هدیه برای خاک
سیاوش کسرایی
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
مرغ سپید من!
این هرزهپو شکارگران
این هرزهپو شکارگران
آیا
در تو چه دیده اند که هر بار
قلب نجیبت
در تو چه دیده اند که هر بار
قلب نجیبت
را
آماج میکنند؟
آماج میکنند؟
و آنگه به بیهده در بال سرخ تو
شوق مدام رهایی را
تاراج میکنند!؟
معنی تحت اللفظی:
مرغ سپید من
مگر
چه دارد
که
صیادان ولگرد
قلب نجیبش
را
نشانه می گیرند
و
شوق مستمر پرواز
را
در
بال های سرخش
تاراج می کنند؟
سیاوش در این بند اندوه آجین شعر،
دیالک تیک آماج قلب و تاراج پرواز
را
توسعه می دهد.
شناخت افزارهای دیالک تیکی سیاوش و سایه و زهری
شخصی و خودویژه اند
و
برای اولین بار تدوین یافته اند.
حزب توده
در این بند شعر
مرغ سپیدی با بال های سرخ
تصور و تصویر می شود.
طبقات حاکمه طویله های طبقاتی
در این بند شعر
به
شکارچیان هرزه پو
تشبیه می شوند
که
فکر و ذکر و هم و غمی جز آماج قرار دادن قلب حزب توده
ندارند.
منظور سیاوش از قلب حزب،
کمیته مرکزی آن
است.
فونکسیون قلب در اندام،
پمپاز خون به سلول ها و تداوم حیات در اندام است.
با
آماج قرار دادن قلب حزب،
اعضا و سازمان های حزب
از
نعمت حیات
محروم و معطل می مانند
و
اندام
مختل می شود.
۲
مرغ سپید من!
این هرزهپو شکارگران
این هرزهپو شکارگران
آیا
در تو چه دیده اند که هر بار
قلب نجیبت
در تو چه دیده اند که هر بار
قلب نجیبت
را
آماج میکنند؟
آماج میکنند؟
و آنگه به بیهده در بال سرخ تو
شوق مدام رهایی را
تاراج میکنند!؟
تشبیه حزب توده به مرغ سپید،
تأکید مصور سیاوش
بر
پاکی و پارسایی حزب
از سویی
و
بر
طرفدرای رادیکال حزب از صلح
از
سوی دیگر
است.
سپید
از
مفاهیم محبوب سیاوش
است.
سیاوش شعر دیگری دارد
که
در آن
پروانه سپید
پوئه تیزه و تماتیزه می شود.
پروانه ی سپید
شبنم ز جام سبزه و گلبرگ می چشید
پروانه ی سپید.
بر هرچه می نشست از آن زود می رمید
پروانه ی سپید.
کوتاه می گرفت دم دید و بازدید
پروانه ی سپید.
افسوس
بس نماند و شد از دیده ناپدید
پروانه ی سپید.
۳
مرغ سپید من!
این هرزهپو شکارگران
این هرزهپو شکارگران
آیا
در تو چه دیده اند که هر بار
قلب نجیبت
در تو چه دیده اند که هر بار
قلب نجیبت
را
آماج میکنند؟
آماج میکنند؟
و آنگه به بیهده در بال سرخ تو
شوق مدام رهایی را
تاراج میکنند!؟
بضاعت بال های مرغ سپید سیاوش
شوق بی بند رهایی
است.
تلاش مستمر شکارگران علاف،
تاراج شوق رهایی
از
بال های سرخ مرغ سپید
است.
منظور سیاوش از بال های سرخ مرغ سپید،
احتمالا
سازمان های حزبی
اند
که
حاوی و حامل شور و شوق رهایی برای به راه اندازی رستاخیز توده ای اند.
ایراد بینشی ـ رئالیستی سیاوش و توده ای ها در مقیاس جهانی
مطلق کردن شوق و شور و شعر و شعار
(تهییج)
و
کم بها دادن به شعور
است.
تفاوت مهم دایرة المعارف روشنگری
با
احزاب کمونیست
همین است.
اگر
سیاوش
دچار این خطای بینشی نبود،
سطح توسعه تئوریک حزب توده و جامعه
اکنون
از
قراری دیگر بود.
سیاوش
همه لیاقت های لنینی لازم
را
داشت.
حزب توده
را
باید
به
سبب بی اعتنایی به شخصیت های تئوریکی بالقوه خویش
مورد سرزنش قرار داد.
هیچ حزبی
به
اندازه حزب توده
شخصیت های تئوریکی ستایش انگیز
نداشته است
و
هیچ حزبی
آنها
را
بی پروا
بر باد نداده است.
از
زهری و سیاوش و انصاری بگیر تا به بیگوند و مهرگان و تیزابی برس.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر