۱۴۰۱ شهریور ۱۰, پنجشنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۳۱)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

  

۲۲

اینک پسر

گوزن جوان گریزپای

بر پشته ای به خاک غریبی غنوده است

 

اینک پدر

تهمتن

آن کوه استوار

در آسیای دردش

چون سنگ سوده است.

 

معنی تحت اللفظی:

اکنون به جای ریشه کن گشتن کین و گسترش بال های مهر بر این مرز و بوم، پسر بر پشته ای از خاک غنوده است و پدر در آسیای دردش بسان سنگ سابیده شده است.

 

این یعنی تبدیل رؤیا به کابوس!

این یعنی به سنگ خوردن تیر تهمینه!

 

اما چرا و به چه دلیل چنین شده است؟

 

سیاوش پاسخ به این پرسش را نیز در پایان تراژدی «مهره سرخ» خواهد داد و نشان خواهد داد که تراژدی، همیشه و همه جا دلیل عینی دارد.

ضروری و جبری است و نه تصادفی و اختیاری!

 

۲۳

تنها و دورمانده و ناشاد

در این میانه من چو غباری به گردباد

 

ای آفریدگار

دادی تو بهترین و ستاندی تو بهترین

بیداد و داد چیست؟

آن چیست؟

چیست این؟»

 

معنی تحت اللفظی:

در این میانه من بسان غباری در دست گردباد، تنها و غریب و غمگین مانده ام.

ای آفریدگار، بهترین را به من دادی و بهترین را از من ستاندی.

داد و بیداد چیست؟

آن چیست و این چیست؟

 

این شرح حال مادر است در جهنم موسوم به جامعه طبقاتی.

این شرح حال همه مادران است.

تهمینه برای تبیین منظور خویش، دیالک تیک داد و ستد را به شکل دیالک تیک داد و بیداد بسط و تعمیم می دهد.

باور کردنی نیست، ولی حقیقت دارد.

ریشه داد و بیداد به نظر ما در همین دیالک تیک داد و ستد است:

بیداد، یعنی ستد بدون داد.

بیداد یعنی دادی از کسی ستاندن، ولی به ازای ستد یادشده، دادی ندادن، بدون داد ستاندن، بی داد، ستاندن!

محصول کار رعیتی را سر خرمن ستاندن و به ازای آن چیزی ندادن!

سیاوش بیشک نمی دانست که سال ها پس از کوچ غم انگیزش، همرزمانش در دیار غربت و تنهائی، همین دیالک تیک تهمینه را برای توضیح بیداد به خدمت خواهند گرفت.

 

رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان

ما چه می کردیم در کولاک دلآشفته دمسرد؟

 

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر