تئوری شناخت (معرفت)
پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان
شین میم شین
پ
تئوری شناخت در قرون وسطی
۱
· در فلسفه قرون وسطی به سبب سلطه فکری تئولوژی مسیحی، پیشرفت های ناچیزی در زمینه تئوری شناخت صورت می گیرد.
۲
· اما رشد شیوه تولیدی سرمایه داری و همراه با آن توسعه علوم، موجب احیای نیرومند بررسی های معرفتی ـ نظری (مسائل مربوط به تئوری شناخت) می شوند.
۳
· مسائل معرفتی ـ نظری برای اثبات حقانیت علوم طبیعی در مبارزه علیه جزم های تئولوژیکی و فلسفه اسکولاستیکی حاکم اهمیت چشمگیری کسب می کند.
۴
· فلسفه بورژوائی آغازین به طور جدی به توضیح سرچشمه های (منشاء های) شناخت انسانی همت می گمارد و به حلاجی متدهائی می پردازد که امکان دستیابی به دانش حقیقی را پدید می آورند.
۵
فرانسیس بیکن
(۱۵۶۱ ـ ۱۶۲۶)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
مؤسس امپیریسم (تجریه گرایی)
· فرانسیس بیکن امپیریسم ماتریالیستی را بنیان می گذارد.
۶
· امپیریسم ماتریالیستی دانش حسی را سرچشمه همه دانش ها می داند.
۷
· فرانسیس بیکن «تعیین مراحل یقین را وظیفه سرپیچی ناپذیری می شمارد.
۸
· فرانسیس بیکن تضمین ادراک حسی را با استناد به دلایل آن وظیفه سرپیچی ناپذیری می شمارد.
۹
· فرانسیس بیکن کنار گذاشتن گمانورزی روحی را که محصول احساس اند، وظیفه سرپیچی ناپذیری می شمارد، تا راه گذار جدید و بی خطا از ادراک حسی به فهم را هموار سازد و تضمین کند.»
· (فرانسیس بیکن، «ارگانون» (ارغنون)، مقدمه)
۱۰
· هدف شناخت به نظر بیکن عبارت است از درک خواص و قوانین طبیعت، برای غلبه هرچه بیشتر انسان بر آن.
۱۱
· شناخت باید از احساس ها و از منفردها شروع به کار کند.
· با مقایسه و آزمایش به تدریج و مرحله به مرحله به تعمیم های عالی تر ارتقا یابد و سرانجام در قله به عام ترین قوانین دست یابد.
· (فرانسیس بیکن، «ارگانون» (ارغنون)، جلد اول، ص ۱۹، ۱۰۴)
۱۲
· به نظر فرانسیس بیکن، متد حقیقی شناخت را استنتاج تشکیل می دهد که با آزمایش های برنامه ریزی شده در رابطه است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر