۱۴۰۲ دی ۱۲, سه‌شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۹۴)

  

 
میم حجری

 

مگر ما دعوی انسان بودن کرده ایم؟ 

ما جزو سگان سرسپرده توده ایم و کسب و کارمان پارس بی بند است برای به هم زدن خواب خفتگان قرون



لطان یابو
راستگرا ست.
ولی آنتی فاشیست عملی است.
 فوندامنتالیسم اسلامی
همشیره فاشیسم است.
حماس و حزب الله و داعش الله و طلبان الله و روح الله و نصرالله و لاشخورهای دیگر
نمایندگان فاشیسم فئودالی (فوندامنتالیسم اسلامی) اند.
ضمنا
گذاشتن علامت تساوی میان صهیونیسم و فاشیسم
نشانه خریت و خردستیزی
و
به نیت خریت گستری و خر پروری است

هی
دوچرخه دزدان آلمان
فردا
می خواهیم سومین دوچرخه را در این یک سال و نیم
بخرم.
لطفا رنگ محبوب تان را اعلام دارید.



قالی بافان
خرافات لاشخورهای امپریالیستی را به خورد همدیگر می دهند.
کامو
اصلا تعریف دزد را نمی داند.
از سرتاپای کامو
خریت می تراود.
دزد
یکی از عناصر لومپن پورلتاریا ست که تحتانی ترین لایه اجتماعی است.
کامو از فرط خریت
اعضای طبقات حاکمه را دزد می نامد.
یعنی مثل پرودون سر دسته انارشیست ها
استثمار توده و چپاول و غارت ثروت و  دسترنج توده توسط طبقات حاکمه را با دزدی عوض می کند تا خر پروری کند.
مارکس بر ضد این زباله ها عمری رزمیده است و فقر فلسفه را تدوین کرده و مثل مشتی بر پوزه پرودون ها زده  است




به سختکوشی ایمان داشته باش و نه به شانس.
حریف

چرا و به چه دلیل؟
حتما باید به یکی ایمان داشته باشی و نه به هردو؟
علاوه بر این
ضد دیالک تیکی فعالیت و سختکوشی
انفعال و کاهلی و تنبلی و اهمال و ناپیگیری است
 و
نه
 تصادف (شانس و اقبال و بخت  غیره) نیست.
ضد دیالک تیکی تصادف
ضرورت (جبر) است.
تصادف =  فرم جامه عمل پوشی ضروروت و یا جبر  
مثال:
توپ شوت شده به سوی دروازه
جبرا باید وارد دروازه شود و گل شود
جامه عمل پوشی این ضرورت ویا جبر
اما   تابع تصادف است:
مثلا
توپ می تواند به پیکر حریفی بخورد و مسیر عوض کند و گل شود
از دست دروازه بان لیز بخورد و گل شود...



ما هنوز ۱۴۲ بخش تحلیل  منتشرکرده ایم گه هر کدام تحلیل یک و یا دو آیه است.

 نتیجه تحلیل پس از پایان تحلیل تعیین می شود
 و گرنه پیشداوری خواهد بود که ارزش علمی نخواهد داشت



فلسفه = عقل کل اندیش
فلسفه را می توان فرا گرفت و ترک خریت کرد و آدم شد.
فلسفه باید
دیر یا زود
توده ای شود.
همه باید فیلسوف شوند.
دنیا = جلمعه
 جامعه = ثمره زحمات فکری و فیزیکی بشریت.
فقط
فئودالیست ها
 فاشیست ها
 فوندامنتالیست ها
و
نیهلیست ها
به تحقیر دنیا و زندگی می پردازند.
بهتر و زیباتر از جامعه و زندگی
چیزی وجود ندارد
آنچنان زیبا ست این بی بازگشت
کز برایش میتوان از جان گذشت



رد صلاحیت حضرات توسط شورای نگهبان و این و آن
هنر و شق القمر نیست.
صاحبان صلاحیت
در قتل های زنجیره ای
شقه شقه شده اند و در خاوران های آشکار و نهان
جلوی ددان درنده افکنده شده اند.
آنچه که باقی مانده
زباله است و بس




من ـ زور سیدعلی
 از مفهوم «سخن گفتن خدا از زبان من» چیست؟
این مفهوم فی نفسه غلط است
سیدعلی بیسواد است و درست حرف زدن بلد نیست
من ـ زور سیدعلی این است
که آنچه که او قادر به گفتنش نیست،
خدا
 مثلا به سلیمان
 الهام کرده است.
چون سلیمان گفته که شهید خواهد شد.
این سخن سلیمان
دال بر عظمت اسرائیل و وحشت سلیمان از آن بوده است.
سلیمان
وصیت خود را پیشاپیش کرده است.
هیتلرهای معاصر
آرزوی هیتلر آلمان را باید با خود به گور ببرند.
خلق یهود
چندان رشد کرده که می تواند در ان واحد در هفت جبهه بجنگد و
مشت محکم بر پوزه فاشیسم و فوندامنتالیسم بکوبد.





گویا زيبايي را حدي نیست…!!! چطور ممكنه حيواني اینطور و این اندازہ زیبا باشه
روان شناس

معیار زشتی و زیبایی چیست؟
بر مبنای کدام دلیل علمی و عینی این حیوان را زیباتر از روباه و مار و ملخ و کفتار و کرگدن می دانید؟



چه خوش‌ست راز گفتن به حریف نکته سنجی
  که سخن نگفته باشی به سخن رسیده باشد
حریف

راز
گفتنی نیست
راز
پنهان کردنی است.
گفتن راز
همان
و
گرفتار شدن
 به
 ناز  
و
نیاز
همان.
رابطه عاشق و معشوق (و کل روایط میان انسانی)
 بر دیالک تیک نیاز و راز و ناز مبتنی است.
تفاوت عاشق با معشوق (نیازمند و نازمند)
در تصاحب راز است.
معشوق
درست به دلیل داشتن گنج واره ای از راز
ناز می فروشد
و
عاشق بدبخت را به جنون می کشد.
کشف راز چه بسا بند تنبانی معشوق
 توسط عاشق
همان
و
تعویض جای عاشق با معشوق همان:
نیازمند  گشتن معشوق سابق و نازفروشی عاشق سابق همان



روزها را می‌شمارم، لحظه‌ها و هم گذر عمر را...  
در نتیجه سر درگمم؛
چه رازی است در این زندگی، که
 این‌چنین سخت و سنگین و پر از نیرنگ، و هم قشنگ است؟
(فوزیه کریمی)

چنین چیزی اصلا امکان پذیر نیست.
دلیل سر درگمی چیز دیگری است.
چیست؟
حیات
خصلت دیالک تیکی دارد که سعدی هم صدها بار گفته است.


نجات طبیعت نجات ماست
سطلیون

طبیعت
 خدا ست
و
اولین خدا
طبیعتخدا بوده است.
بشر
موجودی نیمه طبیعی ـ نیمه جامعتی  بوده واست و  خواهد بود.
در دیالک تیک طبیعت و جامعه
نقش تعیین کننده از آن طبیعت است.
طبیعت
همان خدای عز و جل و قدر قدرت  در قرآن و انجیل و تورات است
که به چرخش چشمی میتواند همه چیز را کن فیکون کند.
طبیعت
نیازی به نجات و منجی ندارد.
بشر برای طبیعت فرقی با خر ندارد.


بی همه چیز!!! ۸۵ سال سن داری، تازه مرگ رو رسیدن به خدا و لولیدن با حوری ها و خوردن شیر و شراب و عسل می دونی، بعد از جیب ملت گرفتار تصفیه هوای میلیونی میزاری که چند صباحی بیشتر عمر کنی یابو
بهمن

آره.
مرگ در صور مختلف از شهادت تا رشادت
تحفه نطنز است
ولی برای مردم و نه برای اعضای طبقات حاکمه و هیئت های حاکمه.
این ها
حیات را تا اخرین قطراتش حریصانه می مکند و هزارسال عمر می کنند.





برگرداندن خوارج به داخل؟

آدم باید خر باشد و به طویله برگردد.




عي كاش ميدونستيم علت اين همه فشاراقتصادي روي مردم براي چيه ؟ با مردم دشمني داريد ؟ يا ميخواييد عمدا مردم و عصبي كنيد كشور ندار نيست كه اين همه روي مردمش فشار وارد ميكنيد والله اين دنياي فاني ارزش نداره اين همه ثروت وميدزديد كه چي بشه تهش همه يه وجب جا ميخوابيم
روانشناس

جامعه چیست؟
دولت چیست و نماینده کیست؟
فونکسیون هیئت حاکمه چیست؟
چه مردمانی هستید که چیزی جز زباله نمی خوانید و جز زباله به خورد خواننده زباله های خود نمیدهید؟


طوله از پای بست ویران است
شیخ در فکر نقش ایوان است
با رفرمیسم
می توان ج. جنقوری را بزک کرد
ولی نمی توان آن را به جامعه تبدیل کرد.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور



صالحی نیا
فقط سواد ندارد.
هر مطلب دیگری هم
 حزب توده
 منتشر کند،
 صالحی نیا بهانه از گذشته حزب توده می آورد.
حزب توده
در گذشته
اشتباه کرده است و تار و مار شده است.
 اشتباه هر حزبی طبیعی است.
حزب ک. ج. خ. چین هم کلی اشتباه کرده است و خواهد کرد.
جانی نامیدن بزرگ ترین ح. ک. جهان
اما
نشانه بی شعوری، بی شخصیتی و بی شرمی مدعی است.
 هنر انتقاد علمی و انقلابی از اشتباهات خویشتن و همنوعان است و نه هارت و پورت الکی و خرکی و خرکنکی

افتخاری، نماینده سابق:
وادار کردن همسر و فرزندان به شرکت در انتخابات، تکلیف #زنان است

بیچاره زنان.

زنان
دردسرشان کم بود
این وظیفه هم به آن اضافه شد.
مثلا
سکس و شستشو و غذا و نظافت خانه و غیره
باید به شرطی به شوهر و اعضای خانواده عرضه شود که در انتخابات اجامر جنقوری شرکت کنند.
زنان جنقوری
زن ستیزتر از نران آنند.


به نظر شما انسان فقط در قبال گفته هايش مسئوله يا در قبال سكوتهايش هم مسئوله
روانشناس

منظور از مسئولیت
مشخصا
چیست؟
مثال:
نگهبان مغازه ها
مسئول جلوگیری ازسرقت از مغازه ها ست
به این دلیل هم حقوق میگیرد و در مقابل رؤسا پاسخگو باید باشد
حریفی که این پرسش را مطرح کرده
منظورش مسئولیت اخلاقی است.
انسان مورد نظرش هم
نه
انسان مشخص
بلکه انسان انتزاعی است.
اخلقا
اما چیزی طبقاتی است
و
 انسان ها تعلقات طبقاتی دارند.
یعنی احساس مسئولیت شان در قابل خیلی از چیزها
مطلقا متفاوت است.
به همین دلیل
این پرسش حریف
خرکی و  خرافی است





در هنر (هر) جنگ، اگر خود و دشمنتان را به خوبی بشناسید، هنگام نزدیک شدن به میدان نبرد احساس ترس نخواهید کرد. اما اگر تنها خود را بشناسید و نه دشمن، به ازای هر پیروزی، یک شکست وجود خواهد داشت...
تورن

 نه.
شناخت
 به طور کلی
به نیرویی در شناسنده مبدل می شود
که
هم میتواند به تقویت دقت و احتیاط و مواظبت و ترس منجر شود
و
هم به تضعیف ترس.
خریت سودی ندارد.


نان بیات مانده از دیروز
سخت نیست.
نداشتن نان در سفره
سخت است.
فرنگی



دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد،
میدانم، میدانم، میدانم
و پرستوها
در گودی انگشتان جوهری ام
تخم خواهند گذاشت.
فروغ فرخزاد

خوب.
محتوای این بند از شعر فروغ چیست؟
آنچه که به نظر خیلی ها
خیلی ساده و پیش پا افتاده می رسد،
چندان ساده و پیش پا افتاده هم نیست.
لطف کنید و اندکی بیندیشید و محتوای این جمله فروغ را کشف کنید.




پهلوی برای خودش تبلیغ نکرده است؟
هوش و حواس تان کجا ست؟
تبلیغی نبوده
که پهلوی برای خودش نکرده باشد
فقط باید ذره ای حافظه داشت و به یاد آورد.
پهلوی
خود را جانشین کوروش کبیر جا زده است.
حتی به کوروش کبیر اعلام کرده که خوش بخوابد چون پهلوی بیدار است.
پهلوی
خود را آریامهر یعنی خورشید نژاد آریایی قلمداد کرده است
پهلوی
امام زمان را در خواب دیده است
موقع کوهنوری
وقتی سقوط کرده
حضرت ابوالفضل (قمر بنی هاشم)
شخصا حاضر شده و مانع سقوطش شده است.
پهلوی
به قول اعلم
خود را فرستاده خدا می دانسته است.
پهلوی
کتاب مأموریت من برای وطنم نوشته است
مآموریتی که خدا داده است.
 سلطنت از دید پهلوی
موهبتی الهی بوده است که
خدا شخصا به شخص او اعطا کرده است

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر