق سینه چاک جلاد خود می شود.
ساواک بخش اعظم شکنجه گران خود را از قربانیان شکنجه عضوگیری می کرد

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر