درنگی
از
میمحا نجار
کریم دانش
کارل مارکس در کتاب سرمایه می نویسد:
دیالکتیک در نزد هگل روی سر ایستاده است.
برای این که هستۀ عقلانی آن از پوسته عرفانی اش بیرون آید
باید آن را واژگونه ساخت.
۲
برای این که هستۀ عقلانی آن از پوسته عرفانی اش بیرون آید
باید آن را واژگونه ساخت.
منظور از هسته عقلایی (راسیونال) دیالک تیک
چیست؟
منظور از پوسته عرفانی دیالک تیک
چیست؟
برای پیدا کردن پاسخ به این دو پرسش،
باید
پرسید:
رابطه عرفان با دیالک تیک
چیست؟
مشخصه مهم عرفان
عبارت است
از
گذاشتن علامت تساوی میان اقطاب دیالک تیکی.
مثلا
این ادها
که
ماده = روح
وجود = شعور
خدا = خلق
نظر = عمل
تئوری = پراتیک
جسم = جان
عرفان
مبتنی و متکی بر مکتب فلسفی موسوم به پانته ئیسم
است:
پانته ئیسم
میان ماده و روح
میان وجود و شعور
میان وجود جامعتی و شعور جامعتی
میان خلق و خر و خرما و خدا
علامت تساوی می گذارد.
به
همین دلیل
پانته ئیسم
را
مکتب همه خدایی
هم
می نامند.
اکنون می توان منظور حلاج
از
انا الحق
(من خدا هستم)
را
فهمید.
عارف در طی عملیات معینی به مدد مخدرات
اوج می گیرد و در خدا ذوب می شود.
با خدا یکی می شود.
عرفان
دیالک تیک عینی موجود میان اقطاب متضاد در هر سیستم از ذرات تا کاینات
را
انکار می کند.
عرفان
جریانی ضد دیالک تیکی
و
در
نتیجه
جریانی ضد عقلی و خردستیز و ایراسیونال
است.
۲
برای این که هستۀ عقلانی آن از پوسته عرفانی اش بیرون آید
باید آن را واژگونه ساخت.
مارکس
بر آن بوده است
که
دیالک تیک ایدئالیستی هگل،
دیالک تیکی از هسته عقلایی و پوسته عرفانی (ضد عقلی)
است.
هسته دیالک تیک ایدئالیستی هگل
راسیونال
(عقلایی)
است
ولی
پوسته دیالک تیک ایدئالیستی هگل،
عرفانی
(ایراسیونال، ضد عقلی)
است.
اگر دیالک تیک هگل
را
دیالک تیک فرم و محتوا
(ظرف و مظروف)
تلقی کنیم،
محتوای (مظروف) آن
راسیونال و عقلایی
است
ولی
فرم (ظرف) آن
ایراسیونال و ضد عقلی است.
چاره برای غلبه بر این نقص و عیب و ضعف دیالک تیک هگل
اما
چیست؟
۳
برای این که هستۀ عقلانی آن از پوسته عرفانی اش بیرون آید
باید آن را واژگونه ساخت.
چاره به نظر مارکس،
وارونه سازی دیالک تیک هگل
است.
به نظر مارکس
با
وارونه سازی قابلمه دیالک تیک هگل
هسته عقلایی اش
از
شر پوسته عرفانی ضد عقلی اش
خلاص می شود.
ظاهرا
حق با مارکس است.
با
وارونه کردن قابلمه
مظروفش می افتد روی بشقاب.
یعنی
مظروف دیگری به نام بشقاب کسب می کند.
یعنی
ظرف
عوض می شود.
یعنی
پوسته عرفانی دیالک تیک هگل دور انداخته می شود.
سؤال اکنون این است که بشقاب عقلایی برای دیالک تیک هگل
چیست؟
مارکس به یان سؤال جواب نمی دهد.
بشقاب راسیونال و یا عقلایی
فقط می تواند جهان بینی ماتریالیستی باشد.
الترناتیو و بدیل برای دیالک تیک ایدئالیستی هگل
فقط
می تواند دیالک تیک ماتریالیستی مارکس و انگلس
باشد
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر