پروفسور دکتر اریش هان
برگردان
پیشگفتار
ادامه
۱۳
· او در این باره می نویسد:
· «خرد برای دیالک تیک، عبارت نیست از چیزی خنثی و بی طرف که بر روی رودخانه توسعه اجتماعی شناور باشد، بلکه عبارت است از تعقل (و یا تجاهل) مشخص یک موقعیت اجتماعی و یک راه رشد... »
· (لوکاچ، «تخریب خرد»، ۱۹۵۴، ص ۶)
۱۴
· او در جائی دیگر از خردی که «ذاتی تاریخ بشری است» و از «خرد در خود جنبی مجموعه تاریخ» صحبت می کند.
· (لوکاچ، «تخریب خرد»، ۱۹۵۴، ص ۱۰۰)
۱۵
· هگل در این زمینه سنگ تمام گذاشته است.
· برخلاف فرض دوره روشنگری، در تحولات تاریخی به تدریج «خردی تحول ناپذیر خود را تحمیل می کند»، که آن را هگل «به خود آمدن، به خود ارتقا یافتن و خود آگاه شدن خرد در تاریخ، به وسیله تاریخ» نام داده است.
۱۶
· در تئوری مارکس، خرد هگل به طور رادیکال زمینی می شود:
· مناسبات میان انسان ها، به مثابه شالوده ساختار و دینامیسم پیشرفت، به مثابه اعضای زنده تحقق خرد در تاریخ جلوه گر می شوند.
· (لوکاچ، «تفکر انقلابی»، ۱۹۸۴، ص ۲۱۶)
۱۷
· باید اضافه کرد که لوکاچ منظور خود را از عینیت قانونمندی توسعه اجتماعی و پیشرفت در کتاب «اونتولوژی وجود جامعتی»، بطور تئوریکی اثبات کرده است.
· (لوکاچ، «اونتولوژی وجود جامعتی»، ۱۹۸۶، ص ۱۴۷)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر