۱۴۰۲ فروردین ۵, شنبه

درنگی در اندیشه ای (۷۲۳)


میم حجری

 
در اواخر قرن نوزدهم آرنولد دودل ، زیست شناس آلمانی کتابی به اسم " موسی یا داروین " نوشت که چندین بار تجدید چاپ شد ، موضوع کتاب استدلال پیرامون این بود که در مدارس می بایست دکترین تکاملی تدریس گردد ،
در مقدمه ی چاپ پنجم کتابش که در سال ۱۸۹۴ منتشر گردید ، دودل چنین نوشت : 
" فرضیه تکامل انواع و دکترین داروین نه تنها علوم طبیعی را زیر و رو کرد بلکه به معنای کلمه فرهنگ بشری را زیر و زبر ساخت ، این بسادگی قابل فهم است زیرا مطرح شدن منشا طبیعی برای آدمی ، خود به خود نفی جزم کلیسائی آفرینش اوست ، کلیسا از همان لحظه اول حریف زورمندی را در لباس دکترین تکاملی انواع مشاهده کرد ....."
گالا خوف رهبر روحانی بر جسته ارتودوکس در سال ۱۹۱۴ نوشت :
" در مغرب زمین بین ایمان و استدلال کشمکش بر خاسته ، داروین کاری جز این نکرد که بر آتش روغن ریخت ، دو بینش رو بروی هم ایستاده اند ، 
یکی فلسفه مسیحیت که از قلب سر چشمه می گیرد ، 
دیگری فلسفه علم ، 
داروینیسم منکر آفرینش جهان بزعم تورات است ، 
نجات بخشی عیسی را قبول ندارد 
و 
شباهت خدا و آدمی را رد می کند 
و 
می گوید موجودات جاندار توسط تکامل از روی پدیده های مکانیکی به وجود آمده اند ......
بنابراین داروینیسم و عیسویت دو جریان متضاد از افکار آدمی هستند ، 
آشتی بین آندو محال است ، همچنانکه دو رودخانه در یک بستر نمی توانند 
مخالف یکدیگر حرکت کنند . " 
داروینیسم و مذهب
نبرد اندیشه ها در زیست شناسی
دکتر نورالدین فرهیخته


این مطلب مملو از ایرادات رنگارنگ است.

اگر چه به ظاهر علمی می نماید.

تئوری اوولوسیونی (تکاملی) داروین

ربطی به داروینیسم و نئوداروینیسم ندارد که هر دو جریانی امپریالیستی و ضد علمی و ضد خلقی و راسیستی و فاشیستی اند.

بیولوژی (زیست شناسی) علمی از علوم طبیعی و یا علم الاشیاء است.

علوم طبیعی و تجربی و جامعتی

موضوع و مفاهیم دیگری دارند

و

مسیحیت و اسلام و غیره

موضوع علوم نیستند.

مذهب

ایده ئولوژی است.

مذهب را نمی توان با علم جایگزین ساخت.

مذهب را فقط از موضع طبقاتی پرولتاریا، از موضع مارکسیستی می توان به چالش کشید و با مارکسیسم جایگزین ساخت.

 

هراس ارتجاع مذهبی از مارکسیسم 

هم

 به همین دلیل است.


تئوری اوولوسیونی (تکاملی) داروین

به دلیل دیگری، به دلیلی فلسفی ـ اسلوبی (متدیکی) برای مارکسیسم، 

اهمیت داشته است.


تئوری اوولوسیونی (تکاملی) داروین

دلیلی تجربی و طبیعی برای اثبات صحت دیالک تیک کمیت و کیفیت (قانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به کیفی و برعکس) 

بوده است.

ضمنا

دلیلی بر صحت وحدت مادی جهان بوده است.

 انتقال «تنازع بقا» کذایی از جامعه به طبیعت

توسط داروین

را

مارکس هم به چالش کشیده است.

داروینیسم و نئوداروینیسم 

با سوء استفاده از قانونی بیولوژیکیبه توجیه جامعه طبقاتی، به توجیه استثمار اکثریت زحمتکشان توسط اقلیت انگل می پردازد.


اندیشه تکاملی داروین
را
  مولوی به مراتب کلی تر و عام تر و علمی تر از داروین
 به زیور کشیده است:

از جمادی مردم و نامی شدم:

این یعنی گذار از جماد به نبات.

داروین نمی تواند این را اثبات کند.

انگلس 

(دایرة المعارف سیار)

این را ثابت کرده است.

 

وز نما مردم به حیوان برزدم:

این یعنی گذار از نبات به جانور

 

مردم از حیوانی و آدم شدم:

این یعنی گذار از جانور به انسان

 

از بررسی ایرادات دیگر این سخن صرفنظر می کنیم.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر