میم حجری
شعر
یکی از فرم های شناخت هنری است.
شناخت هنری
احتمالا قدیمی ترین نوع شناخت است.
شناخت هنری
شاید قبل از کسب توان تکلم تشکیل شده باشد.
آثار هنری چندین هزار سال قبل
در دیواره غارها
کشف شده است.
هنر
چیزی روبنایی ـ ایده ئولوژیکی است
و
تابع زیربنای اقتصادی است.
درست به همین دلیل
از تحلیل شعری می توان خاستگاه و پایگاه طبقاتی و جایگاه اجتماعی شاعر را تعیین کرد.
شناخت هنری
هم
مثل هر شناخت دیگر
نتیجه انعکاس واقعیت عینی در آیینه ضمیر هنرمند است.
چیزی اختراع نمی شود.
کیفیت انعکاس بستگی به کیفیت آیینه ضمیر شاعر و بضاعت علمی و معرفتی و حرفه ای و کسب و کار او دارد.
ای بسا هنرمندا که آیینه ضمیرش مخدوش و معیوب است و واقعیت عینی به طرز مخدوش و مثله و معیوبی منعکس می شود.
هنر مند
در اثر هنری اش مختار نیست.
اثر هنری
مثلا شعر
آگاهانه نیست.
اگر آگاهانه باشد، شعر نیست، شعار است.
فروغ اشعار کسرایی را شعر محسوب نمی دارد.
اثر هنری
خودپو و خودرو ست:
می جوشد از نهادم آتشفشان آواز
(زهری)
انچه استاد ازل گفت بگو، می گویم.
(حافظ)
استاد ازل همان جایگاه اجتماعی و خاستگاه و پایگاه طبقاتی هنرمند است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر