میم حجری
یه سوال
چرا دست نوشته های دیگران و بصورت یه پست تحلیل می کنید
و
خیلی مواقع صریحا تحمیل نظر هم میکنید، چرا؟!
حریفه
دست نوشته چیست،
اگر موضعگیری نظری و سیاسی و ایده ئولوژیکی نیست؟
در مقابل موضعگیری نظری و سیاسی و ایده ئولوژیکی همنوعان
چه باید کرد؟
مثال:
۱۴۰۰ سال
است
که
از همه منبرها و مناره ها اعلام می شود
که
زنان
ناقص العقلند
و
در بهترین حالت
نصف نران اند.
چه شده، چه می توانست بشود و چه باید کرد؟
آیا
باید
با
صاحب نظر
وارد هماندیشی برابر حقوق شد و برای اثبات بطلان ادعای او،
استدلال تجربی و منطقی، علمی و عقلی کرد
یعنی
ادعای او را تجزیه و تحلیل علمی و انقلابی کرد
و
یا
با
شعار «نظر هر کس برای خودش و ننه اش محترم است»
و
یا
با
شعار «تفاوت نظر بهتر از وحدت نظر در طویله است»
نقش کر و لال و کور و خر
بازی کرد؟
نقشی که مادران و پدران ما ۱۴۰۰ سال آزگار بازی کرده اند
و
به اینجا رسیده ایم
که
می بینیم؟
همین بلا که بر سر زنان آمده است،
بر سر گاوان و گوسفندان هم آمده است.
گاوان و گوسفندان
هم
همین شعارهای مدرن مد روز
را
به
زبان خود
داده اند:
«نظر هر کس برای خودش و ننه اش محترم است»
و
«تفاوت نظر بهتر از وحدت نظر در طویله است»
سؤال:
اگر گاوان و گوسفندان
به
هماندیشی
خطر می کردند،
چه می شد؟
به نظر ما، در این صورت، دیر یا زود،
کشتارگاه ها
تعطیل می شدند.
ما
که
سگان توده ایم،
از
خواهران و برادران گاو و گوسفند خود،
درس عبرت آموخته ایم
و
در مقابل دعاوی این و آن
پارس می کنیم
تا
از ابدیت کشتارگاه ها جلوگیری کنیم.
این تنها هنری است که توده به ما آموخته است.
گیریم که دشنه دشنام می خوریم.
گیریم که کسی پنبه از گوش بر نمی دارد،
تا پارس بی بندمان را حداقل بشنود.
گیریم که به تحمیل پارس (؟) متهم و سرکوب می شویم.
ولی
می دانیم
که
هیچ بانگی بی پژواک نخواهد بود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر