مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه
نگارنده:
نادر سعیدی
درنگی
از
میم حجری
۱
به عبارت دیگر
تاریخ در آن واحد امری روحانی و
مادّی است و این ارتباط در درون مفهوم وحی و دین واقعیت مییابد
معنی تحت اللفظی:
تاریخ در آن واحد وحدت ماده و روح است و این وحدت ماده و روح
در مفهوم وحی و دین واقعیت می یابد.
دلایل، قوی باید و من، تقی:
مثال:
درخت مفهومی بیولوژیکی (علمی) است.
درخت از تجرید انواع مختلف درختان تشکیل یافته است.
درخت چیزی مجرد و سوبژکتیو است.
فقط در ذهن بشر وجود دارد.
در خارج از ذهن بشر سرو و صنوبر و سپیدار و ... وجود دارند.
می توان گفت:
سرو و صنوبر و سپیدار و ... در مفهوم درخت تجرید یافته اند.
هیچ بیسوادی نمی گوید:
سرو و صنوبر و سپیدار و ... در مفهوم درخت واقعیت یافته اند.
برای اینکه سرو و صنوبر و سپیدار و ... چیزهای واقعی اند و نه خیالی و واهی.
حریف ادعا میکند
که
تاریخ در آن واحد امری روحانی و
مادّی است و این ارتباط در درون مفهوم وحی و دین واقعیت مییابد
وحدت مادی و روحی تاریخ در مفاهیم وحی و دین واقعیت یافته اند.
این نشاندهنده بیسوادی فلسفی حریف است.
حریف حتی معنی مفهوم را نمی داند.
جالب تر دلیل حریف بر صحت این ادعا ست:
چرا که به فرموده حضرت عبدالبهاء
شریعت نه امری دلبخواهی و بی ارتباط با روابط اجتماعی، بلکه "روابط
ضروریه منبعث از حقائق اشیاء است".
معنی تحت اللفظی:
شریعت
نه چیزی سوبژکتیو و بی رابطه با روابط اجتماعی،
بلکه روابط جبری ناشی از حقایق اشیاء است.
حضرت عبدالبهاء هم مثل حریف
فلسفه فقیر و مفهوم فقیر است.
اگر شریعت چیز سوبژکتیوی نباشد، فقط می تواند چیز اوبژکتیوی باشد.
مثال:
انقلاب اجتماعی
امر سوبژکتیوی است.
اگر سوبژکت تاریخ توده را رهبری نکند، انقلابی صورت نمی گیرد.
آتشفشان
اما
چیز اوبژکتیوی است.
بشر هم نبود آتشفشان رخ می داد و بی اعتنا به سوبژکت (بشر) رخ می دهد.
شریعت چگونه می تواند سوبژکتیو نباشد؟
راستی شریعت چیست؟
شریعت
بی رابطه با روابط اجتماعی نیست.
بر منکرش لعنت.
این ولی به چه معنی است؟
این بدان معنی است که تعیین کننده چند و چون شریعت، شرایط اقنصادی و اجتماعی اند.
یعنی
شریعت در قبال شرایط اقتصادی و اجتماعی ساز دوم را می زند.
یعنی
شریعت
در تحلیل نهایی
تابع شرایط اقتصادی و اجتماعی است.
اگر عبدالبهاء به محتوا و معنای حرف خود واقف باشد، طرفدار کشف بزرگ مارکس،
تحت عنوان تز درک ماتریالیستی تاریخ است.
زیربنای اقتصادی
تعیین کننده روبنای ایده ئولوژیکی است.
مذهب و شریعت هم یکی از عناصر روبنایی است.
حضرت عبدالبهاء
شریعت
روابط جبری ناشی از حقایق اشیاء است.
این جمله عبدالبهاء خرافه ای بیش نیست.
حقایق اشیاء به چه معنی است.
شریعت = روابط جبری ناشی از حقایق سنگ و سیب و سیب زمینی و سیر و سبزی و غیره؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر