۱۴۰۱ مرداد ۲۳, یکشنبه

درنگی در شعری از محمود بهشتی لنگرودی (۲) (بخش آخر)

Mahmoud Beheshti 1.jpg

میم حجری

 

محمود بهشتی لنگرودی

(۱۳۳۹) 

 اینک
که اشتیاق رهایی
به اسارتمان نشانده
از پس این دیوارهای تو در تو
باز هم
به تو می‌اندیشم
و تو
ای تنهاتر ز من
در شهری فرو رفته در خوابی سرد
مرا می‌جویی
هر دو
قربانیان یک بغضیم
هر دو
مغضوب یک شهریم
شهری فرورفته در خوابی سرد
آه که چه سنگین است
بهای چیدن یک سیب
از درخت آگاهی
پایان

 

۱

شاعر

مدعی شرکت در مبارزه رهایی بخش است.

مبارزه ای که شکست خورده است

و

شاعر

اسیر شده و جانانش در شهر مردگان در جست و جوی او ست.

توده ستیزی مشخصه اصلی شاملوئیسم

 است.

تجلیل افراطی از خبرگان

ضمن تحقیر افراطی توده ها.

مثلا

مرده متحرک قلمداد کردن دهقانان و پیشه وران و کارگران و غیره.

 

۲

شاعر

مدعی قربانی بودن خود و جانانش

است.

قربانی

به

معنی بره ای، گوسفندی و در ایران قدیم، دخترک و یا پسرک زیبایی است

که

در

درگاه خدا و آیات خدا

سرش بریده می شود.

شاعر و جانانش

البته

قربانیان بغض اند.

مشخصه دیگر شاملوئیسم

همین پریشانگویی

است:

سرباز ارتش رهایی بخش

اکنون

به

قربانی معصوم و مظلومی

استحاله می یابد.

به اسماعیلی که پدر به فرمان خدا به بریدن سرش مباردت می ورزد.

 

۳

 مشخصه سوم شاعر و جانان

مغضوب شهر مرده بودن است.

یعنی

مورد غضب توده مرده بودن است.

 

۴

مشخصه شاملوئیستی آخر شاعر و جانان

چیدن سیب از درخت اگاهی

است.

خودنمایی افراطی سرشته به خودشیفتگی

مشخصه بیمارگونه شاملوئیسم

است.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر