درنگی
از
میم حجری
۱
به بازوان توانا و قوت سر دست
خطا ست پنجه مسکین ناتوان بشکست
خطا ست پنجه مسکین ناتوان بشکست
معنی تحت اللفظی:
شکستن پنجه ضعفا با بازوان توانا و با قوت سر دست
کار درستی نیست.
سعدی در این بیت این شعر
احتمالا
مسابقه مبتنی بر قوت بازو میان دو تن را در نظر دارد
تا از زورگویی اقویا به ضعفا نهی کند.
کسی که بازو و سر پنجه اش قوی باشد،
بازوی حریف را به خاک می مالد.
اندرز سعدی این است که چنین کاری خطا ست.
۲
نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید
که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست
که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست
معنی تحت اللفظی:
کسی که بر ضعفا رحم نکند، خر است و نمی داند که
اگر روزی تضعیف گردد، کسی از او دستگیری نخواهد کرد.
اکنون سر و کله پراگماتیسم سعدی پیدا می شود:
دلیل سعدی برای پرهیز از ستمگری،
سود شخصی است
و
نه
هومانیسم (بشر دوستی).
دیالک تیک داد و ستد
اساسی ترین دیالک تیک در فلسفه سعدی است:
بی رحمی بر ضعفا
فی نفسه ایرادی ندارد.
ایرادش در ضرر شخصی بی رحمان است.
چون
گردن کلفت دیگری هم می تواند به آنها ترحم نکند.
۳
هر آن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست.
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست.
معنی تحت اللفظی:
اگر کسی بذر شر بکارد و انتظار رویش خیر داشته باشد،
مغزش معیوب است و خیالش باطل.
سعدی
در این بیت این شعر
نیز
دیالک تیک داد و ستد
را
به شکل دیالک تیک کشت و درو بسط و تعمیم می دهد.
حافظ همین دیالک تیک را به شکل زیر تبیین داشته است:
هر کسی ان درود (درو می کند)، عاقبت کار، که کشت.
۴
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
وگر تو می ندهی داد روز دادی هست
وگر تو می ندهی داد روز دادی هست
معنی تحت اللفظی:
اگر داد خلق را جبران نکنی،
در روز داد
دمار از روزگارت در خواهند آورد.
سعدی
در این بیت این شعر
دیالک تیک داد و ستد
را
به شکل صریحتری تبیین می دارد:
هر کسی که پس از ستدی از همنوعی، داد درخور به او ندهد،
یعنی
بیداد
در حق او روا دارد،
روز داد (حساب رسی و عدالت) از او خواهند گرفت.
دیالک تیک داد و بیداد
از
دیالک تیک های فردوسی است.
فردوسی بر اساس داد و بیداد، دهها مفهوم مرکب ساخته است
که
همچنان و هنوز به کار می روند،
بدون اینکه کسی به محتوا و معنای شان واقف باشد:
داد
دادکر
دادخواه
دادجو
دادبخش
دادگستری
دادگاه
دادرس
و
....
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر