میم حجری
فیشته
از فلاسفه بورژوایی آغازین و از نمایندگان ایدئآلیسم
بوده است.
فیشته
در این سخن
مفاهیم فلسفی را از چارچوب دیالک تیکی شان گسسته و به طرز غلطی ترکیب کرده و به کار برده است:
وجود
در دیالک تیک وجود و شعور وجود دارد.
حقیقت
در دیالک تیک حقیقت و باطل.
بایدها در مفهوم جبر و یا ضرورت تجرید می یابند
و
جبر
در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی)
وجود دارد
و
در این دیالک تیک نقش تعیین کننده دارد.
بایدهای آرزویی
در مفهوم فلسفی ایدئآل و یا آرمان تجرید می یابند
و
ایدئال
در دیالک تیک ایدئال و رئال وجود دارد.
رئال = ایدئال جامه عمل پوشیده.
فیشته
فرق ایدئال با کمال را نمی داند.
کمال
در دیالک تیک جمال و کمال وجود دارد.
این دیالک تیک را مدیون امیر نیک آیین هستیم.
امیر نیک آیین
از
دیالک تیک جمال فیزیکی و کمال فکری (جسمی و روحی)
سخن گفته است.
تکلیف
در دیالک تیک حق و تکلیف وجود دارد.
اعضای جامعه هم باید تکالیف جامعتی خود را انجام دهند و هم به همین دلیل از حقوق جامعتی درخور برخوردار بانشد.
آزادی و اخیتار = شناخت جبر و یا ضرورت
و
جبر یا ضرورت = قوانین و قانونمندی های عینی مربوطه.
پیش شرط کسب آزادی
خروج از خریت است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر