۱۳۹۷ آبان ۲۰, یکشنبه

تأملی در لاطائلات سید جواد طباطبایی (۱۴) (بخش آخر)


ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون

۱
دموکراسی محتوایی
فقط
می تواند
دموکراسی سوسیالیستی
باشد.

۲
طبقه کارگر
در
دموکراسی سوسیالیستی
تحت رهبری حزب مارکسیستی ـ لنیینستی اش
بر
وارونگی دیالک تیک فرم و محتوا
خاتمه می دهد:

بدین طریق
فرمالیسم
را
از کلیه عرصه های جامعه
بدر می راند
و
نقش تعیین کننده
را
در
دیالک تیک فرم و محتوا
را
از آن محتوا می داند،
بی آنکه فرم را هیچ بشمارد.

۲
دموکرسی = توده سالاری
قبل از همه
بنا بر محتوایش تعریف و تعیین می شود:

توده در مقیاس تمامکشوری آموزش می بیند.
آموزشی همه جانبه.

اندک اندک
هنر تفکر مفهومی
تدریس می شود
و
تعلیم داده می شود.

توده مولد و زحمتکش
رفته رفته
به
خوداندیشی
نایل می آید.

خوداندشی
برای تمیز مستقلانه خیر از شر
و
برای تصمیمگیری
در هر زمینه ضرورت مبرم دارد.

بدین طریق دموکراسی فرمال بورژوایی
که
توده
را
منفعل و پاسیو
کرده بود
و
فونکسیونی
جز شرکت خرکی و دلخوشکنکی در انتخابات هدایت شده توسط طبقه حاکمه
برایش باقی نمانده بود،
جای خود را به دموکراسی محتوایی
می دهد.

توده
اندک اندک
اداره امور جامعه
را
در دست می گیرد
و
دولت
اندک اندک به خواب می رود، بیهوش می گردد و زوال می یابد.

توده
به اداره جامعه کمونیستی می پردازد.

خودگردانی توده ای
دست در دست
با
خودفرمایی توده ای
می رود.

رایش اختیار (آزادی)
بدین طریق
تشکیل می شود.

دموکراسی محتوایی = توده فرمایی در همه شئون جامعه

در جامعه کمونیستی است
که
اختیار
(آزادی، مختاریت)
دست در دست
با
خودمختاری
(استقلال نظری و عملی)
می رود.

۳
بنابراین مردم‌ سالاری نقیض‌ ترین ترجمه‌ ای بود که به دو دلیل توسط آریان‌پور انجام گرفت.
اولین دلیلش این بود که، مارکسیست مبتذلی بود
که
تصورش از دموکراسی در بهترین حالت
تعریف مارکس از سوسیالیسم بود
که
می‌گفت،
دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا.
یعنی سالاری مردم که عبارت باشند از پرولتاریا.
این تلقی از دموکراسی، کاملا مارکسی و نادرست است.
در واقع، اگر دموکراسی است که دیکتاتوری نیست، این دو تا با هم سازگار نیستند.
حداقل چیزی که در مورد ترکیب این دو مفهوم می‌ شود گفت،
مثل آن چیزی ا‌ست که معمولا یکی که قوی‌ تر است آن دیگری را می‌بلعد،
در اینجا هم وقتی دیکتاتوری دموکراتیک است طبیعتا دیکتاتوری دموکراسی را می‌ بلعد.
همانطور که از نظر تاریخی دیکتاتوری در کشورهای بلوک شرق آزادی را بلعید.

علامه عوامفریب جماران
که
کمترین درکی از مارکسیسم ـ لنینیسم
ندارد،
در سنت آخوندها دروغ پشت سر دروغ تحویل پامنبری هایش می دهد:

اولا
دیکتاتوری پرولتاریا
تعریف سوسیالیسم نیست،
چه رسد به اینکه تعریف دموکراسی باشد.

دیکتاتوری پرولتاریا
فرم حاکمیت طبقه کارگر
در
مرحله گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم
است.

دیکتاتوری پرولتاریا
فرم
است
و
نه
محتوا.

دیکتاتوری پرولتاریا
فرم لازم
برای دفاع از دستاوردهای انقلاب
برای ممانعت از پیروزی مجدد ارتجاع
برای تحکیم و تقویت و توسعه سوسیالیسم است.

محتوای این فرم (دیکتاتوری پرولتاریا)
حاکمیت مردم = مردم سالاری = دموکراسی
است.

درست به همین دلیل
سخن
از
دموکراسی محتوایی
است
و
نه
سخن
از
دموکراسی فرمال.

در
دیالک تیک فرم و محتوا
حتی
به قول شیخ خردگرای شیراز
نقش تعیین کننده
از آن محتوا ست.

صورت زیبای ظاهر
هیچ نیست.

تا
توانی سیرت زیبا بیار.

سعدی
در این بیت شعر معروفش
دیالک تیک فرم و محتوا
را
به شکل دیالک تیک صورت و سیرت بسط و تعمیم می دهد
و
بسان مارکسیستی تمامعیار
نقش تعیین کننده
را
از ان محتوا (سیرت) می داند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر