پروفسور دکتر مانفرد بور
(۱۹۲۷ ـ ۲۰۰۸)
برگردان
۴
خرد تنها اندیشه ای است که فلسفه به همراه می آورد
۱
· برای درک توسعه فلسفه و علم در عصر جدید بورژوائی، باید نقش یاد شده خرد را به خاطر سپرد.
۲
· مفهوم خرد، برای فلسفه و علم درعصر جدید، نقش مهم و مرکزی به عهده داشته است.
۳
· خرد به عنوان نخستین ابزار انتقادی انسان ها محسوب می شود که برای رهائی از قید و بند گذشته و حال و برای اندیشیدن به آینده و پیریزی طرحی نو ضرور است.
۴
· خرد بدین طریق، به معیار همه چیز بدل می شود.
۵
· توماس هوبس می نویسد:
· « اکنون حکمت واقعی عبارت است از شناخت حقیقت در همه اشیاء!
· این از عهده خرد درست برمی آید.
· یعنی از عهده فلسفه بر می آید.»
۶
دنیس دیدرو
(۱۷۱۳ ـ ۱۷۸۴)
یکی از خلاق ترین اندیشمندان ماتریالیست روشنگری اروپا و از مؤلفین برجسته دایرة المعارف.
و از همکاران و دوستان دآلمبر، روسو، کاندیلا.
· و دیدرو می گوید:
· «اهمیت خرد برای فلاسفه، به اندازه اهمیت عفو و بخشش، برای مسیحیان است
· عفو و بخشش، مسیحیان را به عمل وامی دارد و خرد فلاسفه را!»
۷
· در تفکر عصر جدید، خرد و فلسفه، حداقل در رابطه با جریانات اصلی این تفکر، معنی یکسانی دارند.
۸
· تفکر عصر جدید اگرچه مفهوم سنتی خرد را معتبر می داند، ولی آن را به طرز خارق العاده ای وسعت می بخشد.
۹
· تفکر عصر جدید، خرد را پیشاپیش به عنوان خرد اکتیو (فعال) در نظر می گیرد که در بستر رشد با همه چیز و قبل از همه با انسان به مثابه سوبژکت، اکتیویته (فعالیت آگاهانه)، کار و بالاخره تأثیرگذاری یکی می شود.
۱۰
· خرد، به وسیله ای برای نقد هر چه که هست، به امکانی برای تسلط بر طبیعت و ساختمان جامعه بدل می شود.
۱۱
· خرد به عنوان نیروئی برای قادر ساختن انسان به رهایش خود از قید و بند ایدئولوژی کهنه، برای تسلط بر طبیعت و برای تحول نظام فرتوت اجتماعی به کار می آید و این امر بدان معنی است که انسان (آزاد از اراده هرگونه قدرت و اوتوریته ممکنه، یعنی مطلقا خود مختار و مستقل) با توسل به خرد، خود را تحت کنترل خویشتن خویش در می آورد.
۱۲
· این خرد اکتیو (فعال) نوین همانقدر اهمیت دارد که اتکای انسان به تفکر، جهت تسلط راسیونالیستی (خردگرایانه) بر طبیعت و قوام بخشیدن به جامعه اهمیت دارد.
۱۳
· همانطور که هولباخ به طور موجز و فشرده می گوید:
· ما باید به مدد خرد، به داوری در باره جهان برخیزیم و به آوای خرد گوش فرا دهیم!
۱۴
· وقتی کانت، خرد را به عنوان لیاقت ما در «استخراج خاص از عام» تعریف می کند و «این استخراج خاص از عام را اصل می داند و ضرور می شمارد»، منظورش فقط از نقطه نظر تئوری شناخت نیست.
۱۵
· کانت «اصل دانستن و ضرور شمردن استخراج خاص از عام» را قبل از همه در عرصه های (اجتماعی) عملی، وظیفه همه انسان ها می داند و جمله بعدی، منظور او را بیشتر روشن می سازد:
· «خرد را می توان به عنوان توانائی انسان به قضاوت بر اساس اصول و قوانین و عمل مطابق با آن تعریف کرد!»
۱۶
· هگل می گوید:
· «تنها اندیشه ای که فلسفه به همراه می آورد، اندیشه ساده خرد است و خرد حکمران جهان است!»
۱۷
· هگل منظور خود را در استفاده آگاهانه از تفکر چنین فرمولبندی می کند:
· آنچه که انسان، من خود می نامد و آنچه که از گزند مرگ و تعفن و زوال در امان مانده و قادر به قضاوت است، خرد نام دارد که قانونگزاری آن، وابسته و منوط به هیچ چیز دیگر نیست.
· خرد به هیچ اقتدار زمینی و آسمانی گردن نمی نهد و به هیچ معیار قضاوت، وقعی نمی گذارد!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر