۱۴۰۱ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۱۰۲)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین
  

۶

ز این مهره پر گرفت

بال بلند آرزویت تا بلند جای

 

به برکت این مهره بوده که سهراب به ایدئال و آرمانی بلند دست می یابد.

 

واقعا هم چنین است:

پس از کسب و هضم و جذب جهان بینی،

 بنی بشر از درجه نازل انسان «درخود» خودبین کوته اندیش به مقام انسان «برای خود» خودآگاه دور اندیش ارتقا می یابد:

آن می شود که ایدئال و آرمانی جهانی در دل می پرورد:

بال بلند آرزویش تا بلند جای پر می کشد.

 

سهراب

بدون این مهره سرخ

نمی توانست سودای وحدت با تهمتن و بنای جهانی فارغ از جنگ و کشتار و سرشار از صلح و سعادت و شادی همگان

 در سر بپرورد.

 

بدون جذب جهان بینی انقلابی و علمی، 

ایدئال تشکیل جهانی انسانی و آرمانی در دل و سر کسی تشکیل نمی شود.

 

۷

خاموش باش و بیهده بهتان به کس مزن

این مهره رخ نهفت به هنگامه،

 تا تو را

خونینه تن کشاند بر امواج شعر من»

 

در این بند شعر، تئوری هنر از نظر سیاوش تشریح می شود:

فردوسی (به نظر سیاوش) بر خلاف پندار سهراب جوان، مسئول تراژدی رستم و سهراب نیست.

تراژدی در بطن مناسبات اجتماعی (جامعه، تاریخ)  نطفه می بندد و نه در کله هنرمند (فردوسی)

 

تراژدی زندگی

است

که

در آئینه ضمیر هنرمند منعکس می شود و البسه هنری (شعر، تندیس، رومان و غیره) به خود می پوشد.

 

این شرایط عینی جامعه و جهان است که روزبه و مبشری، عطارد و سیامک و وارطان و مهرگان، محسن و شهبازی را خونینه تن بر امواج شعر سیاوش و سایه و این و آن می کشاند

و

نه سیاوش و سایه و این و آن.

 

در عرصه معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) اوبژکت شناخت بر سوبژکت شناخت تقدم دارد:

شیئ بر تصویر شیئ در ذهن شاعر تقدم دارد.

 

شرایط عینی و مادی تراژدی پرور 

 بر تشکیل تراژدی در ذهن هنرمند 

تقدم دارد.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر