مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه
نگارنده:
نادر سعیدی
درنگی
از
میم حجری
آئین بهائی
نه تنها زمانمندی را در همهء نهادها از جمله دین و وحی صادق میپندارد
بلکه تجدید تجلّی تاریخی الهی (وحی) را
حاصل ارتباط متقابل دین و نهادهای جامعه دانسته
و
آن را مبتنی بر بنیان تحوّل جامعه و نهادهای آن اعلان مینماید.
به عبارت دیگر
تاریخ در آن واحد امری روحانی و مادّی است و این ارتباط در درون مفهوم وحی و دین واقعیت مییابد
چرا که به فرموده حضرت عبدالبهاء
شریعت نه امری دلبخواهی و بی ارتباط با روابط اجتماعی، بلکه "روابط ضروریه منبعث از حقائق اشیاء است".
به عنوان مثال حضرت عبدالبهاء میفرماید:
"تغییر احوال و تبدّل و انقلاب زمان، از لوازم ذاتیهء ممکنات است و لزوم ذاتی از حقیقت اشیاء انفکاک ندارد...
و چون تغییر و تبدّل حال از لوازم ممکنات است لهذا احکام نیز به سبب تبدّل و تغییر زمان تبدیل شود...
عالم مانند انسان است و انبیاء و رسل الهی طبیبان حاذق.
شخص انسانی بر حالت واحده نماند، امراض مختلفه عارض گردد و هر مرض را علاجی مخصوص.
پس طبیب حاذق هر علل و مرض را معالجه واحده ننماید بلکه به مقتضای اختلاف امراض و احوال، ادویه و علاج را تغییر دهد"
ما این فرمایشات حریف و حضرت عبدالبهاء را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم تا پرت و پلا نگوییم:
۱
آئین بهائی
نه تنها زمانمندی را در همهء نهادها از جمله دین و وحی صادق میپندارد
بلکه تجدید تجلّی تاریخی الهی (وحی) را
حاصل ارتباط متقابل دین و نهادهای جامعه دانسته
و
آن را مبتنی بر بنیان تحوّل
جامعه و نهادهای آن اعلان مینماید.
معنی تحت اللفظی:
بهائیت
زمانمندی را در همه نهادها و از آنجمله در نهاد دین و نهاد وحی صادق می داند.
بهائیت
ضمنا
تجدید تجلی الهی (تجدید وحی)
را
نتیجه رابطه متقابل دین و نهادهای جامعتی می داند که مبتنی بر تحول جامعه و نهادهای جامعتی است.
من ـ زور حریف از مفهوم زمانمندی چیست؟
زمان اصلا چیست؟
زمان و مکان
دو اتریبوت ( صفت ممیزه) ماده اند.
ماده به شرطی وجود دارد که همزمان، در زمان و مکان باشد.
نه ماده بدون زمان و مکان وجود دارد و نه زمان و مکان بدون ماده.
رابطه ماده با زمان و مکان
شبیه رابطه فرم و محتوا ست.
زمان و مکان دو فرم تو در تو هستند که ماده در درون آندو ست.
ماده در دیالک تیک حرکت و سکون وجود دارد.
زمان بیانگر حرکت ماده و مکان بیانگر سکون آن است.
حرکت مطلق است و سکون نسبی.
بهائیت
زمانمندی را در همه نهادها و از آنجمله در نهاد دین و نهاد وحی صادق می داند.
این بدان معنی است که نهادهای کذایی و از آنجمله دین و وحی
در تغییر و تحول اند.
ایراد این ادعای حریف، در این جمله، فراموش کردن مکان است.
نهادهای کذایی همزمان در زمان و مکان تغییر می یابند و وجود دارند.
در بهائیت دین و وحی حتی در تغییرند.
منظور بهائیت از وحی چیست؟
وحی = آنچه از طرف خدا بر پیغمبران نازل شود.
مگر بهائیت کماکان پیامبر دارد تا وحی بر او نازل شود.
این هنوز چیزی نیست،
منظور از تجدید تجلی و یا وحی چیست؟
یعنی وحی های قبلی بهائیت مورد تجدید نظر قرار گرفته اند؟
مثلا کدام وحی ها؟
حریف
تجدید نظر در وحی ها (تجدید تجلی الهی) را تابع تغییر در نهادهای جامعتی می داند.
مثال؛
بنیاد خیریه فرح پهلوی
یکی از نهادهای جامعه بوده است.
پس از سرنگونی سلطنت،
جای آن را بنیادهای (نهادهای) زیر گرفته اند:
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
بنیاد شهید و امور ایثارگران
بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی
بنیاد مسکن انقلاب اسلامی
جهاد سازندگی
کمیتههای انقلاب اسلامی
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
کمیته امداد امام خمینی
بنیاد ۱۵ خرداد
ستاد اجرایی فرمان امام
سازمان تبلیغات اسلامی
نهضت سوادآموزی
بسیج مستضعفان
در اثر این تغییر عنگلابی بر سر وحی های آیین بهایی چه آمده است؟
دین بهایی چه تغییری یافته است؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر